یک ارزیابی کوتاه و مقدماتی، حسن مرتضوی
- By : Khabar
- Category : مقاله, نامه خوانندگان
یک ارزیابی کوتاه و مقدماتی
سه روز از حرکت اعتراضی مردم که از مشهد و شهرهای خراسان شمالی آغاز شد می گذرد. می توان دیشب را اوج این حرکات دانست. آن بی اعتمادی اولیه که این حرکت را توطئه ی جناح رقیب دولت روحانی می دانست بسرعت جای خود را به احساس دیگری داد: حیرت و تعجب از سرعت وقایع و گذارهای سریع در شعارهای مردمی و حرکت به سمت اشکال رادیکالتر. کسانی مانند من که در طی چهل سال شاهد یک انقلاب، یک جنبش عظیم توده ای سال 88 و جنبش سراسری کنونی هستند، به راحتی می توانند شکل گیری تدریجی و آهسته آهسته یک دوره اعتلای انقلابی را شاهد باشند. توده های مردم نه تنها نمی توانند شرایط کنونی را تحمل کنند بلکه مخالفت خود را با صدای بلند اعلام می کنند و حاکمان نه تنها نمی توانند شرایط را کنترل کنند، پشت سر هم خطاهای بزرگی مرتکب می شوند و کنترل را بیش از پیش از دست می دهند.
1. ما در چه مرحله ای از این جنبش سیاسی و توده ای قرار گرفته ایم؟ به نظر می رسد بنا به تمام فاکت ها و خبرها و مشاهدات حضوری و غیر حضوری و شنیده ها ما بسرعت در حال حرکت به مرحله ای هستیم که من از آن به عنوان مرحله گذار به یک انقلاب واقعی نام می برم. نه انقلاب است و نه ثبات همراه با تنش های معمول. از مرحله ی ثبات بسرعت در طی سه روز گذشتیم و پا به مرحله ناشناسی به عنوان درگاه انقلاب وارد شدیم . این در هنوز باز نشده. هنوز تمامی فوران های لازم، تمام انرژی های مورد نیاز، تمامی ابتکارات، تمامی استعدادها و خلاقیت های گوناگون فردی خودش را نشان نداده. هنوز تهور و شجاعت عمومی فراگیر نشده. هنوز تشکلهای ابتدایی مردم شکل نگرفته و هر آن امکان یک بازگشت به عقب وجود دارد. اما از آن مرحله ثبات همراه با تنش که ویژگی ماههای اخیر بود هزاران گام فاصله گرفتیم.
2. جنبش کنونی بی هیچ تشکل یا سازمان یا ساختار هدایت شونده وارد صحنه شده است. از این رو توان و قدرت خود را اینک از تک تک افراد، انگیزه ها ، آرزوها و حضور یا عدم حضور افراد در این میدان میگیرد. بیتردید استحکام یک جنبش سراسری فقط به نیروی افراد شرکت کننده اش خطرناک است و می تواند در درازمدت عامل تضعیف آن باشد.
3. اما همین عدم تشکل به یک نقطه مثبت تبدیل شده است. حاکمیت نمی تواند راس و سر این جنبش را بزند، چون راس و سری ندارد که بزند. همین موجب دستپاچگی ، اغتشاش و بهم ریختگی برنامه ریزان حکومت شده است. چه کسی را متهم به ارتباط با خارج کنند؟ چه سازمانی را بکوبند؟ من، شما، او؟ ما که مردم عادی هستیم. همین امر تا زمان معینی سپر بلای این جنبش است.
4. دیری نمیگذرد که حاکمیت راههای مقابله با همین ویژگی خاص این جنبش را می یابد و از طرف دیگر اگر این جنبش تداوم داشته باشد بی تردید ساختارهای مستقل خود را شکل می دهد. این دیالکتیک سرعت دست یافتن رژیم به سیاست مناسب برای سرکوب، و دست یابی جنبش به ساختارهای خاص، عامل تعیین کننده ادامه یا توقف وضعیت کنونی است.
5. عدم وجود شعارهای کلیدی و یکپارچه به عنوان خواست سراسری و نیز سطح متفاوت آکسیون ها و عدم هماهنگی بین آنها موجب گسست بین بخشهای گوناگون افراد شرکت کننده شده است. در اینجا هم نوعی دیالکتیک عمل می کند: سرعت دست یابی به شعارهای واحد به عنوان خواستی سراسری انرژی مردم را افزایش می دهد و تفرقه و تشدد در طرح خواست ها عامل تضعیف می شود. چیرگی هر یک از اینها تغییرات بسیار زیادی به وجود می آورد
ـ“فرض را بر این میگذاریم که همه ی جنبه های یادداشت مبنی بر شروع شکلگیری جنبشی مردمی و رادیکال ، قطعی ست ، اما سوال های من این است : این جنبش که قطعا گونه های مختلفی از اعتراض و لایه های متفاوتی از توده ها را به میدان میکشد ، شعارها و اهداف گوناگونی را دنبال میکند . این جنبش بی سر که بدرستی جنبه ی مثبت اش را ذکر کرده است اما ستون فقرات اش کجاست ؟ و آیا کلا به درجه ای از شعور اجتماعی -سیاسی رسیده است که منفعت جزیی و خاص مطالبات خودش را در منفعت کل جنبش و در مطالبات عام ببیند ؟ و اگر اینها قرار است در خود پروسه فهم و درک شود ، چاره ای اندیشیده شده که رادیکالیسم اش به فهم و درک این تجربه زیان نرساند و تجربه ی ۸۸ تکرار نشود ؟
سوال دیگرم اینست که این جنبش زور و نقش عوامل خارجی و منافع سرمایه ی جهانی را که عملا پشت جناح روحانی و پسله ی اصلاح طلب اش قرار دارند و با توجه به منافع مندرج در توافقات بین المللی و مناسبات موجود خواهان اصلاحات تدریجی و حد اقل تغییرات هستند را چگونه ارزیابی میکند ؟
سوال دیگرم اینست :
آیا بطور کلی این جنبش به این تجربه دست پیدا کرده است که بفهمد هر گروه و صنف و طبقه ای باید در حوزه ی فعالیت های خودش مستقر شود و بر آن نظارت جمعی و دمکراتیک داشته باشد ؟ ( چون بگمان من در شرایطی که لوازم و تکنولوژی در اختیار مردم و نیروهای تحول نیست ، مقابله با سلاح وادوات مدرن و فوق العاده کارا / مثل مدیا و شبکه های اطلاع رسانی وادوات سرکوب ../ در صورتی میسر است که تحولخواهان «زمین» خودشان را عملا صاحب شده و با ابتکارات و توجه به منافع عمومی تحول پیش رو خود را اداره کرده و درمقیاس سراسری خودشان را هماهنگ کنند) این تجربه از این جهت اهمیت دارد که در درگیریهای ناگزیر ، ضد انقلاب همه ی دستگاه سرکوب اش را بکار خواهد انداخت که این تحول صورت نپذیرد
و صد البته در این زمینه همچنان «کمکهای غیبی » آنان را یاری میرساند ، مگر نیروهای تحول به درجه ای از توازن قوا برسند که قوای حاکم در چشم « کمکهای غیبی» رفتنی ارزیابی شود”ـ