ـ“سرخها“ ی بوروکرات، بیخودی که „زرد“ نشدند!، داریوش سلحشور

کار، مسکن، آزادی - جمهوری شورایی
مقاله

ظاهراجنبش“چپ“ دریک دایره ابدی به بازتولیدمکرراشتباهاتش مشغول است و کمافی السابق فرقی هم نمیکند که اسم حزب و سازمان هایش را چه بنامیم و یا دایره لایزال افتخارات تشکیلاتی راتاکدام سپهربی انتها گسترش بدهیم.ازقضا همان اشتباه „قدیمی“راتکرارمیکنندکه زمانی هم آنرانقدکرده بودند وآن نقدبودکه موجودیت جنبش“نوین“ رارقم زده بود.صدالبته که براساس همان نقدی که به جنبش گذشته شده بودسرسختانه ازشعارهای جنبش نوین دفاع کرده ویک کلمه کمترازسوسیالیسم به زبان جاری نمیگردد. اماآنگاه که انقلاب تمام قددرخیابان رژه را آغازکندبیکباره تمامی آن شعارهاونقدها ازخاطرمیرودودراولین فرصت سوسیالیسم به صندوقخانه اشباح تااطلاع ثانوی احاله داده میشودوباهزارترفندوحیل وباسخنرانیهای قهاربرضرورت جنبشی „همگانی“ باصراحت ویادرلفافه مشتی شعار،تاکیدمیشود.دربرابرچشم همگان ناگهان دریک تند پیچ همه بافته هارشته میشودو سیر محتوم برپایی یک جنبش نوین دوباره دردستورقرارمیگیرد.
درست درشرایطی که ناقد قدیمی به جنبش همه باهم میپیوندد درمقابله با این سیاست تاکتیکی دوباره بخشی ازنیروها به نقدجریان جاری پرداخته وباطرح مجددتقریباهمان شعایرفراموش شده دوباره منتقد جنبشی که جاری است میشوندونقدبرآن را به مثابه شعاری جهت تجدیدحیات جریان „تازه“ای به میان میکشند! ودرتداوم همین نقد،این جریان به اصطلاح „نوین „تمامی حیات جنتش پیش از خودش را نفی مکانیکی میکندوبرآن خط بطلان میکشدوازدوره شکوفایی نوین وبعضامبارزه ای رادیکال سخن میگوید! و دقیقا برچنین بستری قصه ادامه مییابد تا وقتی که مسایل واقعی انقلاب در خیابان وبا حضورتوده ها دوباره مطرح شوندوجریان „نوین „شادان و حق به جانب همان اشتباه „قدیمی“ رادرشرایط جدید مرتکب شود! آسیاب به نوبت!وبازودربستری به ظاهرمتفاوت „سرخها“ی خرده بورژوا باهزارتوجیه جدیدومدرن دوباره „زرد“میشوند.
پس ازتحولات دهه ی سی و برآمدجنبش نوینی دردهه چهل که عمدتادرنقدمبانی سیاست تاکتیکی حزب توده صورت گرفته بوددوران „نوینی“ درحیات چپ صورت گرفت که تا مقطع جنبش ٥٧ ادامه داشت.دقیقادرجریان جنبش ٥٧ ازسوی منتقدین جریان قبلی که به همگان اطمینان داده بودندکه درمواضع رادیکال اشان ذره ای خلل ایجادنخواهدشددرمقابله با جنبش مردمی جاری درخیابان به اعلام تاکتیکی پرداختندکه بردومولفه استواربود.اولاهمگان بایدازهرگونه تشتت در“جبهه خلق“ خودداری میکردندودرثانی بادرود بر „خمینی“مبارزبا دسیسه های „ضدانقلابی“ به مقابله میپرداختند. این شاه بیت سیاست تاکتیکی بزرگترین و گسترده ترین جریان درون جنبش چپ بودیعنی سیاست تاکتیکی همان جریانی که درنقدبررفرمیسم حزب توده ،دوران نوینی را درحیات چپ رقم زده بود.صدالبته که نیروهای مخالف این سیاست هم وجودداشتند اماجریان اصلی و به لحاظ نیروگسترده براساس این سیاست تاکتیکی به جنبش ٥٧واردگردید.سالها پس ازآن وبعدازپشت سرنهادن سرکوب وکشتاروقتل عام بالاخره نیروهای دیگری به نقداین جنبش همگانی و سیاست تاکتیکی پرداخته ودرمقابله با آن به برپایی احزاب نوین و برنامه های „وزین“ مبادرت ورزیدند.برخی هم ازجنبش „نوین“، مارکسیسم انقلابی و ظهورمارکس زمانه وهزارافتخارتشکیلاتی دیگرگفتند.ظاهراهمه چیزنه تنها نوین بلکه „مدرن“شده بودودردسترس قرارداشت.بسیاری دراینکه این „سرخ“ های نوین قصدریشه کنی بورژوازی رادارندتردیدی به خودراه نمیدادند.سخن ازگرسنگان و کارگران و رادیکالیسم و امثالهم بود تا اینکه درافق آسمان فقروتنگدستی مشعلی فروزان وبه جهاتی کاملانوین به گردش درآمد وهردم لهیب آتشش بیش ازپیش شعله ورترگردید.جهان بورژوازی ازهیبت این پدیده نوین به لرزه افتاد.رادیکالیسم ادعایی بایددرعرصه عمل انقلابی کارگران و زحمتکشان پابه میدان پراتیک وعمل مستقیم انقلابی مینهاد.کوه موش زایید.
تیوریسین ها ازسرعت سرسام آور نبردگرسنگان به وحشت افتادندوفرمان مقابله با خشونت،دوری ازتعرض،و رعایت مراحل مبارزه راسردادندوکسانی راکه خواهان اقدامات عملی دردفاع ازجنبش گرسنگان بودند“رامبو“نامیدند!ظاهراهراقدامی برای آنان خیلی زود هنگام مینمود.آنان قادرنبودندکه فاصله پتیش امضا کردن و آکسیونیسم خرده بورژوایی و لابی گری را باسرعت گیج کننده نبردارتش گرسنگان انطباق دهندلاجرم به جای تکانی به خودبه مبارزه توده ها فرمان آرام باش میدادند.جنبش گرسنگان صریحاپیام آورنفی همه جانبه نظم بورژوا-امپریالستی جاری بود.این جنبش بیان پراتیکی کمونیستی بودکه درعمل مستقیم انقلابی کارگران و زحمتکشان موجودیت تاریخی-جهانی دارد.این جنبشی است که درنفی تمامی نظم حاکم درجهت تحقق خواسته هایش که نان و آزادی بودتردیدی به خودراه نمیدادواین با مذاق عالیجنابانه ی سرخهای خرده بورژوا جوردرنمی آمد.فرمان لگام زدن براین مرکوب یاغی صادرگردید. آسیاب به نوبت !
درحالیکه جنبش گرسنگان درسیررادیکال اش تا نبردجهت تحقق سرنگونی ارتجاع به پیش تاخته بودوشعارسرنگونی ارتجاع حاکم با اتکابرعمل مستقیم انقلابی کارگران و زحمتکشان براساس مبارزات جنبش نان و آزادی به متن زندگی اجتماعی دربستری گسترده تر ازپیش پای نهاده بودودرحالیکه ارتش گرسنگان درتحرکات خیابانی اش سریعا ازآزادی سخن میگفت ووحشتی را براردوگاه بورژوازی مستولی گردانیده بودو ارتجاع حاکم با تمام قوابه سرکوب نبردفوق روی آورشده و ضمن دستگیری وکشتارقصدبه عقب راندن جنبش راداشت. برخی باعمده ومنفک کردن نبردهای دیگری که بایددرراستای جنبش نان و آزادی تبیین میشدند راه حلهای تاکتیکی دیگری رابراساس اقدام فردی و مسالمت آمیز ارایه نمودند.درشرایطی که نبردگرسنگان درزیرضرب قرارداشت و مشعلدارانش درزندان و زیرشکنجه بودندوروزانه اخباردستگیری وکشتارمنتشرمیشدو کاملا طبیعی بودکه اذهان معطوف به نبردجهت مقابله باکشتاروسرکوب باشند، روشنفکران بورکرات مبارزه برای آزادی زندانیان رابه کناری نهاده ودرتداوم تبلیغات برعلیه خشونت شروع به هیاهو پیرامون تحرکات خرده بورژوایی نمودند. تحریف درمبانی جنبش ملتهای تحت ستم،حداقل گرایی درجنبش زنان وتقلیل درخواستهاومطالبات آن فقط به مسیله „حجاب“، تحریف مبارزات پرولتاریای انقلابی درعرصه بین المللی درتداوم خط ضد خشونت ودوری ازتعرض دردستورقرارگرفت .ضرورت مبارزات „فراطبقاتی“ موردتاکیدواقع شدوباطرح هرگونه آلترناتیوکارگری انقلابی شدیدامقابله میگردید، تمجیدازسکولاریسم و منافع „مردم“ جایگزی آلترناتیوکارگری و منافع طبقاتی شد.سمفونی همآهنگی در عقب راندن رادیکالیسم کارگری وضرورت اتحاد“مردمی“برعلیه دیکتاتورآغازگردید.
طلیعه جنبش „همه باهم“درافق جنبش چپ جانی تازه به کالبدروشنفکران „سرخ“ خرده بورژوادمید.دوباره ودربستری دیگرودرهییت تشکیلاتی ظاهرامتفاوت همان سیاست تاکتیکی „قدیمی“ پابه عرصه نوین نهاد.“ناقدین“ دیروزی جنبش همه باهم! اینبارخودبه سراشیب غلطیدندوشادان وغزل خوان تابرافراشتن پرچم „سفید“واهتمام تیوریک درتحریف ویژگی اساسی جنبش نان وآزادی پیش رفتند.
درآستانه „جنبش همه باهم“ دیگری که دردستورقرارگرفته است سرخهای خرده بورژواازهم اکنون پرچم سفیدی رابرافراشته اندکه آلترناتیوش ازسکولاریسم موردتوافق جریانات بورژوا امپریالیستی، فراترنخواهدرفت.آنان با پرچم سفید به دورجدیدمبارزات „همه با هم“ واردخواهندشدومخالفین این جنبش همه باهم اینبار به ضدزن بودن!سنتی بودن!وصدالبته یکجانبه بودن چون همه چیز را „سرخ و طبقاتی“ میبینند! متهم خواهندگردید. „سرخها“ ی بورکرات به کمونیسم جنبش گرسنگان، به نبردنفی تمامی نظم بورژوایی حاکم، به طرح نبردسوسیالیستی و آلترناتیوکارگری وبالاخره به برافراشتن پرچم سرخ نبردکارگران وزحمتکشان تعلق خاطری ندارند. آنان قصددارندکه جامعه مدنی بورژوازی و نهادهای مدنی اش راحفظ کنندوهمین تعلق خاطرشان به حفظ پایه های تمدن بورژوازی است که نشان میدهد „زرد“ شدنشان بیخودنبوده است. درمقابله با اینان چپ انقلابی وظایف سترگی بردوش دارد.زنده بادجنبش نان،آزادی سوسیالیسم

داریوش سلحشور،بهمن ۱۳٩٦

Keine Kommentare

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert

Diese Website verwendet Akismet, um Spam zu reduzieren. Erfahre mehr darüber, wie deine Kommentardaten verarbeitet werden.

منوچهر کلانتری (سمت چپ تصویر)، بیژن جزنی (سمت راست تصویر)
برگی از تاریخ
منوچهر کلانتری، نوشته فرد هالیدی

کلانتری از سال ۱۹۶۸ (۱۳۴۶یا ۱۳۴۷) تا سقوط شاه در سال ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) در انگلستان زندگی می‌کرد. او چندین کمیته را برای اطلاع‌رسانی درباره‌ی وضع زندانیان سیاسی ایرانی سازمان داد و بسیاری از اسناد اپوزیسیون ایران به زبان انگلیسی زیر نظر او بر ترجمه و منتشر شد. وی هم‌چنین اداره‌ی کمیته‌ی ایران را بر عهده داشت که زیر نظر مرحوم پگی داف در دفتر کنفرانس بین‌المللی خلع‌سلاح و صلح در لندن فعالیت می‌کرد. منوچهر کلانتری هم‌چنین از سال ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۸ (۱۳۴۹-۱۳۵۷) به‌عنوان عضوی از کمیته‌ی خلیج (‌فارس) به فعالیت‌های انترناسیونالیستی در حمایت از مردم عراق و شبه‌جزیره عربستان مشغول بود. او نقش ویژه‌ای در پی‌ریزی حمایت از مبارزات مردم عمان زیر رهبری جبهه‌ی خلق برای آزادی عمان در میان نیروهای مترقی‌ انگلیسی و ایرانی داشت.

طرح از گفتگوهای زندان
خبر
دو زنکشی توسط یک مرد در یک روز در ترکیه!، ترجمه میلا مسافر

دو زنکشی توسط یک مرد در یک روز در ترکیه!ـ ـ (مقاله ای از تالیا آ.، گِلِر اِشتاین و باکی دوریم کایا که در تاریخ 16 اکتبر 2024 در سایت طبقه علیه طبقه منتشر شده است.)ـ دو زنکشی توسط یک مرد در ترکیه موجب گسترش اعتراضات و آشکارتر شدن افزایش …

همایون کتیرایی
برگی از تاریخ
یاد همایون، سعید یوسف

یاد همایون سعید یوسف در مهر ماه سال ۱۳۵۹ متنی به یاد رفیق همایون کتیرائی نوشتم، که از اسطوره‌های مقاومت در زندان‌های شاه بود. این متن در کار (اقلیت) چاپ شد و تأثیرگذار بود؛ از رفیق اسکندر (سیامک اسدیان) نقل می‌کردند که گفته بود همین مقاله در لرستان موجی از …

%d Bloggern gefällt das: