آیا مارکسیستها مانع نگارش تاریخ بختیاری شدهاند؟
توضیح:ـ
در ۲۵ شهریور ۱۳۹۳ پاسدار-„دکتر“ محسن رضایی در آیین نکوداشت علیمردان خان و بی بی مریم بختیاری در شهر اردل بار دیگر عمق حماقت حزباللهی خود را به نمایش گذاشت و ضمن این که با کاربرد چندین و چند بارهی عنوان مجعول «قوم بختیاری»، حساب بختیاریها را از سایر لُرها جدا نمود، مدعی شد که سردار اسعد بختیاری مرید و دست بوس جماعت مُلا و آخوند بوده و نیز مهمترین مانع نگارش تاریخ بختیاری مارکسیستها بودهاند. این پاسدار بیسواد توضیح نداد که چگونه سردار اسعد که از سران جناح رادیکال مشروطهخواهان محسوب میشد، در مقابل ملاهای مرتجع سر تعظیم فرود میآورده است؟ احتمالا ایشان سردار اسعد را با خود قیاس کرده و توصیفی که در مورد خود او بیشتر از هر کسی صادق است، در رابطه با سردار به کار برده است. ضمن این که توضیح ندادهاند که اکنون که چهل سال است به لطف جنایات نیروهای تحت امر ایشان یعنی سپاه پاسداران، مارکسیستها به عنوان «مهمترین موانع نگارش تاریخ بختیاری» سرکوب و قتل عام و از صحنه خارج شدهاند، جناب ایشان با وجود دسترسی به اموال و ارقام میلیاردی از کیسۀ بیتالمال چه خدمتی در رابطه با تدوین و نگارش این تاریخ انجام دادهاند؟ و اصولا حاصل اقدامات چهل سالۀ ایشان و اربابان آخوندشان برای لرهای بختیاری غیر از فقر و محرومیت و تبعیض و سرقت آب و تخریب محیط زیست چه بوده است؟ و ایشان در چه مواقعی به جز زمانهای گدایی رای و مطرح کردن خود فیلشان یاد دیار بختیاری کرده است؟ـ
یکی از منصفین و رادمردان لر بختیاری در سایتهای مربوطه توضیحاتی در رابطه با ادعای رضایی ارائه دادهاند که ذیلا ذکر میشود.ـ
چندی پیش در مراسمی شخصیتی آشنا مدعی شد «مارکسیستها مخالف مطرح کردن و نوشتن تاریخ بختیاری هستند و روشنفکران مارکسیست گفتند که خدمات خوانین بختیاری را مطرح نکنید و حتی اگر مردان بزرگی باشند نباید مطرح شوند.»ـ
حقیر به عنوان یک مسلمان نه تنها علاقهای به مارکسیستها ندارم بلکه به دلیل اعتقادات دینی با تفکر مارکسیستی به جد مخالف هستم. اما حقیقتاً سخن فوق کاملاً نادرست است. گرچه مارکسیستها با نظام خان سالاری و اربابی ضدیت تام دارند اما در غیرعلمی بودن این سخن لازم است گفته شود:ـ
ـ ۱) اتفاقا در فاصله ۱۳۰۴ تا ۱۳۲۰ شمسی که مصادف با حکومت رضاخانی است و اختناق، استبداد، وحشت و سکوت بر سراسر خاک بختیاری سایه انداخته بود و در شرایطی که شاهد یک خلاء و بایکوت اطلاعاتی و خبری پیرامون اوضاع بختیاری هستیم، این دست نوشتهها و خاطرات مارکسیستها هستند که در این شرایط اسف بار، موثقترین اطلاعات تاریخی در باره بختیاریها و به ویِژه رهبران مبارز آنها را به دست میدهد.ـ
ـ ۲) در دوره رضا شاه زندانیان سیاسی را میتوان به دو دسته عمده تقسیم کرد: نخست سران و شیوخ ایلات و عشایر، دیگری فعالان سیاسی چپگرا یا همان مارکسیستها و کمونیستها.
نزدیک به چهل نفر از خوانین، بزرگان و متعمدان بختیاری نیز در همین ایام در زندان بسر میبردند که شاخصترین آنها علی مردان خان بختیاری و خان بابا خان اسعد بود، اما نویسندگان بختیاری هیچ گونه اطلاعاتی درباره بختیاریهای دربند ارائه ندادهاند. اما در این شرایط بیخبری بسیاری از زندانیان مارکسیست اقدام به خاطره نویسی کردند از جمله پیشهوری، بزرگ علوی، آوانسیان و… . اتفاقاً در این نوشتهها بهترین توصیفها و گزارشها از شخصیتهای بختیاری در حبس و چگونگی مبارزات آنان آمده است. تنها این گزارشها و دست نوشتههای محدود است که دقیقترین و معتبرترین اطلاعات را در باره علی مردان خان، خان بابا خان اسعد و حتی جعفرقلی خان سردار اسعد و دیگر زندانیان بختیاری بدست میدهد و رنج و مشقًّات زندانیان بختیاری را برای آگاهی اذهان جامعه روایت میکند.ـ
ـ ۳) برخلاف نظر سخنران محترم که مدعی بود مارکسیستها مخالف نگارش تاریخ بختیاری هستند و متعقد بودند که خدمات خوانین بختیاری نباید مطرح شود حتی اگر مردان بزرگی باشند، دستنوشتههای مارکسیستها به ویژه بزرگ علوی، پیشهوری و آوانسیان دلالت برآن دارد که آنان درصدد معرفی خوانین بختیاری بودند به خصوص در نوشته های خود تلاش فراوان کردند تا شهید همیشه جاوید علی مردان خان بختیاری و خان بابا خان اسعد را به جامعه معرفی کنند. نویسندگان مارکسیست با اینکه مخالف مرام سیاسی علی مردان خان بودند اما در مقابل روح آزادمنش وی سر تعظیم فرود آورده وی را ستودند. چنانچه آوانسیان در باره شهیدعلی مردان بختیاری عبارت بسیار روشنی دارد و میگوید: „وقتی گلولهها به او میخورد او به عصای خود تکیه میکرد که نیفتد. این مرد قهرمان را بایستی ملت ایران بشناسد.“ـ
ـ ۴) بیشتر نویسندگان بختیاری که اتفاقاً از خوانین بختیاری نیز بودند و داعیه رهبری بختیاری را داشتهاند در این ایام هیچ اشارهای به حوادث و وقایع رخ داده در بختیاری نکردهاند. خسرو خان سردار ظفر، اسکندرخان عکاشه ضیغم الدوله، بی بی مریم بختیاری، و حتی جعفرقلی خان سردار اسعد و بعدها اوژن بختیاری در نوشته های خود ، از نتایج اجرای سیاستهای رضاشاه در مناطق عشایری، واکنش و مبارزات عشایر و اوضاع زندانیان هیچ نگفتهاند و یا به گونهای سخن گفتهاند که اسباب رنجش رژیم پهلوی را فراهم نسازند.
ـ ۵) اصولا در تاریخ معاصر کشور، به شهادت تاریخ، جریانها و احزاب مارکسیستی و کمونیستی به جز در یک مقطع خاص در دولت قوام السلطنه در سال ۱۳۲۴ و ۱۳۲۵ شمسی، از چنان قدرت، نفوذ و توانی برخوردار نبودهاند که بتوانند مانع از انجام کاری از جمله نگارش تاریخ بختیاری شوند.ـ
ـ ۶) در دهههای ۱۳۳۰ تا ۱۳۵۰ این مارکسیستها هستند که در قالب رمانها و داستانهای بی بدیل اوضاع خان گزیده بختیاری را به درستی به جامعه ایرانی انعکاس داده و داستان ظلم و ستم خوانین بختیاری را بهطور شفاف روایت میکنند. مانند آثار منوچهر شفیانی و بهرام حیدری. البته شاید بتوان گفت این آثار باعث افزایش بدبینی به نظام خان سالاری و اربابی در بختیاری گردید.ـ
ـ ۷) البته در رژیم پهلوی بیگانگان پیرامون بختیاریها کتابها و مقالههای زیادی به رشته تحریر در آورده و حتی فیلمهای مستندی با ارزشی ساختهاند. در محافل دانشگاهی نیز پژوهشهای باارزشی انجام گرفته است. اما خود بختیاریها در زمینه تاریخ و فرهنگ بختیاری جز چند کتاب که به تعداد انگشتان دست هم نمیرسد از خود برجای نگذاشتند. که این موضوع ربطی به مارکسیستها ندارد.
ـ ۸) در پایان ذکر این نکته لازم است که در دوره رضا شاه ، خوانین بختیاری هر حرکت اعتراضی از سوی ساکنان چهارمحال و بختیاری علیه خود را یک حرکت بلشویکی قلمداد مینمودند و تلاش میکردند با اتهام کمونیست بودن، قیام های مردمی را لوث کرده و مخدوش نمایند. استفاده از این حربه تکراری، تجربه سوخته ای است که نمیتوان با تمسک به آن برخیها را تطهیر کرد.ـ
بنابر این سخنان این شخصیت قابل احترام را باید نوعی تبلیغات و مانور سیاسی با هدف خاص نامید نه یک روشنگری علمی و منصفانه!ـ
Keine Kommentare