دو مطلب از گروه کمونیست‌های انقلابی سنتز نوین(کمونیسم نوین) در ایران: ده روزی که ایران را به لرزه در آورد و در استقبال 8 مارس

حاشیه نشینان، جنوب تهران، ۱۳۵۷
مقاله
1

دو مطلب در ارتباط با جنبش دی ماه 1396 و نیز مقاله برهان عظیمی از گروه کمونیست‌های انقلابی سنتز نوین(کمونیسم نوین) در ایران، برای شب نامه ارسال شده است که به دلیل طولانی بودن مطلب، شب نامه آن ها را به صورت نسخه پی دی اف در اختیار علاقمندان قرار می دهد. نخست به بخشی از مطلب „ده روزی که ایران را به لرزه درآورد!“ را می خوانیم و علاقمندان می توانند به متن کامل مقالات در پایان همین نوشته مراجعه کنند

***

چون گذارد خشت اول بر زمین معمار کج

گر رساند بر فلک، باشد همان دیوار کج

صائب تبریزی

ده روز خیزش فرودستان که نظام سرمایه‌داری جمهوری اسلامی و جهان سرمایه‌داری-امپریالیستی را تکان داد!ـ

با خیزش به‌حق رنجبران فرودست ایران بود که اتمسفر جامعه ایران در عرصه‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی به مدت ۱۰ روز تحت تأثیر قرار گرفت اما مهم‌ترین تأثیرش را در سیر مبارزه طبقاتی جامعه گذاشت که نتایجش را در آینده نزدیک به‌صورت حادتری خواهیم دید.

شورش به‌حق زنان و مردان قشر تحتانی تهیدست جامعه فریاد اکثریت فرودستانی بود که شجاعانه در کف خیابان‌های سراسر ایران در یک حرکتِ متحدانه‌ی جنگ‌وگریز خیابانی، زنگ خطر اعلام اولین موج از امواج نوین مبارزه برابری‌طلبانه و عدالت‌جویانه را بر  دشمن طبقاتی به صدا درآورد، و اعلام کردند که دیگر حاضر به زندگی برده‌وار تحت شرایط قبلی که حاکمیت نظام توتالیتاریسم مستبد مذهبی بر آن‌ها تحمیل نموده است، نمی‌باشند. بعد از دهه ۶۰ تاکنون چنین شورش و خیزش رادیکالی با این وسعت و دامنه اتفاق نیفتاده است. این خیزش یک موج نوینی از سیر مبارزه طبقاتی را در ادامه سیرِ مبارزاتیِ فرودستان جامعه ایران پایه‌گذاری کرده که به‌هیچ‌عنوان از شدت و حدتِ آن کاسته نخواهد شد. بطوریکه ما هم‌اکنون شاهد بروز روزافزون این تغییر و دگرگونی‌ها هستیم . در دی‌ماه ۱۳۹۶ آتشی که به مدت بیش از ۳ دهه در زیر خاکستر مانده بود، گداخته شد و شعله‌اش همه ایران را فراگرفت، اما پس از ۱۰ روز فروکش نمود و با درجه حرارت و گداختگی بیش از قبل به زیر خاکستر پنهان شد، ولی بار دیگر با حادتر شدن بحران ساختاری این حکومت با درجه احتراق بیشتری بر نظم حاکمان جمهوری ایران شورش خواهد کرد.

بنابراین تحت تأثیر همان تغییر و تحولات اساسی در شرایط کنونی ضرورت‌های نوینی را پیشاروی  فرودستان(که دیگر نمی‌خواهند تحت شرایط قبلی زندگی کنند!)  قرار داده است. البته این صرفاً تنها دستاورد این خیزش عظیم نیست، بلکه یکی از نتایج مهم دیگر خیزش اخیر این است که نکته بسیار مهم و اساسی را به کمونیست‌های انقلابی آموخت؛ به این مفهوم که مسئله اساسی امکان و ضرورت سرنگونی نظام سرمایه‌داریِ تحتِ حاکمیت ِحکومت جمهوری اسلامی اکنون به‌عنوان یک وظیفه و تکلیف اساسی فراروی جنبش کمونیستی قرار دارد. و دقیقا بر همین مبناست  که جنبش کمونیستی آگاهانه  تاکتیک‌های مبارزاتی خویش را دستخوش تغییر و دگرگونی قرار خواهد داد. بنابراین در ادامه روند مبارزاتی خویش ناگزیر به گسست از تمامی ایده‌های ناصحیح که آنرا به پسمانده گذشته تبدیل می‌کند و بر پایه درس‌آموزی از ثمره و نتایج همین خیزش اخیر  فرودستان  و  همچنین تجارب گران‌بهای تاریخی انقلابات فرودستان سراسر جهان در موج انقلابات قرن بیستم  و اخیر است. البته این تغییر و  تحولات میسر نخواهد شد، مگر  با در نظر گرفتن همه جوانب و صحنه آرایش دوست و دشمن انقلاب در میدان مبارزه طبقاتی. در این مورد در ادامه بیشتر به آن خواهیم پرداخت ولی  قبل از آن مهم است که به کندوکاو درباره علل خیزش به‌حق فرودستان در دی‌ماه ۱۳۹۶ بپردازیم.

اوضاع حاکم بر جهان و تأثیر آن بر اوضاع داخلی ایران

 در سطح بین‌المللی، اوضاع جهانی تحت حاکمیت نظام سرمایه‌داری-امپریالیستی جهان به رهبری امپریالیست فاشیست آمریکا(دولت ترامپ-پنس) سیاست جدید فشار و ایزوله کردن جمهوری اسلامی را با دست گذاشتن روی خرخره‌‌اش(معاهده هسته‌ای برجام) باهدف عقب راندن، تنبیه و هر چه عمیق‌تر فروبردن شاخک‌های اقتصادی و نظامی در چپاول منابع طبیعی ایران(نفت و منابع سرشار زیرزمینی) برای گرفتن امتیازات بیشتر بااشتهای سیر نشدنی حریصانه و باهدف دست‌یابی به سوپر استثمار رنجبران بی‌مزد و گرسنه و نیمه گرسنه، به‌پیش می‌برد. در عرصه داخلی کلیه سیاست‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ۴۰ ساله نظام سرمایه‌داری تحت حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی و راهکارهای سیاست راهبرد اقتصادی دولت‌های مختلف با همکاری، فرامین و رهنمودهای سه سازمان بانک جهانی(یا بانک بین‌المللی ترمیم و توسعهIBRD)، صندوق بین‌المللی پول(IMF)، و تا حد نسبی تحت فرامین و رهنمودهای سازمان تجارت جهانی(WTO) از ۵ خرداد ۱۳۸۴ ایران تحت حاکمیت نظام جمهوری اسلامی و دولت نهم به عضویت ناظر سازمان تجارت جهانی درآمد، ضوابطی برای ورود به سازمان تجارت جهانی علیرغم پذیرفته نشدنش مقرر نموده و قدم‌هایی برای هموار نمودن به الحاق در آن سازمان برداشته است که به‌عنوان بازوهای اصلی قدرت‌های بزرگ نظام امپریالیست و  به‌ویژه بعد از خاتمه جنگ ایران و عراق یعنی از زمان „دولت سازندگی“ رفسنجانی تا خاتمی و احمدی‌نژاد و دولت کنونی „تدبیر و امید“ روحانی از منظر منافع  آنی و درازمدت قشر تحتانی رنجبر فرودست که اکثریت جمعیت جامعه را تشکیل می‌دهند، همه با شکست روبرو گشته است و نتیجه‌ای جز گسترش فزاینده تمایزات طبقاتی و فقر منبعث از روابط سرمایه‌داری دولتی رانت‌خوار طبقات سرمایه‌دار و زمین‌داران و ملاکین بزرگ در میان فردوستان رنجبر تحت ستم و استثمار با مشارکت قدرت‌های بزرگ امپریالیستی نداشته است.

فرایند جهانی‌شدن سرمایه مصادف بود با به دست گرفتن فرمان ماشین اقتصادی، سیاسی و نظامی آمریکا توسط رونالد ریگان(رئیس‌جمهور آمریکا ۱۹۸۱ – ۱۹۸۹ مصادف با ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۶) به‌عنوان نماینده سرمایه‌ در هارترین و خشن‌ترین و جنگ‌طلب‌ترین شکل و محتوای نئولیبرالیسم که بر مبنای تضادهای نوینی در پیشبرد منافع استراتژیکش برجهان تحت شرایط مشخصی منبعث از  ضرورت‌های نوینی در مقابل استمرار چیرگی و آقایی در جهان سرمایه داری-امپریالیستی به وجود آمده بود. ازجمله چنان ضرورت‌ها(پس از اتمام ریاست جمهوری ریگان) تولد و رشد قدرت اقتصادی اتحادیه اروپای امپریالیستی بود(در سال ۱۹۹۳) که برای تأمین منافع استراتژیک به خاطر داشتن(و گرفتن!) سهم بیشتر از سود انباشت سرمایه در جهان به رقابت خونین و خشن با امپریالیسم آمریکا به‌عنوان پرقدرت‌ترین اقتصاد که از نیروی نظامی بزرگ برخوردار است، می‌پردازد.

نئولیبرالیسم به سیاست‌هایی اطلاق می‌شود که درهای اقتصادهای ملی را بیش‌ازپیش به روی گردش آزادتر سرمایه می‌گشاید، صنایع تحت مدیریت دولت را خصوصی می‌کند، بازارهای کار را از بند مقررات آزاد می‌کند و درزمینهٔ استثمار و استخدام کار مزدی محدودیت‌ها را کنار می‌زند، کمک‌های اجتماعی را کاهش می‌دهد و امثالهم. این همان چیزی است که از دهه 1980 در ایالات‌متحده به اجرا درآمد و در همه کشورهایی که تحت حاکمیت قدرت‌های بزرگ سرمایه‌داری در غرب(کشورهای اتحادیه اروپا) به‌پیش رفت.

مؤسسات مالی بین‌المللی که تحت سلطه‌ی آمریکا قرار دارند؛ مؤسساتی نظیر بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول؛ یک تعدیل ساختاری همه‌جانبه و وحشیانه اقتصادی را در جهان سوم سازمان دادند. این کار، مسیر نفوذ عمیق‌تر سرمایه‌ی امپریالیستی، من‌جمله سرمایه اروپای غربی را هموار کرد. همین امر، کشاورزی بومی را در مناطق وسیعی از دنیای سوم تضعیف کرد و فرایند شهری شدن گسترده و پر هرج‌ومرجی را تسریع کرد.

از دهه ۱۹۹۰، کشورهای امپریالیستی اروپای غربی (فرانسه، آلمان و بقیه) دستور کار اصلاحات نئولیبرالی خود را پیش برده است: هدف از این کار، انعطاف‌پذیری بیشتر در استخدام و اخراج، استفاده گسترده‌تر از کار موقت(استخدام با قراردادهای سفید!) و پائین راندن دستمزدها بوده است. هدف اخیر از طریق پایین آوردن دستمزد کارگران یا خرید نیروی کار از طرف سرمایه‌داران تحت نام „نیروی کار تغییر یابنده“(یا „نیروی کار قابل‌تغییر“) در سراسر جهان به‌پیش گذارده شد! در کنار این آن سیاست „مسئولیت فردی“ برای حذف „مسئولیت دولت در مقابل ملت و فرد“ از سوی نئولیبرالیسم به‌پیش گذارده شد. بیخود نیست که در گوش کارگران زمزمه می‌شود علیرغم تعویق در دادن دستمزد از طرف سرمایه‌دار، مسئولیت شما کار کردن یعنی فروش نیروی کارتان یا به معنی واقعی خرید وحشیانه است! و واقعیت سرسخت نشان از این می‌دهد که طبقه کارگر به‌عنوان یک نیروی در خود و ناآگاه به خاطر مسئولیتش در قبال خانواده‌اش متوهمانه و تظلم‌کنان علیرغم تعویق حقوق و حتی ندادن حقوقش تحت تأثیر

„احساس مسئولیت فردی“ در قبال خانواده همچنان به سر کار(فروش نیروی کارش) می‌رود! در همین فرایند و تکیه نئولیبرالیسم به „مسئولیت فردی“ است که دیدگاه‌های اکونومیستی سوسیال‌دمکراسی طبقه کارگر را برای چک‌وچانه زدن با کارفرما و برای گرفتن حقوق به تعویق افتاده و یا „فروش گران‌تر“ چندرغازی نیروی کارش در چهارچوب نظم سرمایه‌داری موجود تشویق می‌کند و بنابراین به‌عنوان منشی بورژوازی حاکم، کسب قدرت سیاسی توسط پرولتاریا را با تأکید اکید و یک‌سویه بر منافع آنی و فراموش کردن منافع درازمدت و دست شستن در بالا بردن آگاهی کمونیستی پرولتاریا به تأخیر می‌اندازد؛ تغیری که چنین فعالین سندیکالیست انجام می‌دهند آگاهانه یا ناآگاهانه در خدمت استمرار عمر و منافع نظام سرمایه‌داری است.

در فرانسه اقداماتی انجام‌شده تا ساعات کار هفتگی که بر مبنای قانون ۳۵ ساعت است را افزایش دهند.

در آلمان اشکال گوناگون «مشارکت و همکاری» اتحادیه‌های کارگری در کارخانه‌ها که باهدف افزایش توان تولیدی کارگران طراحی‌شده بود، محدودتر شده است. آلمان در رأس صادرکنندگان دنیا قرار دارد. آلمان این جایگاه را بخشا با کاهش هزینه‌های هر واحد کارگر حفظ کرده است و دستمزدهای واقعی طی ۷ سال (۲۰۰۶ ـ ۱۹۹۸) دائماً کاهش یافت. در فرانسه از کمک‌های دولتی به آموزش‌وپرورش و ایجاد اشتغال نیز کاسته شده است. این سیاست‌ها آتش اعتراضات مهمی را دامن زده است. کمک‌های تأمین اجتماعی من‌جمله حق بازنشستگی در بیشتر کشورهای اروپا محدودشده است.

دستور کار رقابتی اتحادیه اروپا شامل ادغام بنگاه‌های بزرگ در بنگاه‌های بزرگ‌تر بوده است. این را مثلاً در صنعت فولاد مشاهده می‌کنیم. این دستور کار شامل حمایت از بخش‌های استراتژیک صنعتی و تقویت بنگاه‌های هدایت‌کننده نیز بوده است. برای مثال، اتحادیه اروپا «ای. آ. د. اس» را ایجاد کرد که شرکت اروپایی هوا ـ فضا است. این شرکت سازنده هواپیمای «ایرباس» است که رقیب جهانی بوئینگ محسوب می‌شود.

این دستور کار «رقابتی»، انجام اقداماتی جهت محدود کردن آزادی حرکت سرمایه آمریکایی در بازار بازتر و ادغام‌شده‌تر اروپا را الزام‌آور کرده است. مثلاً، «مایکروسافت» را به خاطر عملکردهای انحصارگرایانه محکوم کرده‌اند. سرمایه اروپایی به دنبال این بوده که سرمایه آمریکایی را در سطح بین‌المللی زیر نظر داشته باشد. این کار اشکال پیچیده و غالباً پوشیده به خود گرفته است؛ مثلاً به شکل نبردهایی که میان دولت امپریالیسم ایالات‌متحده و اتحادیه امپریالیستی اروپا بر سر معیارهای محیط زیستی(„قرارداد پاریس“ در سال ۲۰۱۵ که یک معاهده بر متن منافع سرمایه‌داری « برای اقدامات علیه تغییر اقلیم و همچنین سرمایه گذاری در جهت اقتصادی کم کربن، مقاوم، انعطاف پذیر و پایدار توسط  ۱۹۵ کشور مورد توافق قرار گرفت.») یا اعمال کنترل بر واردات محصولات کشاورزی که تحت مهندسی بیولوژیک تولیدشده، انجام می‌گیرد.

 

برای خواندن نسخه پی دی اف ده روزی که ایران را به لرزه درآورد! لطفا اینجا کلیک کنید

 

برای خواندن نسخه پی دی اف زنگ استقبال از ۸ مارس روز جهانی مبارزه برای رهایی زن چگونه به صدا در آمد؟ لطفا اینجا کلیک کنید

Ein Kommentar

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert

Diese Website verwendet Akismet, um Spam zu reduzieren. Erfahre mehr darüber, wie deine Kommentardaten verarbeitet werden.

انقلابی که در نیمه راه است
اردشیر مهرداد
1
انقلابی که در نیمه راه است، اردشیر مهرداد

انقلابی که در نیمه راه است بخش نخست ۱ ۲۵ شهریور ۱۴۰۲ در تقویم سیاسی ایران یک روز تاریخی دیگر بود. حکومت در این روز اعتراف کرد شبحی که بر فراز سرش  به پرواز درآمده «اغتشاش» نیست. «نا آرامی» نیست. «اعتراض» نیست. بلکه یک انقلاب به تمام معنی است. پروایی …

حمله اسرائیل به جنین
رسانه آلترناتیو
حملۀ اسرائیل به کرانۀ باختری:«جهان فقط خواستار جلوگیری از یک بحران عمومی است»ـ

ترجمه شیدا نبوی چهار شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۲ – ۲۱ ژوين ۲۰۲۳ حملۀ جدید اسرائیل به سرزمین اشغالی کرانۀ باختری در روز دوشنبه ۱۹ ژوئن۲۰۲۳ [۲۹ خرداد۱۴۰۲] حداقل پنج کشته بر جای گذاشت. „ژان پل شانیو“، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل خاورمیانه و فلسطین، در گفتگوی کوتاهی با „هالا کُدمانی“ می گوید این شاهدی است از …

ایران
جنبش نوین مردم ایران و مسئلهٔ پرچم، هوشنگ دیناروند

در میان پرچم های سه رنگ دوران سلطنت، شمشیری به دست شیر داده شده است که نمادِ همان ذوالفقارِی ست که در دستِ علی، امام اول شیعیان خون هزاران انسانِ بی گناه را ریخته است، تا اسلام پای برجا بماند و آبرویش حفظ شود. این قدرت مطلق که نمادِ آن در میان پرچم دوران سلطنتی نقش بسته، نشانی دینی ست که سلطنت مطلقهٔ شاهی را نیز به سود شاه که «ظل الله» است، به خوبی توجیه می‌کند. در پرچم دوران استبداد و کشتار جمهوری اسلامی نیز، شمشیر و ذوالفقار به صورتِ «لااله الا الله»، یعنی به شکل و شمایلِ همان خرچنگ اسلامی درآمده است که بر هست و نیست انسان ایرانی چنگ انداخته و در طول این چهل و چند سال با کشتارهای بی رحمانه و بی بدیل در تاریخ ایران، حاکمیت ولایت مطلقهٔ آخوند را تأمین و تضمین کرده است.

%d Bloggern gefällt das: