دو سروده از جدائى، بهروز داودى

مثلِ  ستاره ى  دنباله دار

مثلِ  ستاره ى  دنباله دار
دور  مى شوم  از تو
دور مى شوم
چون كودكى
رها شده
از بطنِ مادرش
مثلِ  ستاره ى  دنباله دار
كه
هُرمِ حريمِ  خاطره
خاموش  مى كند
آب  مى كند
حضور روشن او را
مثلِ  ستاره ى  دنباله دار
كه
سنگْ  مرده اش
بر سطحِ  سياره اى
بيگانه و غريب
فرو  مى غلتد
مثلِ  ستاره ى  دنباله دار
كه
دور مى شود
از  خويش  تن اش
كه
نزديك  مى شود
به  گور كن  اش
پاريس – مارس ٢٠١٨

ديدار

براى  م  غ
آفريننده ،  نقاش
چرخيد   صندلى
پشت كرد به ميز
و
چشم  دوخته حالا
به درِ  خروجى يك اطاق
كه نيمه باز مانده  و بى تاب
چرخيد صندلىِ كنارش
پشت كرد
به دسته گل روىِ ميز
و
چشم دوخته حالا
 به درِ گشوده به ايوان
در راهرو
غير از سكوت
صدائى نيست
و
در ايوان
بر روىِ نرده
خم  شده اند حالا
گل هاى  شمعدانىِ گلدان
به زير خالىِ  پاها شان
بهت زده
گريان
پاريس – آوريل  ٢٠١٨

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: