یادداشتهایی درباره سیاهکلیها، توضیحاتی پیرامون آرم و نشریات سازمان چریکهای فدایی خلق ایران ، محمود خلیلی – همایون ایوانی
- By : Khabar
- Category : گفتگوهای زندان, محمود خلیلی, مقاله
یادداشتهایی درباره سیاهکلیها
محمود خلیلی
همایون ایوانی
ویرایش نخست: نوزدهم بهمن 1398
توضیحاتی پیرامون آرم و نشریات سازمان چریکهای فدایی خلق ایران
برای دانلود نسخه پی دی اف ویرایش دوم و نمایش بهتر متن لطفا اینجا کلیک کنید
پیش در آمد و طرح مسئله 6
رستاخیز سیاهکل و نخستین آرم 8
گسستِ چریکهای فدایی خلق ایران 11
راه فدایی 17
گسستِ اکثریت کمیته مرکزی از خط و مشی سازمان 19
جناح مستقل 22
گسستِ جناح چپ از اکثریت 23
تحولاتِ سازمان پس از گسست اکثریت کمیته مرکزی 27
گسستنِ مستعفیون: سازمان آزادی کار (فدایی) 28
گسستنِ گرایش سوسیالیسم انقلابی 31
پیوستن جناح چپ به سازمان 34
گسستِ پیرو برنامه هویت 38
کار ویژه 42
درگیری 4 بهمن 1364 و گسستهای پس از آن 44
درگیرهای کردستان و بازتاب آن در زندان 44
سچفخا – کمیته مرکزی 46
هسته اقلیت 47
سچفخا (حسین زهری، کمیته خارج) 48
سچفخا (توکل، کمیته اجرایی) 48
سچفخا – شورای عالی 51
اتحاد فدائیان خلق 52
اتحاد فدائیان کمونیست 53
جمع بندی 56
ضمیمه: چهار حرف، سعید سلطانپور 59
منابع و مراجع دیگر 65
تقدیم به رفقای جانفشانی که اینک در میان ما نیستند.ـ
محسن رجب زاده
امیر هوشنگ صفائیان
حمید نصیری مقدم
مجید ولی
همایون آزادی
مسعود باختری
محمد سعید حدادی مقدم
مجید ایوانی
بهزاد عمرانی
محمود قاضی زاده
احمد خسروی
محمد رضا حاجی خانی
بیژن اسلامی
منصور توسلی
سیامك الماسیان
محمد علی بهکیش
فرامرز زمانزاده
عبدالهاشم عادل
کیوان مصطفوی
و…ـ
همچنین رفقای زنده یاد
مسعود طاعتی زاده
بهنام کرمی
مهدی دائی
میدانیم چهار حرف است
حرفهایش را یک یک از بریم
آن را مینویسیم
روی کاغذ مینویسیم
روی هوا
و روی دیوار
□
چهار حرف است
نه چون سالی با چهار حرف
غول خستهی زیبائی
با یک فصل:
پائیز خون
پائیز لبخند
غول خستهی زیبائی که خود دریای آتش است
و ما بچههای هفت ماههی زمان
بیهوده در آتش رویای پرومته میسوزیم
□
دربارهاش حرف میزنیم
دربارهاش مینویسیم
تومارهائی سرخ
تومارهائی نه با خون
تومارهائی با سرخاب
سنگش را به سینه می زنیم
از خورشیدش میگوییم
از خورشیدهای نیامدهاش
از دست بزرگش،ـ
و از خانهی کوچکش
بخشی از شعر „چهار حرف“، سروده سعید سلطانپور
پیش در آمد و طرح مسئله
با انتشار مطالب و اسنادی در مورد فعالیتهای سازمان چریکهای فدایی خلق ایران (از این پس „سچفخا“) در اسناد، نوشتهها و مقالاتی از سوی ما، پرسشهایی از سوی برخی خوانندگان درباره آرم و نام نشریه سازمان و نیز محافلی که امروزه به نوعی از این نام استفاده میکنند، مطرح شد که ضرورت ارائه نوشته کنونی را برایمان به وجود آورد. همان طور که در طول نوشته کنونی ذکر خواهد شد، برخی از این محافل، آرم و نام نشریه خود را تغییر دادهاند، گرچه هنوز به نوعی از نام „فدایی“ استفاده میکنند. چند محفل دیگر، بدون توضیح یا تمایزی، نام و آرم سازمان را مورد استفاده قرار میدهند.
سچفخا، به دریافت ما، جریانی تاریخی با خودویژگیهای ماهوی، کیفی و اخلاقی در تاریخ معاصر ایران است. افراد و محافل میتوانند یا میتوانستند به این جریان بپیوندند یا از آن گسست کنند، اما این خودویژگیهای „سازمان“ چنان است که همچنان با گذشت نزدیک به نیم قرن، ردِ سرخِ این سازمان، از زردابههای محفلی و تومارهای „سرخابی“ که از نام این سازمان پرافتخار استفاده میکنند، قابل تشخیص و تمایز است. ـ
ملاک ما برای استفاده از آرم در اسناد و مقالات ارائه شده، وضع واقعی سازمان در دوره تاریخیای است که به صورت منسجم و واقعی به فعالیت پرداخته است. بنابراین، جدال بر سرِ „وراثتِ“ آرم، نام نشریات و ارگانهای سازمان و از همه مهمتر اعتبار تاریخیاش، با محافل از هم گسسته امروزی نبوده است، بلکه وفاداری به حقیقت، وفاداری به ارزشها و رویکرد تاریخی مشخصی است که امروزه در فضای سیاسی پرالتهاب کنونی، جایش خالی است.
هدف نوشته کنونی واردشدن در چند و چونِ ویژگیهای شاخصنما و بعضاً نمونهوار سازمان نیست و امیدواریم که در نوشتهای دیگر به آن بپردازیم. در نوشته کنونی، خود را به توضیح آرم سازمان، نشریات و تغییراتی که در اثر گسست محافل و افراد مختلف از این جریان تاریخی در این آرم رخ داده است، محدود خواهیم کرد.ـ
محمود خلیلی، همایون ایوانی
نوزدهم بهمن 1398
هشتم فوریه 2020
رستاخیز سیاهکل و نخستین آرم
پس از رستاخیز سیاهکل در 19 بهمن 1349 و تشکیل سچفخا یکی از ضروریترین نیازهایی که ذهن رفقای اولیه را در گیر نموده بود داشتن نماد و آرمی بود که نشان دهنده هویت دارنده گان آن بود. اولین آرم سازمان چریکهای فدائی خلق ایران توسط رفیق جانفشان چریک فدایی خلق فرامرز شریفی ترسیم شد. (تصویر یک)
دومین آرم سازمان که طراحی حرفهایتری دارد که با همان نمادهای ستاره، کره زمین، نقشه ایران و کلاشینکف طراحی شده است. نام در زیر از „چریکهای فدایی خلق“ به „سازمان چریکهای فدایی خلق“ تبدیل شده است. (تصویر دو)
سومین و کاملترین آرم سچفخا در کوران قیام 57 در هر کوی و برزنی شناخته شدهترین نشان یک تشکیلات و سازمان سیاسی مقتدری بود که به چشم میآمد. پس از قیام در هر شهر و روستایی ردی از سچفخا با آرم آن دیده میشد. پسوند، „ایران“ در پایان „سازمان چریکهای فدایی خلق“ و „داس و چکش“ در این آرم افزوده شده است. نمادهای اصلی، بیان تاکید این سازمان بر موارد زیر دارد:ـ
ـ • عنصر پیشاهنگ یا پیشتاز (ستاره راهنما در بالای آرم)، ـ
ـ • اهمیت و پایبندی به انترناسیونالیسم (کره زمین)، ـ
ـ • مبارزه مسلحانه (کلاشینکف)
ـ • محدوده کشوری که چریکهای فدایی به طور مشخص از آن ریشه میگیرند و برای دفاع از منافع کارگران و زحمتکشان در آن مبارزه میکنند (نقشه ایران) و
ـ • نيرويي که براي کارگران، دهقانان و زحمتکشان مبارزه ميکند (داس و چکش)
گسستِ چریکهای فدایی خلق ایران
در خرداد ماه سال 1358 اولین انشعاب در سازمان به وجود آمد و جریانی به رهبری رفقا اشرف دهقانی، عبدالرحیم صبوری و محمد حرمتیپور به نام چریکهای فدایی خلق ایران شکل گرفت. جابر کلیبی مسئول روابطِ خارجی «چریک های فدایی خلق ایران» در آن دوران به شرح این انشعاب پرداخته است :ـ
ـ«جریان چفخا درسال 1358 تشکیل شد و طی جزوه ای تحت عنوان „مصاحبه با رفیق اشرف دهقانی“ مواضع سیاسی خود را در تقابل با „سازمان چریک های فدایی خلق“ (از این پس سچفخا) اعلام نمود. تشکیل دهندگان اولیه این جریان عبارت بودند ازعدهای از زندانیان سیاسی سازمان چریک های فدایی خلق که در نتیجه قیام مردم ایران در سال 1357 از زندان ها آزاد شده بودند و بخشی از نمایندگی خارج از کشور سچفخا. در جریان تشکیل چفخا، عدهای از فعالان سیاسی خارج از کشور (فعالان کنفدراسیون جهانی دانش جویان ایرانی) که در جریان قیام به ایران بازگشته بودند نیز به آنها پیوستند.
بخش اول، در زندان در مقابل سیاست جدید اعلام شده توسط رهبری سازمان مبنی بر رد نظرات مسعود احمدزاده دال بر وجود „شرایط عینی انقلاب“ و پذیرش نظرات بیژن جزنی در نفی „شرایط عینی انقلاب“ در ایران، موضعگیری کرده بودند. بخش دوم در عین حال که سیاست جدید سازمان را نمیپذیرفتند ولی کماکان عضو سازمان باقی مانده و نمایندگی سازمان در خارج از کشور را به عهده داشتند و بخش سوم، کادرها و اعضای کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی که بلافاصله پس از اعلام مواضع جدید سازمان چفخا در سال 1355، سیاست جدید سازمان چفخا را به عنوان یک سیاست انحرافی و راست به نقد کشیده و در مقابل آن ایستادند»ـ
با در نظر گرفتن حذف سازمان از پیشوند این تشکیلات جدید، شاهد استفاده آنها از آرم کامل سچفخا بودیم که تاکنون هم به همین شکل از این آرم استفاده میشود. „چریکهای فدایی خلق“، اولین نشریه خود را تحت عنوان خبرنامه در تاریخ 22 مهرماه 1358 منتشر نمودند که بعدها این خبرنامه به خبرنامه مازنداران معروف و با این نام تا 62 شماره منتشر شد. (آخرین شماره اول تیرماه 1360). „چریکهای فدایی خلق“ در طی سالیان مختلف دچار چندین انشعاب شد. در فروردین ماه سال 1365 اولین شماره نشریه پیام (دور اول) منتشر شد و دور جدید پیام فدایی از شماره یک (آبان و آذر ماه 1373) منتشر گردید که هنوز هم انتشار آن در کنار چند نشریه (کارگری و…) ادامه دارد.ـ
نکته مهم این که چریکها به جز در اعلامیههای خود در خبرنامه از آرم سچفخا استفاده نکردند اما از شماره 24 خبرنامه آرم سچفخا هم به این خبرنامه اضافه شد و این درست بعد از انشعاب خرداد ماه 1359 و جدایی اکثریت کمیته مرکزی از سچفخا بود.ـ
پس از انشعاب در سال ۱٣۶۰، „چریکهای فدایی خلق ایران (ارتش رهایی بخش خلقهای ایران)“ (از این پس چفخا- آرخا)، حیات خود را آغاز کرد که گشودن „جبهه شمال“ (مبارزه مسلحانه در شمال)، „تقویت و توسعه فعالیت چریکی شهری“ و „ادامه فعالیت مسلحانه در کردستان“ اساس حرکت آن را تشکیل میداد. این جریان عملیات مسلحانه چشمگیری را علیه نیروهای رژیم در شمال انجام داد ولی چندی بعد، یعنی در اسفند سال ۱٣۶۰ بخش شهر سازمان متحمل ضرباتی شد که بر اثر آن تعدادی از کادرهای آن، به ویژه عبدالرحیم صبوری، عضو کمیته مرکزی و مسئول شهر در درگیری با نیروهای رژیم کشته شدند. اندکی بعد، در ۴ فروردین سال ۱٣۶۱ „ستون جنگل“ نیز ضربه خورد و تنی چند از اعضای آن، به ویژه فرمانده ستون، محمد حرمتی پور، کشته شدند. این ضربات پی در پی و سنگین که افراد برجسته و با نفوذ چفخا- آرخا را از میان برداشت، تاثیر گسترده و عمیقی در ایجاد نابسامانی در درون سازمان به جا گذاشت… در این دوران عدهای از اعضای سازمان در کردستان از آن انشعاب کرده به کومه له پیوستند. اندکی بعد جریان دیگری به نام „هسته رزم کمونیستی“ از سازمان جدا شد و فعالیت مستقل خود را آغاز نمود. ـ
جریان دیگری که جدایی خود از چفخا را اعلام نمود، „چریکهای فدایی خلق ایران- هرمزگان“ (از این پس چفخا- هرمزگان) بود. این جریان که دارای پتانسیل مبارزاتی قابل توجهی در استان هرمزگان و سیستان و بلوچستان بود و هم در زمینه سیاسی و هم نظامی نفوذ وسیعی در این منطقه داشت، در اعلامیهای که در تاریخ تیرماه ۱٣۶۱ منتشر کرده بود، „عدم رابطه تشکیلاتی و همسویی در خط مشی مبارزاتی خود را با چریک های فدایی خلق ایران اعلام“ کرده است.
پس از متلاشی شدن آرخا تعدادی از اعضاء آن دو باره به چریکهای فدایی خلق پیوستند و تعدادی دیگردر آبان ماه 1389 تشکیلات دیگری بنام 19 بهمن بوجود آوردند. این جریان نشریه ای بنام پیام سیاهکل منتشر میکنند که آرم سچفخا هم در بالای آن نقش بسته است.ـ
راه فدایی
محفل یا گروه دومی که پس از قیام، در طیف سازمان، به انتشار نشریه مستقل پرداخت، گروه „راه فدایی“ بود. در شهریور ماه 1358 عدهای از هواداران سچفخا در خارج از کشور (اروپا و آمریکا) که پیرو نظرات رفیق بیژن جزنی بودند، پس از قیام به ایران مراجعه کرده و چون مخالف ایجاد یک تشکیلات مستقل بودند، در درون سچفخا و حول محور نشریه کار و نبرد خلق شروع به فعالیت کردند. آنها برای ارتقا مبارزه ایدئولوژیک علنی دست به انتشار جزوهای تحت عنوان „راه فدایی“ زدند. پس از گرایش به راست مرکزیت و چراغ سبز برای همکاری و حمایت از نظام جمهوری اسلامی و تشکیل فراکسیون اقلیت در درون سچفخا آنها نیز در درون همین فراکسیون قرار گرفتند. آنها مخالف انشعاب بودند ولی پس از انشعاب خرداد ماه 1359 از جناح انقلابی که اقلیت مرکزیت را داشت حمایت کرده و در مرداد ماه 1359 خواهان فعالیت در سازمان چریکهای فدایی خلق ایران (اقلیت) شدند که پس از کشمکش های فراوان و بعد ازگذشت ده ماه اقلیت از پذیرفتن آنها خودداری کردند.ـ
گسستِ اکثریت کمیته مرکزی از خط و مشی سازمان
در 19 اسفند ماه 1357 اولین شماره نشریه کار ارگان سراسری سچفخا پا به عرصه ظهور گذاشت. گرایشات راست مرکزیت تحمیلی رفته رفته دامنه دو دستگی را در سچفخا گسترش میداد و این روند تا خرداد ماه سال 1359 ادامه داشت و در تاریخ 13 خرداد 1359 با انتشار دو نشریه کار (کار شماره 61) توسط اکثریت کمیته مرکزی و اقلیت کمیته مرکزی عملا“ بزرگترین انشعاب در تاریخ سچفخا به شکل علنی صورت پذیرفت. از این پس، در عمل دو نشریه با یک عنوان و یک نام سازمانی همچنین یک آرم در جامعه منتشر شد. „اکثریت“ برای این که تفاوتی در این بین به وجود آورد از شماره 62 نشریه کار را با عنوان ارگان سراسری سچفخا منتشر کرد و در تکمیل و تاکید بر آن، از کار شماره 67 (25 تیرماه 1359) کلمه „اکثریت“ را هم در زیر عنوان ارگان سراسری درج نمود. روند همگنی اکثریت با حزب توده و سینه زنی برای جمهوری اسلامی کار را به جایی رساند که در 27 اسفند 1359 کلا“ قید آرم سچفخا را زده و در نشریه کار 102 با درج گل سرخ در بالای صفحه این شماره نشریه کار اکثریت عملا“ با آرم سابق وداع گفت و سمبل حزب توده (گل سرخ) را جایگزین آن نمود.
اکثریت برای رهایی از کابوس گذشته سچفخا در مراسم 11 اردیبهشت 1360 نام خود را به سازمان فدائیان اکثریت تغییر داد و از شماره 108 نشریه کار عنوان „سازمان فدائیان خلق اکثریت“ را در زیر کلمه کار درج نمود و این عنوان با حفظ نام نشریه کار تا به امروز نیز تداوم پیدا نموده است. روند دگردیسی نام و آرم اکثریت را همراه با دگردیسی نظری و سیاسیاشان در تصویر 7 دیده میشود.ـ
جناح مستقل
در تیر ماه 1359، اطلاعیههایی با عنوان „سچفخا – جناح مستقل“ منتشر شد که مخالفت خود را با انشعاب درون سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، اعلام میکرد. کار اکثریت، با اطلاعیهای، ناشرین آن را „مشکوک“ اعلام کرد و چنین نوشت:
«اخیرا تحت عنوان „جناح مستقل – بخشی از کادرها“ با استفاده از نام و آرم سچفخا اعلامیهها و اطلاعیههایی انتشار یافته است. براساس مدارک و اطلاعات موجود، ناشرین اطلاعیهها عوامل مشکوکی هستند که شناسایی آنان برای جنبش کمونیستی ایران از اهمیت برخوردار است…»
با این حال، اطلاعات بعدی نشان داد که بخشی از نیروهای سازمان به ویژه در استان گیلان، این اطلاعیهها را منتشر کرده بودند. از چهرههای اصلی این جمع، رفیق پاشا مقیمی، از فعالین کنفدراسیون دانشجویان اروپا در آلمان بود. او پس از مدتی، به بخش اقلیت سازمان پیوست و در سال ۱۳۶۰، پس از قطع ارتباطش با سازمان در بین راه تهران و کرج و در پوشش یک تعمیر کار پنهان میشود. چندی بعد، محل اختفایش لو رفته، دستگیر، شکنجه و سپس اعدام میشود.ـ
گسستِ جناح چپ از اکثریت
انشعاب دو بخش اکثریت-اقلیت کمیته مرکزی، در خرداد 1359 پایان تلاطم و گسستها درون هر دو بخش نشد. چهار ماه پس از آن، انشعابی دیگر درون اکثریت علنی شد. این انشعاب، در گسست از موضعگیری جناح راست اکثریت، در مورد حاکمیت و جنگ و نیز نزدیکی و وحدت با بخش اقلیت صورت گرفت. این جریان، فعالیت خود را تحت عنوان سچفخا (اکثریت- جناح چپ) در مهر 1359 آغاز کرد و تلاش داشت که با سچفخا (تشکیلاتی که به عنوان اقلیت معروف شده بود) وحدت نماید. ـ
مهمترین دلیلی که موجب شده بود، این انشعاب در خرداد هماهنگ صورت نگیرد، این بود که جناح چپ، در مقطع خرداد 1359 انشعابِ اقلیت و اکثریت را پیشرس میدید و امکان مبارزه ایدئولوژیک علنی، و حتی افشاء و طرد جناح راست کمیته مرکزی از درون سازمان را امکان پذیر میدانست. با خروج کادرها و اعضای اقلیت، فضای تشکیلاتی اکثریت، بیش از پیش به نفع جناح راست کمیته مرکزی تغییر یافت. آنان، با برخورد شخصی، تلاش داشتند که از اهمیت سیاسی انشعاب جناح چپ و پیوستن به اقلیت بکاهند. با این حال، سرعت تحولات این چهارماه چنان بود که پروسه وحدت جناح چپ و اقلیت، به سرعت پیش نرفت و هر دو بخش تشکیلات، نظرات و پیش شرطهای مختلفی را برای „وحدت“ و یا „جذب و پیوستن“ مطرح میکردند. این وحدت و روند آن، تا کنگره اول سچفخا (دی ماه 1360) ادامه داشت و در این کنگره تصویب شد که با شرایطی میتوان با جناح چپ وحدت کرد. سرانجام، بعد از 15 ماه پس از گسست از جناح راست اکثریت، جناح چپ در سچفخا ادغام شد. ـ
از لحاظ نظری مهمترین نقطه تمایز جناح چپ با اقلیت، تحلیل طبقاتی حکومت جمهوری اسلامی بود. اقلیت با انتشار „نبرد خلق“ شماره یک، ماهیت طبقاتی حکومت را ارگان سازش میان بورژوازی تجاری و خرده بورژوازی ارزیابی میکرد که در آن هژمونی قدرت در دست بورژوازی است. جناح چپ، حکومت نیز حکومت را ائتلافی از بورژوازی و خرده بورژوازی ارزیابی میکرد که خرده بورژوازی در آن، هژمونی دارد. جناح چپ، قدرت سیاسی جمهوری اسلامی را „در وجه غالب“ ضدانقلابی ارزیابی میکرد، ولی درست در همین نقطه نظریهای التقاطی (اکلکتیسیستی) را ارائه میداد که از تعیین تکلیف قطعی ماهیت حکومت، به عنوان حکومتی ضدانقلابی، باز میماند و سیاست „اتحاد و مبارزه“ (روایت دیگری از „سیاست حمایت مشروط“ از کار شماره 35، قبل از انشعاب) را تا خرداد 1360 پیشنهاد میکرد. ـ
علاوه براین موضوع کلیدی، موضوعات دیگری نیز برای جناح چپ، برای وحدت با اقلیت مهم بود:ـ
ـ«1- انترناسیونالیسم پرولتری
ـ2- مقولهی انقلاب به طور عام و انقلاب دمکراتیک به طور خاص
ـ 3- بحران در جنبش چپ
ـ 4- مبحث دوران
ـ 5- مصوبات کنگره های 20 و 22 حزب کمونیست شوروی که مقوله ی راه رشد غیرسرمایه داری غیرلنینی از جمله نکات آن است.» ـ
جناح چپ، به طور رسمی در زمستان 1360 با اقلیت وحدت کرد یا به عبارت دیگر به اقلیت پیوست. از اعضا اصلی جناح چپ که به اقلیت پیوستند، میتوان به مصطفی مدنی و مسعود فتحی و… اشاره نمود. در واقع، بخشی از فعالین و اعضای جناح چپ، به دلیل اختلاف نظر با نظر غالب در کنگره 1360 بیشتر احساس نزدیکی با گرایش اقلیت درون کنگره داشتند. (نگاه کنید به سرفصل بعد: تحولات سازمان پس از گسست اکثریت کمیته مرکزی)
جناح چپ تا قبل از وحدت نشریهای به شکل ارگان منتشر نکرد. در سال 1359 و 1360 جزوات مختلفی انتشار داد. یکی از این جزوات را در تصویر 8 میبینید. پس از خرداد 1360 و ضرورت شکستن سانسور به انتشار „خبرنامه“ پرداخت و همچنان از استفاده از نام „کار“ و آرم سازمان پرهیز کرد تا از انتشار نشریه موازی با سچفخا – اقلیت خودداری کند.ـ
تحولاتِ سازمان پس از گسست اکثریت کمیته مرکزی
جناح انقلابی کمیته مرکزی سازمان با حفظ نام سچفخا و انتشار نشریه کار فعالیت خود را از 13 خرداد 1359 با انتشار نشریه کار شماره 61 آغاز نمود و بر خلاف عنوان رایج در بین جریانات سیاسی بدون استفاده از پسوند اقلیت و استفاده از آرم اصلی سچفخا به فعالیت خود ادامه داد.ـ
در شیب تند حوادث و تندبادهای سرکوبهای سراسری نظام سرمایهداری جمهوری اسلامی اولین کنگره سچفخا در آذر ماه 1360 برگزار شد. از پیامدهای کنگره، جدا شدن حداقل سه طیف درون تشکیلات از یکدیگر و پیوستن بخشی از جناح چپ به سازمان بود.ـ
گسستنِ مستعفیون: سازمان آزادی کار (فدایی)
پیش از کنگره، تعدادی اعضا و کادرها از سازمان جدا شده که بعدا“ به „مستعفیون“ معروف شدند. اوایل ۶۱ بود که پرویزنویدی به کردستان آمد و ترتیب خروج رفقای این گرایش را عمدتاً حیدر، رسول، صمد از طریق کردستان فراهم کرد. بعد از مدتی (در سال 62) حیدر نشریهای به نام کار تئوریک (سه شماره) را درپاریس منتشر کرد. بعد از چندی پرویز، رسول، قادر و طیفور و نسرین به آن پیوستند. در این مقطع یکی از رفقای کمیته کردستان بنام کاک سید عطا از سازمان استعفا داده بود که با پیوستن ایشان به رفقا حیدر و… سازمان آزادی کار (فدایی) را تشکیل دادند و نام نشریه کار را هم برای ماه نامه خود انتخاب کردند. اما در روند فعالیت اختلاف بین آنها بروز کرد عدهای از جمله طیفور و قادر و رسول جدا شدند. تا بالاخره با اتحاد با برخی از افراد تشکیلات اکثریت – 16 آذر و بخشی از شورای عالی، مصطفی مدنی، حماد شیبانی و مسعود فتحی (فرید) و… سازمان اتحاد فدائیان خلق را به وجود آوردند و نام نشریه کار را تبدیل به نشریه اتحاد کار کردند. این جریان هیچ گاه از آرم سچفخا استفاده نکرد.ـ
گسستنِ گرایش سوسیالیسم انقلابی
در کنگره اول سچفخا دیدگاهی وجود داشت که خود را سوسیالیسم انقلابی مینامید. از چهرههای شناخته شده این گرایش رحیم، هاشم و کاظم بودند. بعد از ضربات اسفند ماه 1360 و کشته شدن بیشتر اعضاء کمیته مرکزی سازمان و بحران همه جانبه در اوائل سال 1361 قرار بر این شد که نیروهای باقی مانده از کمیته مرکزی (توکل، هاشم، مهدی سامع) و سایر اعضاء اصلی به کردستان منتقل شوند تا زمینه بازسازی دوباره سازمان مهیا شود. پس از مدت کوتاهی از این استقرار توکل به تنهایی اقدام به اخراج هاشم نمود و عملا“ کمیته مرکزی شامل دو نفر شد: مهدی سامع و توکل.ـ
گرایش سوسیالیسم انقلابی بعد از اخراج هاشم، کلا“ به پاریس منتقل شد و چند شماره نشریه بنام سوسیالیسم انقلابی منتشر نمودند. عباس هاشمی (هاشم)، مختصات اختلاف با نظر غالب در کنگره نخست را چنین جمعبندی میکند:ـ
«نخستین و اصلیترین «اختلاف» بر سر «مبارزهی ایدئولوژیکِ علنی» به عنوان یک «پرنسیب» بود. چرا که ارزیابی ما این بود: جنبش چپ پراکنده و فاقد خط و برنامه است. «سازمان چریکهای فدایی خلق ایران» این اقبال نصیباش شده است که «محور» و سازمانگر مبارزهای شود که در آن چپها بر سر مسائل مبرم و وظایف خویش مباحثه و مجادلهی نظری کنند تا گرایشات روشن شده و شکل بگیرند. «اکثریت» از این وظیفهی تاریخی فرار کرد چرا که او با داشتن حزب توده و اردوگاهاش نیازی بدان نداشت. «اقلیت» اما به رغم طرح آن، در انشعاب از اکثریت، بعداً از آن واهمه داشت.ـ
اختلاف دوم که بسیار حیاتی بود، مسئله «تشکیلات»ی بود. یعنی ساختار علنی و ضربهپذیر تشکیلات (به ویژه هواداران که مطلقاً علنی بودند) زیر هجوم کمیتهها و سپاه اسلام قرار گرفته بود، میبایست سریعاً تغییر میکرد. ابتدا در «کمیته مرکزی» سپس خطاب به اعضا، مطلبی نوشتم که در آن ضرورت عقب نشینی به کردستان و تشکیل اجلاسی فوری را برای آن، طرح کردم. آن را تا توانستند پخش نکردند. در گوشی اما میگفتند: «ترسیدهاند» و توکل در پاسخ نوشت: «کمونیستها آخرین کسانی هستند که سنگرها را ترک میکنند». (از منتخب آثار لنین)ـ
تمایز یا اختلاف سوم که اختلافی اساسی و کلیدی بود، عطف توجه جدی به جنبش کارگری و سوسیالیستی بود! ما به «روشنفکران خرده بورژوا» بدبین بودیم و معتقد بودیم بدون بُرشِ قطعی از پوپولیزم و بدون داشتن یک «روش کار سوسیالیستی» نمیتوانیم به رشد و توسعهی جنبش کارگری و سوسیالیستی یاری برسانیم.ـ
اختلاف چهارم: در بسیاری جهات با استالینیزم مسئله داشتیم. پاسخ گرایش قالب، انگ «تروتسکیزم» بود.ـ
اختلاف پنجم: تمایلات غالب (سامع- توکل) به سمت «شورای ملی مقاومت» و چشم انداز زنده کردن «مجاهد و فدایی…» بود. ما به «کمیتههای کارخانه» فکر میکردیم و اصولاً مخالف کسب قدرت به هر قیمت و وسیله بودیم.ـ
…اینها همه در حد یک گرایش بود و به همین جهت اسم خودمان را «گرایش» گذاشتیم. متاسفانه اکثر رفقای ما که در موقعیتهای حساس و پر خطر تشکیلات بودند (چاپ و پخش) با اولین ضربهها از پای در آمدند»ـ
پیوستن جناح چپ به سازمان
کنگره آذر 1360، قطعنامه «وحدت با جناح چپ» را به تصویب رساند: ـ
ـ«نظر به اینکه وحدت جنبش کمونیستی ایران و فائق آمدن بر پراکندگی و خردهکاری موجود یک ضرورت مبرم و حیاتی جنبش محسوب میشود. ـ
نظر به این که مواضع اعلام شده جناح چپ بیانگر این واقعیات است که در خطوط کلی مواضع ایدئولوژیک و استراتژیک اختلاف اساسی با مواضع رسمیت یافته در کنگره سازمان ندارند. لذا کنگره پیشنهاد جناح چپ را مبنی بر پیوستن به سازمان تصویب مینماید…» ـ
با این حال، اخبار درونی و نتایج سالهای بعد تصویر دیگری از این وحدت ارائه میدهند. یدی شیشوانی از مسئولینِ آن دورانِ اقلیت در بارهی این «وحدت» معتقد است: ـ
ـ«در کنگره از جمله تصویب شد که درصورت قبول خط مشی سازمان از سوی گرایش مصطفی مدنی «سازمان اکثریت جناح چپ»،که تازه از اکثریت جدا شده بودند آنها به سازمان جذب شوند و پروسه وحدت با آنها عملی شود. همزمان با رفتن گرایش سوسیالیسم انقلابی از سازمان آنها وارد سازمان شدند اما مصطفی و فرید با چند نفر دیگر بیشتر نبودند. کلا هنگام پیوستن به سازمان ازهم گسیخته و پراکنده بودند. آنها هم بلافاصله به منطقه آزاد شده کردستان آمده و درکنار توکل و مهدی قرارگرفتند.» ـ
اما توکل، از رهبرانِ قبلی اقلیت در رابطه با «وحدت» با «جناح چپ» نظری متفاوت از دیگران ارائه می دهد:ـ
ـ «نخست باید مسئله آمدن جناح چپ اکثریت را به سازمان اقلیت توضیح دهم. نیروهای تشکیلات ما شدیداً نسبت به آنها موضع داشتند. این موضعگیری بیش از آنکه به اختلافات نظری که وجود داشت ارتباط داشته باشد، به ماندن آنها در درون تشکیلات اکثریت، در مقطع حساس انشعاب اقلیت و اکثریت در سازمان و چرخش مصطفی مدنی به سوی اکثریت در آن مقطع، ربط پیدا میکرد. ما مدتها تلاش کردیم، تشکیلات را قانع کنیم که آمدن آنها به نفع اقلیت است و جریان اکثریت را بیشتر منفرد خواهد ساخت. اختلافات درونی آنها هم پس از جدا شدن از اکثریت به حدی رسیده بود که در آستانه از هم پاشیدگی بودند. تعدادی از آنها حتا قبل از کنگره به سازمان ما پیوسته بودند. کنگره سازمان، وحدت با آنها را رد کرد، اما پذیرفت که میتوانند به سازمان بپیوندند. گروهی از آنها آمدند و تعدادی دیگر به خارج رفتند.» ـ
از سوی دیگر، مصطفی مدنی نیز وضع جناح چپ و تجربه خودش را از چنین وحدتی این گونه بیان میکند: ـ
ـ«ما به اتفاق وحدت با اقلیت را انتخاب کردیم علی رغم آنکه این سازمان را یک جریان سکتاریست و دگم میشناختیم. دلیل وحدت برای ما این بود که با بسیاری از آنها هم نظر بودیم، در عین حال که با نظراتی دیگر در درون اقلیت سخت مخالفت داشتیم. در کنگره نخست اقلیت که در زمستان 1360 برگزار شد، مسئله اصلی موضوع وحدت با جناح چپ بود، اما در این کنگره، تعدادی از اعضای رهبری و کادرهای اقلیت که با ما هم نظر بودند، استعفا کردند و از کنگره خارج شدند، بفاصله کوتاهی، چهارتن از اعضاء مرکزی آن در اثر ضربات پلیسی به قتل رسیدند، تعدادی بازداشت گشتند و در یک انشعاب جدید نیز بسیاری از کادرهای اصلی اقلیت، صفوف آنرا ترک کردند. این وضعیت بر روی بخش وسیعی از تشکیلات ما تأثیر منفی گذاشت و تعداد زیادی از کادرهای مرکزی ما را به این نتیجه رسانید که به جای وحدت با مابقی کاملا سکتاریست اقلیت، به صورت تشکیلاتی مستقل باقی بمانند و در ائتلاف با مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت حرکت کنند. من شخصاً هر حرکت مستقل را برای جناح چپ که عمده کادرهای آن فاقد تجربه عملی در شرایط مخفی بودند، بسیار مهلک میدانستم و وحدت با اقلیت را به آن ترجیح میدادم. در عین حال که ائتلاف با شورای ملی مقاومت را زیان آور تلقی میکردم. اگر موضع امروز من را نسبت به آن زمان سوال کنید میگویم. وحدت ما با اقلیت بعد از آن حوادث، اشتباهی بس عظیم بود و حتی به قیمت انحلال کل تشکیلات نمیبایست صورت میگرفت» .ـ
گسستِ پیرو برنامه هویت
پس از اخراج هاشم از کمیته مرکزی در اصل دیگر کمیته مرکزیای وجود نداشت با مشورت مهدی سامع تصمیم بر برگماری میگیرند ابتدا مستوره احمد زاده که به عنوان مشاور مرکزیت بود وارد کمیته میگردد و سپس با عنایت ویژه توکل، حسین زهری (بهرام) به کمیته مرکزی اضافه میشوند پس از پلنوم به ظاهر وسیع تابستان 61 و صحه گذاشتن بر این برگماریها رفته رفته اختلاف سلیقه مهدی سامع و توکل بیشتر میگردد و کشته شدن 11 پیشمرگه سازمان در بهمن ماه 61 مزید بر علت میگردد (مهدی سامع مسئولیت کردستان و پیشمرگههای سازمان را بر عهده داشت) و اختلافات مخفی شکل علنی بر خود میگیرد و در خرداد ماه 1362 توکل و کمیته مرکزی برگماری شده (مستوره احمد زاده و حسین زهری- بهرام) اقدام به اخراج مهدی سامع میکنند. مهدی سامع که گرایش شدید و علنی به مجاهدین و شورای ملی مقاومت داشت با بهره بردن از امکانات مجاهدین، سازمان چریکهای فدایی خلق جدیدی بنام میگذارد و در زیر بیانیه خود نام خود را سچفخا – پیرو هویت مینامند. با بهرهوری از امکانات شورای ملی مقاومت چاپ نشریه به نام ایران نبرد و نبرد خلق نمودند که هنوز هم به صورت اینترنتی در وب سایتشان قابل رویت است.ـ
این جریان از 10 شهریور 1363 نشریه نبرد خلق را منتشر و با قید سازمان چریکهای فدایی خلق پیرو هویت به فعالیت پرداخت. ـ
از شماره 68 این نشریه در تاریخ اول اسفند 1368 با حذف پیرو هویت از ادامه نامه خود با نام سازمان چریکهای فدایی خلق به فعالیت در چارچوب شورای ملی مقاومت و مجاهدین تا به امروز ادامه داده است.ـ
این جریان هنوز هم از آرم سچفخا در برنامه های تبلیغی و اطلاعیههای خود استفاده میکند ولی از نشریه نبرد خلق (تا شماره 361 در اول مرداد 1394 به صورت چاپی و پس از آن به صورت اینترنتی) و ایران نبرد به جای نشریه کار سود می برد.
کار ویژه
پیامدهای تحمیلی سرکوب شدید نظامی-امنیتی رژیم جمهوری اسلامی، کشته شدن بخش اعظم مرکزیت سازمان در ضربه اسفند 1360 و هم زمان، دستگیری و اعدام صدها و صدها نیروی سازمان از سویی؛ و زیرپا گذاشتن قرارها و اساسنامه سازمانی، توسط مرکزیتی که „بَرگُمار“ شده بود، از سوی دیگر؛ روند اختلافات درون تشکیلاتی و گسستها را تشدید میکرد. ـ
گرچه سیاست خشونت و بیرحمی حکومت در سرکوب کارگران، زحمتکشان و نیز سازمانهای پیشرو و کمونیست؛ „اجتناب ناپذیر“ مینمود، ولی سیاست و سمتگیری راهبردی نابخردانه مرکزیت „بَرگُمارشده“ وقت سچفخا، نه فقط دستاوردهای اقدام جمعی و تاریخی کنگره نخست را از بین میبرد، بلکه از آن فراتر هر روز مسبب نارضایتی و انتقادات نظری، سیاسی و تشکیلاتی درون سچفخا را فراهم میآورد. یکی از تلخترین نمونهها و پیامدهای سیاست حذف و فرار از تصمیمگیری و مسئولیت جمعی، در مورد محمود محمودی (بابک)، از کادرهای قدیم سچفخا رخ داد. او یکی از چهرههای اصلی جریان „کارویژه محلات“ بود .
پس از کنگره نخست به عنوان مسئول شاخه شامل (گیلان و مازندران) به همراه ابوالفضل قزل ایاق (مصطفی) و هاشم (با عباس هاشمی-هاشم، عضو مرکزیت اشتباه نشود)؛ مقالهای درونی تحت عنوان „مشتی بر نیم کاسه کنگره“ نوشت. در 1361 برای شرکت در نشست شهریور و سپس پلنوم آذر سچفخا به کردستان رفت. در پلنوم، اختلافات با اعضای برگمارشده مرکزیت و نیز سیاستگذاریهایشان آشکارتر شد. پاسخ مرکزیت، برکناری بابک از مسئولیت شاخه شمال و نگه داشتنش برای «پالایش ایدئولوژیک» به مسئولیت توکل بود. در سال 1362 پس از دوره تنبیهی در کردستان، پس از 13 سال که توسط غفور حسنپور، قبل از عملیات سیاهکل، در سازمان عضوگیری شده بود؛ این بار توسط توکل، بهرام و اعظم عضو گیری شد!ـ
پس از آن، به داخل کشور بازگشت و نخست به عنوان مسئول شیراز و پس از دستگیری اشرف بهکیش، به عنوان مسئول کمیته مقاومت به فعالیتش ادامه داد. بعد از ضربه تحریریه در پائیز 1362، اختلافات با مرکزیت وقت بالا گرفت و نهایتاً منجر به قطع ارتباط بابک شد. قطع ارتباط تشکیلاتی و عملاً بدون امکان زندگی علنی در پائیز و زمستان به همراه همسر و دو فرزند خردسالش، به معنای زندگی در پارکها، خوابیدن در زیر وانتها برای گریز از ماموران رژیم جمهوری اسلامی بود. ـ
علی رغم همه این مشکلات، بابک و رفقایی که در ارتباط با او بودند، در 19 بهمن 1362 با تدرک امکانات جدید، انتشار „کار ویژه محلات“ را آغاز کردند. 1363 مرکزیت وقت، با اخراج وی، طی اعلامیهای او را „کبوترپرقیچی“ اعلام کرد. و به این ترتیب، فاز دیگری از تشدید اختلافات درونی تشکیلات از طریق سرکوب و اخراج مخالفین سیاسی و نظری توسط توکل، بهرام و اعظم آغاز شد که چندی بعد به فاجعه بزرگتری در مقر رادیوی سازمان در کردستان انجامید.
درگیری 4 بهمن 1364 و گسستهای پس از آن
عدم برگزاری کنگره دوم، اخراجهای بیرویه، ضربات تشکیلاتی ناشی از سیاستگذاری و اولویتبندی نادرست استراتژیک و… سرانجام در 4 بهمن 1364 منجر به وقوع فاجعه درگیری درونی سازمان در مقر رادیوی سازمان در کردستان شد. در اثر این درگیرها، پروسه انشعابات درون سازمان در دو مرحله شدت گرفت. نخست، دو بخش از سازمان شکل گرفت:ـ
سچفخا – کمیته مرکزی
سچفخا – شورای عالی
در مرحله دوم، خودِ این جریانات نیز دچار انشعابات دیگری شدند.
درگیرهای کردستان و بازتاب آن در زندان
پیش از این که به روند فروپاشی و انشعابات سچفخا بپردازیم، لازم است از طیف وسیعی از فعالین و نیروهای سازمان چریکهای فدایی خلق ایران در خارج و داخل زندان، نیز نام ببریم که در طول این سالها، علی رغم وفاداری به آرمانها و ارزشهای اصیل بنیانگذاران چریکهای فدائی خلق، از این طیفهای درگیر، فاصله گرفتند. طیفی که در سالهای بعد به عنوان „فعالین مستقل“ شناخته میشوند. این بخش از نوشته، به رویه مورد توافق زندانیان سچفخا – اقلیت در زندانهای تهران، در آن سالها میپردازد: ـ
اخبار درگیریهای 4 بهمن، با فاصله زمانی به درون زندانهای جمهوری اسلامی نیز رسید. زندانبان و عوامل وزارت اطلاعات با خوشنودی و شادمانی، بریده جراید و نشریات اپوزیسیون را درباره درگیریهای درونی سازمان، به صورت „نمایشگاه“ در زیر هشتهای زندان به نمایش در آوردند. نیروهایی که به اتهام فعالیت در صفوف سچفخا در زندانهای جمهوری اسلامی دستگیر شده بودند، بعد از گردآوری اخبار از طرق مختلف، به این تصمیمگیری رسیدند که با توجه به ناروشنیهای مواضع طرفین درگیر و غیرقابل پذیرش بودن درگیرهای مقر رادیوی سازمان در کردستان، از موضعگیری له یا علیه طرفین درگیر در درون زندان خودداری کنند. از سال 1365 تصمیمات و مواضع جمعی ما در زندان براساس مصوبات کنگره نخست، شناختی که از خط و مشی تاریخی سازمان داشتیم و اجماع و توافق بین رفقای طیف سچفخا در زندان بود. ـ
در آن دوره، تمایلاتی به این یا آن طیف از درگیریها و یا مواضع براساس شناخت و برداشت شخصی در میان رفقای زندان وجود داشت، با این حال، تا آنجا که ما از بندهای قزلحصار، سپس گوهردشت و اوین اطلاع داریم، برخورد عمومی در بندها، مواضع اتخاذ شده در مبارزه علیه زندانبان، براساس توافق عمومی و به دور از جناح بندیهای ایجاد شده در اثر درگیریهای کردستان و خارج از کشور بود. این موضع از آن رو برای رفقای داخل زندان تقویت گشت که اخبار دقیقتر از مختصات درگیری و نیز نقد مستقل (و با فاصله) از وضعیت رفقای بیرون از زندان به دستمان رسید. از فاصله سرد و تلخ ولی متمرکز داخل زندان، دیده میشد که رفقای بیرون و به ویژه بخش خارج از کشور، واقف به خطر گردابی که در آن افتاده بودند، نیستند. در لحظات بحرانی دهه شصت، به ویژه پس از ضربات سنگین اسفند 1360، نیاز به رویکرد و اندیشه جمعی بیش از پیش بود، لیکن تاخیر مکرر و باز هم مکرر در فراخوانی کنگره و یا سایر روشهای سازماندهی اندیشه و تبادل نظرِ جمعی، آتوریته جمعی و ارگانی در سازمان را به آتوریته فردی نیروها کاسته بود. آنگاه این آتوریته نیز در مصاف با واقعیت سخت مبارزه جاری طبقاتی، تبدیل به کاریکاتوری شده بود که با شکستن آتوریتههای فردی، منجر به شکستن تمام ساختار درون تشکیلاتی شده بود.
طبیعی است که پس از کشتار 1367 و خروج جان بدربردگان از کشتار، هر یک از ما با مسئولیت شخصی و اطلاعاتی که به دست آوردهایم، مواضع خود را انتخاب کرده و خواهیم کرد.ـ
سچفخا – کمیته مرکزی
کمیته مرکزی که با نامهایی همچون توکل (اکبر کامیابی)، بهرام (حسین زهری) و اعظم (مستوره احمدزاده) شناخته میشد. بعد از درگیریهای بهمن 1364، دوام چندانی نیاورد و هر سه نفر، از هم گسستند:ـ
هسته اقلیت
اندکی پس از فاجعه 4 بهمن اقلیت دچار دو انشعاب دیگر شد این بار مستوره احمدزاده با جدا شدن از توکل (اکبر کامیابی)، بهرام (حسین زهری)، جریانی به نام „هسته اقلیت“ را تشکیل داد. این جریان با انتشار نشریهای تحت عنوان سوسیالیسم فعالیت رسمی خود را آغاز نمود که چند شماره آن موجود است و در حال حاضر در بعضی از نشستها و اطلاعیهها با جریاناتی مثل فدائیان اقلیت، حزب کمونیست کارگری، کومله و… حضور خود را نشان می دهد.ـ
سچفخا (حسین زهری، کمیته خارج)
انشعاب دیگر، توسط حسین زهری(بهرام) است که بلافاصله از کردستان خارج شد و به اروپا مهاجرت کرد و جریانی بنام سازمان چریکهای فدایی خلق ایران را به وجود آورد و نشریه کار را بعنوان ارگان خود انتخاب نمود چندین شماره نشریه کار با چاپ عالی توسط او منتشر گردید و چندین سال است که تنها یک سایت اینترنتی بنام سازمان چریکهای فدایی خلق ایران فعال است و اثری از نشریه کار این جریان دیده نمی شود. اطلاعیه ها و ترجمه های مختلفی در سایت او ملاحظه می گردد.ـ
آخرین شماره نشریه کار که توسط این جریان منتشر شده است.ـ
سچفخا (توکل، کمیته اجرایی)
پس از فاجعه 4 بهمن 1364 تلاش بازماندگان کمیته اجرایی بر این بود که ماهانه نشریه کار را با عنوان سازمان چریکهای فدایی خلق ایران منتشر سازند. تنها مرداد ماه 1365 این نشریه منتشر نشد و شماره 204 بدون هیچ توضیحی به جای مرداد در شهریور ماه 1365 منتشر گردید. این توالی تقریباً تا بهمن ماه 1365 و کار شماره 209 تداوم داشت سپس با وقفه دو ماهه در اردیبهشت 1366 کار شماره 210 بدون هیچ توضیحی منتشر شد. از شواهد و قرائن چنین بر میآید که این وقفه مصادف با گسست مستوره احمدزاده و حسین زهری (بهرام) بوده است و مجددا“ شماره 211 با یک وقفه یک ماهه در تیر ماه 1366 منتشر شد. بر مبنای دادههای آن ظاهرا“ تنها بازمانده کمیته مرکزی یا به قولی کمیته اجرائی (اکبر کامیابی- توکل) پس از گسست حسین زهری (بهرام ) و انتشار نشریه کار در اروپا با عنوان سازمان چریکهای فدایی خلق ایران با هماهنگی و همکاری تعدادی از اعضا و کادرها و باقی مانده تشکیلات اقدام به برگزاری اولین کنفرانس سازمانی کردند و براساس قطعنامهای کلمه اقلیت را در داخل پرانتز به نام خود اضافه نمودند و از انتشار کار شماره 211 عنوان سازمان چریکهای فدایی خلق ایران (اقلیت) در زیر لوگو نشریه کار درج گردید.ـ
این روند و انتشار ماهانه نشریه کار به شکل بالا و استفاده از آرم سچفخا تا دی ماه سال 1375 ادامه داشت و در دی ماه 1375 با تصویب قطعنامه ای در کنفرانس ششم هم نام سازمانی این جریان تغییر پیدا می کند و هم آرم آن در پی انتشار نشریه کار شماره 297 در زیر لوگو کار قید می شود سازمان فدائیان اقلیت و از آرم جدیدی استفاده می نمایند که انتشار نشریه کار توسط سازمان فدائیان اقلیت تا به امروز هم ادامه دارد.ـ
سچفخا – شورای عالی
پس از فاجعه 4 بهمن 1364 دو طرف ماجرا که یکی کمیته اجرایی متشکل از توکل، مستوره احمد زاده و حسین زهری (بهرام) و دیگری شورای عالی که متشکل از مصطفی مدنی، حماد شیبانی، یدی شیشوانی، مسعود فتحی(فرید) شکل گرفت. از شورای عالی تنها یک اطلاعیه در رابطه با 4 بهمن 1364 موجود است.
اتحاد فدائیان خلق
شورای عالی در تداوم راه خود و با خروج از کردستان و انتقال به اروپا طی یک پروسه نسبتا“ طولانی (1371) با بحثهای فراوان که با سازمان فدایی(حیدر) داشتند عملا“ به فعالیت خود پایان داد و شورای عالی منحل گردید. تعدادی از اعضاء اصلی آن به سازمان فدایی پیوستند و سازمان اتحاد فدائیان خلق را تشکیل دادند.ـ
اتحاد فدائیان خلق نام نشریه خود را اتحاد کار (همان نام نشریه سازمان فدائی) انتخاب کرد. این نشریه، در دوره کنونی، به صورت اینترنتی منتشر میشود. اتحاد فدائیان خلق طی سالها فعالیت خود دچار چند انشعاب شد که آخرین آن پس از حضور اکثریت رهبران آن در حزب به اصطلاح چپ ایران در سال 1397 صورت گرفت. ـ
اتحاد فدائیان کمونیست
از کسانی که با انحلال شورای عالی به سازمان فدائی نپیوست، یدی شیشوانی بود. یدی شیشوانی از زمان انحلال شورای عالی با طیفی از نیروهایی که از دهه 60 نشریهای به نام به پیش را منتشر میکردند و جلسات و نشستهای مختلفی داشتند، ارتباط برقرار نمود و در نهمین نشست عمومی که مجموعه بحثهای آن در نشریه به پیش منتشر میشد؛ در سال 1375 تصمیم بر این گرفتند که نام تشکیلات خود را „سازمان اتحاد فدائیان کمونیست“ قرار دهند و نشریه خود را به عنوان „کار کمونیستی“ منتشر نمودند و در کنار آن نشریه به پیش به عنوان نشریه مباحث تئوریک و نظرات منتشر گردید که هر دو آنها هنوز هم حداقل به عنوان اینترنتی منتشر میگردد. لازم به ذکر است که این سازمان مدعی است که در داخل ایران دارای کمیتههای ایالتی است.ـ
جمع بندی
در این نوشته تلاش بر این داشتیم که روند و گاهشمار تغییرات طیف وسیع سچفخا را در مسیر 1357 تاکنون دنبال کنیم. بر ما روشن است که نوشته کنونی کاستیهای بسیاری دارد که امید داریم در نگارشهای با بازبینی و همیاری رفقای دیگر، در رفع آن بکوشیم. به طور خلاصه در حال حاضر دو جریان از نام نشریه کار استفاده میکنند:ـ
ـ • فدائیان اقلیت (اکبرکامیابی- توکل)
ـ • سچفخا (حسین زهری البته مدتهای زیادی است که دیگر نشریهای منتشر نمیکنند)
علاوه بر این، در حال حاضر چهار جریان از آرم سازمان چریکهای فدایی خلق ایران استفاده می کنند:ـ
ـ • چریکهای فدایی خلق ایران
ـ • سچفخا- مهدی سامع
ـ • سچفخا- حسین زهری (بهرام)
ـ • سازمان 19 بهمن
با توضیحاتی که در این نوشته و به ویژه „درگیریهای 4 بهمن 1364 و بازتاب آن در زندان“ دادیم، در مطالبی و اشاراتی که منابع، نشریات و آرم سازمان را استفاده میکنیم، ربطی به محافل بالا ندارد، بلکه به عنوان فاکت تاریخی، به آرم رسمی سچفخا که از آغاز تا شروع گسستها و انشعابات رسما استفاده میشده است، استناد میکنیم.ـ
در زیر نموداری از روند گسستها و تحولات سچفخا از سال 1357 تاکنون را می بینید:ـ
ضمیمه: چهار حرف، سعید سلطانپور
میدانیم چهار حرف است
حرفهایش را یک یک از بریم
آن را مینویسیم
روی کاغذ مینویسیم
روی هوا
و روی دیوار
□
چهار حرف است
نه چون سالی با چهار حرف
غول خستهی زیبائی
با یک فصل:
پائیز خون
پائیز لبخند
غول خستهی زیبائی که خود دریای آتش است
و ما بچههای هفت ماههی زمان
بیهوده در آتش رویای پرومته میسوزیم
□
دربارهاش حرف میزنیم
دربارهاش مینویسیم
تومارهائی سرخ
تومارهائی نه با خون
تومارهائی با سرخاب
سنگش را به سینه می زنیم
از خورشیدش میگوییم
از خورشیدهای نیامدهاش
از دست بزرگش،
و از خانهی کوچکش
□
از کودکان
از کودکانش میگوییم
گلهای حسرت جامه و برنج
گلهای رویای بازی و باغ
گلهای مزرعه
گلهای کارخانه
گلهای مدرسه
گلهای دربدری
گلهای آفتابگردان فردا
گلهائی که روی الیاف سختی
– ساقههائی که جز با گرسنگی و شلاق نمیبرند-
شکسته بسته و پایدار
گردآلود و فصل ناپذیر
در هوای تلخ قد میکشند
هوائی که با طعم خون و دود
روی زبان لایه میبندد
در ریهها میگردد
و دم کرده و مخفیانه
ترس خورده و ملتهب
چون پروانهای تاریک
پروانهای شرجی زده و سوخته
روی لبها رها می شود
و مرده و خاموش پیش قدمهایت میافتد
از هوای تلخ میگوئیم
و خروس قندی رویاهای خود را لیسه میزنیم
□
حرف می زنیم
از شبهای خستگی و بستگیش
از سحر گاهان که بیدار میشود و
میرود
از ساعتهای کُند روز
از آستینهای چرب
و عضلههای سوخته
از خفقان
از اعتصاب
از شب
از شبنامه
از برق و
از پیاز
و تنها، گاهی
از لبخندی
که چون سایهای نیمرنگ
بر چخماق خاموش لبانش میگذرد
و نمیخواهیم
نمیخواهیم آتش پناهش را باور کنیم
□
حرف می زنیم
از چهار حرف، حرف میزنیم
حرفهایمان پیلهای میشود
میگوییم پروانهی «او» خواهیم شد
و در آتش اندوهش خواهیم سوخت
و بیشتر به کرمی کوچک شباهت میبریم
□
حرف میزنیم
با خشههای حرف، حرف میزنیم
و همچنان که حرف میزنیم
«او» را ازیاد می بریم
کودک را از یاد می بریم
درخت را از یاد می بریم
نگاه و بوسه و لبخند را از یاد میبریم
و کلمهها خشههای صدا میشوند
که دیگر آینههای اشیاء نیستند
□
حرف میزنیم
حرف میزنیم
حرف میزنیم
از غول خستهی زیبائی حرف میزنیم
که چشم از آتشهایش برگرفتهایم
و تنها میدانیم
چهار حرف است
□
با عشق نان و عشق گل باز کردیم
با عشق سهم همگانی آب و درخت
سهم مدرسه
سهم نیمکتهای چوبی
سهم دانه
و سهم خاک
سهم کارخانه
و سهم کار
سهم جنگلها و رودها و معدنها
سهم بیپایان آزادی
آزادی
آزادی
سهم شادی
و سهم فردا
□
حرف میزنیم
با خشههای حرف، حرف میزنیم
در خانهها فریاد میزنیم
در خلوتهای نامطمئن فریاد میزنیم
روی مبلها فریاد میزنیم
کنار کولرها
با یادگار خونین کوره پزخانهها فریاد میزنیم
تکه تکه و بیحزب فریاد میزنیم
میشکنیم و فریاد میزنیم
تجربههای تلخ را قرقره میکنیم و میریزیم
گلویمان را با فنجانی شیر، تازه میکنیم
زخم خود
زخم خود را میبندیم
و روی خون کاروانسرای سنگی
فیله میجویم و عرق مینوشیم
-آ…ه رفیق، چقدر غمگینم
دندانهایمان چه کند وآرام در گوشت مینشیند
و الکل چه غمناک در گلو میلغزد-
فیله میجویم
زخم میجویم
یادبودهای خونین میجویم
معدههای گرسنه و پینههای کار میجویم
حرف میجویم
حرف می جویم
و تنها با چند گلبرگ
و تکهای از یک جویبار
و پارهای از آیندهای ناشناخته
– آنکه با «او» میرود میشناسد –
که از طبیعت ستیزندگان بیقرار شب
– دامنههای متوازن خرد و عشق
آمیزگان آتشزنه وگلبرگ –
وام گرفتهایم
قدمی بسوی نان و فردا برمیداریم
و در این فاصلههای برزخی
دیوانهوار شب را قسمت میکنیم
شب قسمت میکنیم
□
حرف میزنیم
و تنها آنکه با «او» میرود
میشناسد
□
سلام ای سازمان فردا
سلام ای سازمان عشق
سلام ای گسترش میهنی
سلام ای سازمان کارخانه
ای سازمان کشت
سلام ای سازمان «او»
که از صدای شکستهی مردم
از قلب عاشقان سرخ عدالت
از گلبنهای آتش ارانی
از نعرهای خونین تابستان
از دهان گل طغیانی شاخهی ارتش
از دهان خون و دفاعش
از میان حماسه اوراق آتش
از میان شعلههای خیابانی شهادت
و جزیرهای خون پراکنده
سر خواهی کشید
سلام ای غول آینده
سلام
□
و غول خسته ی زیبا
در آتش زمان
میرود و میآید
می آید ومی رود
با طوفانی که در مشت هایش انباشته است
منابع و مراجع دیگر
ـ • „ویژه نامه محمود محمودی – بابک“ (گفتگوهای زندان، شماره 5-7)، مقاله „شاخه شمال: جناح مستقل“، مسعود بهمنی، ص 183 رجوع میدهیم.ـ
http://dialogt.info/wp-content/uploads/2016/04/5-7Babak.pdf
ـ • مروری بر سازمان های چپ در تبعید، سیامند، آرش شماره 100، این مقاله که در آرش شمارهی 100 منتشر شده است با جا افتادگیهای همراه است که تصحیح شده آن را در اینجا ملاحظه می کنید
http://asre-nou.net/1386/bahman/3/m-chap.html
Keine Kommentare