زندان قرچک؛ جهان فراموششدگان، نوشته: مهشید پوراسدی؛ از بازداشتیهای هشت مارس
- By : Khabar
- Category : اخبار زندان, خبر, مقاله

احتمالن هر کسی برای یک بار هم که شده، نام «ندامتگاه شهرری» یا همان «زندان قرچک» را شنیده است. زندانی که مختص نگهداری زندانیان زن با جرایم عمومی است. چیزی که من میخواهم دربارهاش حرف بزنم، اما، از مواجههی مستقیم با این مکان و از تجربهی مشاهدهی واقعیت جاری در آن حکایت دارد. به زعم من اطلاعرسانی دربارهی وضعیت زندانها -بهخصوص قرچک- از ضرورت بالایی برخوردار است، چراکه چنین مکانهایی از این خاصیت برخوردارند که به محض ورود به آنها ارتباط افراد با جهان بیرون -بهنوعی- قطع میشود و آگاهی از حقیقت آنچه در این فضاها میگذرد -که چیزی جز بیعدالتی و حقکشی نیست- جز با مشاهده و زیستِ آن شرایط، امکانپذیر نمیشود. شاید به قول خود زندانیها «قرچک همان آخر دنیاست که وقتی پا به آن میگذاری دیگر فراموش میشوی».ـ
چیزی که در نگاه اول ناخوشایند به نظر میرسد، موقعیت بد جغرافیایی زندان قرچک است. نقطهای کور در میان بیابان. برهوتی که به گفتهی خود زندانیها در گذشته «گاوداری» بوده است. جایی که امروز نیز خالی از مناسبات انسانی است.ـ
زندان قرچک نمونهی کوچکشدهی یک جامعهی استبدادزده و سلسلهمراتبی است. زندانیها با گذر زمان تبدیل به اشیائی میشوند که ماشینوار به چیزی که شباهتی به زندگی ندارد ادامه میدهند. فرودستانی که حق اعتراض به ستم سازمانیافتهای که فضا را مسموم کرده، ندارند.ـ
وضعیت عمومی زندان اسفبار است. زندانیها از بدیهیترین حقوق انسانی برخوردار نیستند. آب شیرین برای نوشیدن ندارند؛ غذایی که دریافت میکنند بهشدت بیکیفیت است؛ فضایی امن -حتا یک کمد کوچک- برای نگهداری وسایلشان ندارند؛ در هر بند فقط دو تا سه یخچال وجود دارد؛ بندها بیش از حد ظرفیتشان پر شدهاند، تا اندازهای که عدهای از زندانیها را در نزدیکی سرویسهای بهداشتی اسکان دادهاند؛ تعداد سرویسهای بهداشتی و حمامها نسبت به تعداد زندانیها بسیار ناکافی است؛ زندانیها ظروف خود را در آبخوریای میشویند که با فاصلهای اندک از سرویسهای بهداشتی در کنار آنها قرار دارد؛ زبالههایی که از داخل زندان جمعآوری میشود، در محوطهای بیرون از زندان سوزانده میشوند و دود و خاکستر ناشی از آنها به هواخوری زندان سرازیر شده و تنفس افراد را با مشکل مواجه میکند؛ با شروع گرما در فصل تابستان حشراتی مثل عقرب و رتیل در فضای زندان دیده میشود؛ به گفتهی زندانیها در میان آنها افرادی با بیماریهای خاص هستند که نهتنها به وضعیتشان رسیدگی نمیشود، بلکه از دیگران هم تفکیک نمیشوند تا از ابتلای دیگر افراد به بیماری جلوگیری شود.ـ
زندگی و سلامت زندانیها به طور جدی در خطر است. آنها واقعیترین قربانیان وضعیتاند. آنها را از حقوق اولیهشان محروم میکنند، زندگی را از آنها دریغ میکنند تا انسانیتشان را زائل کرده باشند. این چرخهی سرکوب و ستم وقتی تکامل پیدا میکند که میفهمیم زندانیها حق دریافت هیچ چیزی از بیرون زندان را ندارند. همهچیز – اعم از خوراک و پوشاک- باید از درون زندان تهیه شود. در چنین شرایطی، وقتی هیچ حقوق و خدماتی به شکل رایگان به زندانیها تعلق نمیگیرد، و وقتی آنها مجبورند نیازهای اساسیشان را برطرف کنند، دو راه پیش رو دارند: اگر در بیرون زندان خانوادهای با بضاعت مالی داشته باشند، از آنها پول دریافت میکنند، در غیر این صورت زندگی سختی در پیش خواهند داشت.ـ
چهرهی کریه زندان اینجا بیش از پیش خودش را نشان میدهد. جایی که زندان دیگر فقط زندان نیست، بلکه یک بنگاه کلان اقتصادی است که از هیچ حرکتی برای بهرهکشی از انسانها در راستای منافعش فروگذار نمیکند. میتوان گفت تقریبن تمام کارهایی که در فضای داخل زندان انجام میشود، از نظافت بندها و سرویسهای بهداشتی گرفته، تا کار هشت ساعته در کارگاههای -بهاصطلاح- اشتغال و درآمدزایی، از پختن غذا تا اسمنویسی برای کارگاه، همه بر عهدهی زندانیهاست. آنها که از فرط بیپولی تن به استثمار میدهند و در مقابل همهی این کارهای سخت و پر زحمت و طولانی، تنها مبلغی دریافت میکنند که به سختی کفاف خرید یک شیشه آب و یک پاکت سیگار در روز را به آنها میدهد. حتا نه آنقدر که بتوانند غذای سالمی از بوفهی زندان برای خودشان تهیه کنند. حتا نه آنقدر که بتوانند کارت تلفنهایشان را شارژ کنند و با خانوادههایشان حرف بزنند.ـ
زندگی برای آنها دروغی بیش نیست. آنها که بیعدالتی سراسر وجودشان را آکنده از خشم و نفرت کرده، آنها که ازبس فریاد حقخواهیشان را در گلو خفه کردهاند لال شدهاند، آنها که حسرت و انتظار چهرههاشان را دگرگون کرده، آنها که تمام شبانهروز را میخوابند تا فلاکت مرگبارشان را ندیده باشند، آنها که از یاد رفتهاند و از یاد نبردهاند، آنها… ساکنان جهان فراموششدگان.
Keine Kommentare