گرامی باد یاد و نام رفیق جانفشان فدایی قاسم سیادتی

رفیق جانفشان فدایی قاسم سیادتی
ایران

ساعت ۹:۳۰ صبح روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ اعلام شد که چریک‌های فدایی خلق ایران و افرادی از نیروی هوایی همراه با گروهی از مردم انقلابی، برای گرفتن رادیو به طرف میدان ارک حرکت کرده‌اند. به دنبال حرکت این گروه‌ها، سیل مردم به طرفداری از آن‌ها به این میدان سرازیر شد و طولی نکشید که خیابان‌های داور، خیام و خیابان جنوبی کاخ وزارت دادگستری در محاصره مردم قرار گرفت.درگیری تا ساعت ۱۳:۳۰ همچنان ادامه داشت. در این ساعت قسمت تولید و انتشارات رادیو توسط نظامیان آتش زده شد و آنگاه ماموران انتظامی ‌و افراد نظامی ‌که از هم پاشیده شده بودند ناچار به فرار شدند و سرانجام رادیو به تسخیر مردم مسلح و چریک‌ها درآمد؛ البته در حین درگیری‌ها رفیق قاسم سیادتی، عضو کمیته مرکزی سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران در راه پله‌های ساختمان رادیو کشته شد.

رفیق جانفشان فدایی قاسم سیادتی
رفیق جانفشان فدایی قاسم سیادتی
Keine Kommentare

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert

Diese Website verwendet Akismet, um Spam zu reduzieren. Erfahre mehr darüber, wie deine Kommentardaten verarbeitet werden.

مصاحبه با عباس هاشمی
ایران
برگی از تاریخ: زندگی و تجربیات عباس هاشمی: پاره دوم: پیوستن به فعالیت‌های سیاسی و انقلابی

شبنامه: در دوران اولیه فعالیت چه چالش‌ها و موفقیت‌هایی را تجربه کردید؟
ع هاشمی: هنوز چیزی نگذشته بود که ضربات سراسری ۵۴ آمد و تجربه‌ی تلخی بود، ضرورت حیاتی و هم علاقه‌ی شخصی خودم این بود که کار اساسی ما باید متوجه؛ آگاهی رسانی و جلب و سازماندهی کارگران باشد. به‌همین خاطر، بعد از دوره‌ای کار نزدیک، با رفقای با تجربه‌ای مثل نسترن آل آقا و بهزاد امیری دوان، به کارخانه رفتم و بعد هم طولی نکشید، ضربات مهلک ۸ تیر آمد و بیچاره شدیم!

شبنامه: آیا این دوره از فعالیت درون کارخانه‌ها با پیشنهاد رفیق جزنی از زندان در مورد „پای دوم“ و تبدیل سازمان از یک سازمان مخفی و مسلح به یک سازمان مخفی و مسلح با پایگاه توده‌ای و کارگری هم زمان بود؟
ع هاشمی: مسئله ساختن «پایگاه توده‌ای» همیشه در سازمان مطرح بوده، اما آنچه رفیق بیژن در مورد «پای دوم جنبش» مطرح کرد، طول کشید تا رسما و علنا به صورت برنامه‌ی کار ما مطرح شود.

مصاحبه با عباس هاشمی
ایران
1
برگی از تاریخ: زندگی و تجربیات عباس هاشمی: بخش نخست؛ شکل‌گیری شخصیت فردی

ع هاشمی: من متولد میدان شهرداری مشهد (مجسمه) هستم که خیلی زود به احمد آباد، محله‌ای جدید و نو بنیاد، با باغی بزرگ، نقل مکان کردیم، که آن‌موقع ییلاقی بود و هنوز قلعه‌ی «احمد آباد» در آنجا وجود داشت و در نزدیکی آن دبستان ما قرار داشت که اسم‌اش «کاتب پور» بود. خانواده‌ی من چندان سیاسی نبودند، پدرم اما به‌طور منظم یعنی هر شب به رادیوهای خارجی فارسی زبان گوش می‌داد و چون ممنوع بود، در اطاق‌اش را می‌بست و با مخفی کاری به آن‌ها گوش می‌کرد که کنجکاوی مرا بر می‌انگیخت.
البته پدرم از نظر سیاسی با اینکه ضد شاه بود، کلاً آدم محافظه کاری محسوب می‌شد.
و من همیشه او را به عنوان آدمی بورژوا مسلک و محافظه کار ارزیابی می‌کردم و محافظه کاری سیاسی‌اش را با ترسویی مترادف میدیدم، اما بعدا چیزهایی از او دیدم که برایم غریب و آموزنده بود: چه هنگامی که زندان افتاده بودم، در مقابل سرزنش رقبای تجاری‌اش،( که شنیده ایم پسر ات زندان است؟!) به من افتخار می‌کرده،( = پسرم دزدی نکرده! با شاه در افتاده!)

اخبار زندان
گزارش مبارزه برای آزادی ـ ۷۱‏‏۲۲ فرورین ۱۴۰۳ – ۱۰ آوریل ‌۲۰۲۴‏

گزارش مبارزه برای آزادی ـ ۷۱‏ ‏۲۲ فرورین ۱۴۰۳ – ۱۰ آوریل ‌۲۰۲۴‏ در این شماره:‏ برخی از جنایت‌های اخیر آمار حداقلی جنایت‌های رژیم از شهریور ۱۴۰۱ تاکنون کشته‌های راه آزادی ‏ زندانیان سیاسی و معترضان در خطر محکومیت به اعدام عدام‌ها: نقض حق زندگی دستگیری‌ها ‏ زندانیان سیاسی: ناپدیدشده‌گان …

%d Bloggern gefällt das: