دلایل اعتراضات، بهرنگ لقایی

نان، مسکن، آزادی - شادی، رفاه، آبادی
مقاله

 خیلی با خودم کلنجار رفتم که با توجه به مطالبی در صفحات مجازی راجع به اتفاقات اخیر میبینم مطلبی بنویسم یا نه که بالاخره به این نتیجه رسیدم که اگر الان ننویسم بعدا ممکنه خیلی دیر باشه.
چون خیلی از مطالبی که میخوندم واقعا برام دردناک بود. این که واقعا ما به کجا داریم میریم.
یک حرکتی شکل گرفت از مشهد که احتمال اینکه جرقه اولیه این حرکت توسط یکی از جناح های حکومتی زده شده باشه رو نه رد میکنم نه تایید. طبق اطلاعاتی که من دارم مشهد یکی از شهرهاییه که بیشترین مالباخته به موسسات مالی رو داره و همونطور که مستحضرید تجمعات مالباختگان از یک هفته و دو هفته پیش شروع نشده و ماههاست که بصورت کاملا مسالمت‌آمیز درخواست حل مشکلاتشون رو با نهادهای مختلف حکومت مطرح کردن و نه تنها کوچک ترین توجهی به مشکلاتشون نشده بلکه متهم شدن به دنبال پول باد آورده بودن. همچنین تجمعات دیگری همچون کارگران، معلمان، بازنشستگان و غیره در ماههای اخیر برگزار شده که صرفا به دنبال حق و حقوق از دست رفته شان بوده‌اند و در کمال وقاحت و بیشرمی رسانه های حکومتی و البته سرمایه داری کوچکترین توجهی به آنها نکرده و مطالبات آنها را پوشش ندادند.
باری، این اعتراضات در کمتر از ۲۴ ساعت به شهرهای کوچک و بزرگ زیادی سرایت کرد که از اینجا به بعدش رو شخصا نمیتونم بپذیرم که این جناح یا اون جناح حکومتی شارژ کردن.
قسمت دردآور از همین جا شروع میشه که اربابان فرقه اصلاح طلب و البته پیروان و مریدان حلقه به گوششون شروع به تضعیف، تمسخر و لوث کردن این حرکت کارگری و قشر فرودست جامعه کردن فارغ از این واقعیت که اگر نه اکثریت، حداقل نیمی از جمعیت کشور رو (البته که نه تهران) این قشر تشکیل میدن و اگر نخواهیم این واقعیت رو بپذیریم تمام تحلیل هایمان از جامعه مخدوش خواهد بود. رای به احمدی‌نژاد در سال ۸۴ یک واقعیت بود که هر چقدر هم بگوییم تقلب بوده، مطمئنا حداقل ۵۰% رای داشت و آن هم رای همین قشر بود.
بیشتر روی سخنم با دوستانی هست که هنوز دل در گرو اصلاح طلبان دارن و هنوز صندوق رای رو بهترین گزینه میدونن و میفرمایند اصلاحات زمان نیاز داره. به نظر بنده این یک شعار بیش نیست جهت انتخاب راحت ترین گزینه و خالی کردن شانه از زیر مسوولیت.
دوستان عزیز مردی که زن و بچه گرسنه داره نمیتونه ۵۰ سال صبر کنه تا شاید این حکومت اصلاح بشه و بتونه بچه اش رو سیر کنه.
این انسان تنها راه رو در خودکشی میبینه و فکر میکنه من که میخوام بمیرم پس یه ضربه‌ای هم به کسی بزنم که منو به این روز انداخته و این میشه که این تعداد قابل توجه با آگاهی از عواقب این ضربه که میتونه کهریزک باشه، کشته شدن یا خیلی چیزای دیگه که در طی این چهار دهه دیده، باشه. همینطور با این وضعیت اداره کشور بعد از ۵۰ سال رسیدن به اصلاحات دیگر از ایران جز بیابان چیزی باقی نخواهد ماند که قابل اصلاح باشه. دوستان، اصلاح طلبان به دفعات ثابت کرده‌اند بزرگترین دغدغه آنها حفظ جمهوری اسلامی و ولایت فقیه است و توسط تئوریسین های جمهوری اسلامی هزار و یک جور باور جعلی رو در مغز من و شما کرده‌اند نظیر: ۴۰ سال پیش انقلاب کردیم این شد اگر دوباره حرکتی بکنیم بدتر از این میشه، یا اینکه آلترناتیو دیگری جز همینایی که در جمهوری اسلامی هستند نداریم، یا چیزای جدیدتر اینکه ما رو از تجزیه میترسونن و از همه مضحک تر اینکه صدامون در بیاد میشیم مثل سوریه، و البته خیلی باور های غلط دیگه که کسی جز تئوریسین های اطلاعاتی جمهوری اسلامی نمیتونه این اراجیف رو تو مغز من و شما بکنه.
پس دوست عزیز اگر قصد همراهی کردن هموطن و همسایه گرسنه خودت رو نداری، حداقل بهشون بی احترامی نکن و عبارات نخ نما شده ای چون اغتشاش گر، خس و خاشاک یا لاابالی که جمهوری اسلامی در سال ۸۸ من و شما رو مورد خطاب قرار داد، در توصیف این انسانهای به قول دلقک دربار اصلاح طلبان „سیب زمینی خور“ به کار نبر.
البته که میفهمم شما رو دوست عزیز، اینها بوی عرق میدن، بوی روغن میدن و بوی آشغال میدن و شما دوست ندارید این بوهارو، مشکلی نیست اونها هم از شما کمک نخواستن فقط گفتن ایرانیه „با غیرت“ حمایت حمایت، مطمئنا منظورشون شما نبودین.
دوستی که جای گرم و نرم نشستی و ممکنه تغییرات اینچنینی بیزینس خانوادگی شما دچار اختلال بشه و پول تو جیبی بابا جان کم بشه، لطفا ژست روشنفکری نگیر که احمدی‌نژاد عبارت طلایی در وصف شما بکار برد. چون مطمئنا شما هیچ وقت نمیتونی حس اون پدر و مادری که بچه گرسنه دارن بفهمی پس لطفا در مورد اونها اظهار نظر نکن. شمایی که دغدغه ات خرید از فلان برند از فلان فروشگاهه لطفا برو خریدت رو بکن چون این پاپتی های گرسنه آدرس اون شاپینگ سنترها رو هم نمیدونن پس به شما آزاری نمیرسونن. آقا و خانمی که الان نگران بسته شدن اینستاگرامی که نمیتونی اون چهره کریه پشت ماسکت رو در معرض دید قرار بدی لطفا برو استراحت کن. آقایی که با اون ژست مسخره ات دست میکنی تو جیبت و اسکناساتو در میاری و پرت میکنی جلوی مردم زلزله زده، اون پولو بذار تو جیبت خرج عیاشی هات کن لطفا، اینها صدقه نمیخوان، کار میخوان، این مردم دنبال پرچم نیستن.
خلاصه دوستان سبزی، امیدوارم روزی نرسه که نوبت گرسنگی من و شما بشه و اون موقع بفهمیم که باید حرکت کرد که مطمئنا اون موقع خیلی دیر خواهد بود و دیگر نه تو مانی و نه من.
و نکته آخر اینکه این مسئله خیلی پیچیده سیاسی نیست و فقط یک حرکت اجتماعی است جهت مطالبه و احقاق حقوق فردی و مدنی قشر فرودست و دو واکنش بیشتر نمیشه داشت یا حمایت که میتونه هدایت اون به شکل اصولی و یکپارچه باشه یا سکوت. پس لطفا با تحلیل های پیچیده سیاسی اون رو تضعیف یا منحرف نکنیم.
با تشکر

Keine Kommentare

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert

Diese Website verwendet Akismet, um Spam zu reduzieren. Erfahre mehr darüber, wie deine Kommentardaten verarbeitet werden.

منوچهر کلانتری (سمت چپ تصویر)، بیژن جزنی (سمت راست تصویر)
برگی از تاریخ
منوچهر کلانتری، نوشته فرد هالیدی

کلانتری از سال ۱۹۶۸ (۱۳۴۶یا ۱۳۴۷) تا سقوط شاه در سال ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) در انگلستان زندگی می‌کرد. او چندین کمیته را برای اطلاع‌رسانی درباره‌ی وضع زندانیان سیاسی ایرانی سازمان داد و بسیاری از اسناد اپوزیسیون ایران به زبان انگلیسی زیر نظر او بر ترجمه و منتشر شد. وی هم‌چنین اداره‌ی کمیته‌ی ایران را بر عهده داشت که زیر نظر مرحوم پگی داف در دفتر کنفرانس بین‌المللی خلع‌سلاح و صلح در لندن فعالیت می‌کرد. منوچهر کلانتری هم‌چنین از سال ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۸ (۱۳۴۹-۱۳۵۷) به‌عنوان عضوی از کمیته‌ی خلیج (‌فارس) به فعالیت‌های انترناسیونالیستی در حمایت از مردم عراق و شبه‌جزیره عربستان مشغول بود. او نقش ویژه‌ای در پی‌ریزی حمایت از مبارزات مردم عمان زیر رهبری جبهه‌ی خلق برای آزادی عمان در میان نیروهای مترقی‌ انگلیسی و ایرانی داشت.

طرح از گفتگوهای زندان
خبر
دو زنکشی توسط یک مرد در یک روز در ترکیه!، ترجمه میلا مسافر

دو زنکشی توسط یک مرد در یک روز در ترکیه!ـ ـ (مقاله ای از تالیا آ.، گِلِر اِشتاین و باکی دوریم کایا که در تاریخ 16 اکتبر 2024 در سایت طبقه علیه طبقه منتشر شده است.)ـ دو زنکشی توسط یک مرد در ترکیه موجب گسترش اعتراضات و آشکارتر شدن افزایش …

همایون کتیرایی
برگی از تاریخ
یاد همایون، سعید یوسف

یاد همایون سعید یوسف در مهر ماه سال ۱۳۵۹ متنی به یاد رفیق همایون کتیرائی نوشتم، که از اسطوره‌های مقاومت در زندان‌های شاه بود. این متن در کار (اقلیت) چاپ شد و تأثیرگذار بود؛ از رفیق اسکندر (سیامک اسدیان) نقل می‌کردند که گفته بود همین مقاله در لرستان موجی از …

%d Bloggern gefällt das: