آواز خوان، حسن حسام

برخیز هنرمند
شعر و سرود

ـ           بر این فلات ِکُهن
باران ِمرگ
ـ        در هر چهار فصل
ماننده‌ی تگرگ
ـ    می‌بارد
از کورش و انوشرِوان
تا وارث ِامام زمان
ـ       با تاج‌ها
ـ          و عمامه‌ها
و دشنه‌ها و تفنگ‌ها
در دریای خون و جنون
ـ   می‌رقصند
چشم
ـ   می‌کَنند
لب
ـ   می‌دوزند
زبان
ـ   می‌برند
گردن
ـ  می‌زنند
پوست
ـ   می‌درند
نشاء می‌کنند مردمان را
هزار
هزار
بر این خاکِ بی‌بهار
دهان به آواز باز کنی
گلویت را
با طنابِ بافته از دمِ اسبان
یا الیاف گیاهان
یا کابل برق
یا سیم تلفن

چنان می‌فشرند،
که آواز قناری
در حنجره‌ی نازکت
خاموشی گیرد
جرمت این است
آواز خوان! ـ
در زمستانِ بلندِ این دیار
نشسته بر شاخساری بی بار
چهچهه می‌زنی
به شوقِ شکفتنِ گل
در انتظار ِبهار

شگفتا!ـ
چه جان ِسختی داری
آواز خوان!ـ
هنوز
زنده‌ای!ـ

26/10/2016
پاریس

Keine Kommentare

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert

Diese Website verwendet Akismet, um Spam zu reduzieren. Erfahre mehr darüber, wie deine Kommentardaten verarbeitet werden.

Uncategorized
من اگر ما نشوم؛شعر: حمید مصدق ،موسیقی آواز: بردیا

بردیا“ جوانی ایرانی است که در سوئد زندگی می‌کند. او برای شعر معروف „حمید مصدق“ آهنگ ساخته و در همراهی با خیزش انقلابی ایران، اجرا کرده است. با من اکنونچه نشستن‌ها، خاموشی‌هابا تو اکنونچه فراموشی‌هاستچه کسی می‌خواهدمن و تو ما نشویمخانه‌اش ویران بادمن اگر ما نشوم، تنهایمتو اگر ما نشوی، …

شعر و سرود
باز گردیم؟ (شعری و اشاره ای از سعید یوسف)

از طریق رفیق حماد باخبر شدم که نوشته ای از من دربارۀ پویان و بویژه چند سطر شعر سرودۀ من در آغاز آن نوشته در جاهائی بدون ذکر نام نویسنده و سراینده نقل می‌شود. البته اگر نقل از نشریهٔ کار باشد، که فاقد نام من بوده، عذرش موجه است. بهر …

%d Bloggern gefällt das: