منشور دادخواهی جمعی از خانواده های خاوران

منشور دادخواهی جمعی از خانواده های خاوران
زندان در ایران

بمن بگو چگونه « داد خواهي» خواست تا به تو بگويم جامعه فرداي، تو چگونه عدالتي را حاکم خواهد ساخت

از سند جنبش دادخواهی از چشم انداز رهایی بخش“

منشور دادخواهی جمعی از خانواده جانفشانان خاوران در 6 بند منتشر شد. منشوری که از دل جامعه واز طرف خانواده جانفشانان منتشر گردید که کاملا“ متفاوت از بنگاههای دادخواهی امروزین است. این منشور دارای نقاط قوت و بندهای ویژه ای است که آن را از سایر بیانیه ها مجزا می سازد از جمله تاکید بر اینکه: „آزادی یکی از پایه‌ای ترین حقوق انسانی و اساسی‌ترین خواسته های مردم ستم دیدۀ ایران است که بیش از صد سال برای آن مبارزه کرده اند؛ حقی که چه در نظام شاهنشاهی و چه در رژیم جمهوری اسلامی همواره با خشن‌ترین شیوه‌ها و ابزارهای خفقان و کشتار سرکوب شده است.“ که به درستی نشان گر این است که برای رسیدن به آزادی نباید از وحشت شکنجه عبا و عمامه به دامن شکنجه گران فکل کرواتی افتاد. گفتمان دادخواهی یکی از محورهای اصلی مبارزه طبقاتی و اجتماعی است که نباید ملعبه دست ضد انقلاب غالب و مغلوب واقع شود تا بتوانند هژمونی ارتجاعی خود را بر سرکوب شدگان و دادخواهان تحمیل کنند.از منشور دادخواهی خانواده جانفشانان خاوران ( که در شرایط سرکوب و اختناق تدوین شده) و مفاد روشن و مشخص آن که می تواند کارگران و زحمتکشان و مردم ایران و افکار عمومی جهان و افکار عمومی را مورد خطاب قرار دهد، حمایت کنیم.ـ
محمود خلیلی
اسفند ماه 1401

منشور دادخواهی جمعی از خانواده های خاوران

آزادی یکی از پایه‌ای‌ترین حقوق انسانی و اساسی‌ترین خواسته های مردم ستم دیده ایران است که بیش از صد سال برای آن مبارزه کرده‌اند، حقی که چه در نظام شاهنشاهی و چه در رژیم جمهوری اسلامی همواره با خشن‌ترین شیوه‌ها و ابزارهای خفقان و کشتار سرکوب شده است.ـ

جمهوری اسلامی از بدو به قدرت رسیدن، مخالفان سیاسی خود را چه با اعدام‌های روزها و ماه‌های اول انقلاب و چه با سرکوب معترضان، از جمله زنان، کارگران و دانشجویان، در کف خیابان از دم تیغ گذرانده است.ـ

اعدام زندانیان سیاسی در دهۀ ۶۰ و به‌ ویژه تابستان ۶۷، قتل های سیاسی روشنفکران موسوم به «قتل‌های زنجیره‌ای»، سرکوب دانشجویان معترض در کوی دانشگاه در سال ۷۸، کشتار معترضان در اعتراض‌های سال‌های ۸۸، ۹۶ و ۹۸ نمونه‌هایی از این جریان بی وقفۀ سرکوب آزادی‌ها و آزادی خواهان بوده است.ـ

در سال جاری در جریان خیزش «زن، زندگی، آزادی» طی چند ماه اخیر صدها جوان معترض، حتی کودک و نوجوان، به ضرب باتوم، گلوله‌های جنگی و ساچمه ای در خیابان‌های سراسر ایران به خاک و خون غلتیده، کشته، کور و معلول شده‌اند.ـ

ده‌ها هزار معترض بازداشت شده و در بازداشتگاه‌های علنی و غیرعلنی مورد ضرب و شتم و شکنجه و تجاوز قرار گرفته اند. برای برخی از بازداشت شدگان حکم اعدام صادر و تا کنون دست کم ۶ نفر از معترضان را اعدام کرده‌اند.ـ

برخی از بازداشت شدگان یکی دو روز پس از آزادی، به مرگ‌های مشکوک موسوم به «خودکشی» جان خود را از دست داده‌اند. برخی مفقود شده و پس از مدتی اجسادشان در گوشه و کنار پیدا شده است.ـ

ابعاد جنایت و سرکوب چنان گسترده و خشونت آمیز بوده که نه تنها سراسر ایران، بلکه جهان را به اعتراض واداشته است. شگفت آنکه در این میان جنایت‌کاران و شکنجه‌گران رژیم سابق امثال پرویز ثابتی بیرون خزیده و داغ خانواده‌های دادخواه را که عزیزانشان زندانی و زخم خوردۀ هر دو رژیم سرکوب‌گر و آزادی‌کش بوده‌اند، تازه کرده‌اند.ـ

ما جمعی از خانواده‌های زندانیان سیاسی اعدام شده در دهۀ ۶۰ و تابستان ۶۷ اعلام می داریم:ـ

ـ1-دادخواه حقوق پایمال شدۀ عزیزانمان هستیم و با همۀ خانواده‌های داغدار که عزیزانشان طی ۴۴ سال گذشته در زندان ها شکنجه و اعدام یا کف خیابان کشته شده‌اند همدردیم. همچنین با خانواده‌های داغداری که عزیزانشان را بر اثر شلیک به هواپیمای اکراینی از دست دادند همدردی می‌کنیم. ما همه عضو خانوادۀ بزرگ دادخواهانیم و در مسیر دادخواهی در کنار هم هستیم.ـ

ـ2-همۀ آمران و عاملان و کسانی که در هر لباس و موقعیتی در قتل، شکنجه، اعتراف‌گیری اجباری، صدور احکام حبس و اعدام مخالفان به هر نوعی دست داشته‌اند باید در دادگاه‌های صالح علنی با حضور خانواده‌های داغدار و وکلای انتخابی آنها محاکمه و مجازات شوند. تنها در جریان چنین دادگاه‌هایی است که پرده از چهرۀ کریه جنایت و جنایتکاران برداشته و حقیقت روشن خواهد شد. جنایتکاران سرانجام باید در پیشگاه مردم و وجدان‌های بیدار پاسخگوی اعمال جنایتکارانۀ خود باشند. تنها در این صورت است که می توان امید داشت جنایت و آزادی کشی تکرار و فراموش نخواهد شد.ـ

ـ 3-ما مجازات اعدام را قتل عمد سازمان یافتۀ حکومتی و عملی شنیع و غیرانسانی می‌دانیم و آن را در هر شرایطی محکوم می‌کنیم.ـ

ـ 4-ما خواهان آزادی بی قید و شرط همۀ زندانیان سیاسی و عقیدتی و لغو فوری تمام احکام صادر شده و بستن تمام پرونده‌های اتهامی علیه مخالفان و زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم.ـ

ـ 5-ما خواهان آزادی بیان، اندیشه و عقیده، تشکل های سیاسی، مدنی و صنفی، تجمعات، اعتراضات و اعتصابات هستیم.ـ

ـ 6- ما امر دادخواهی را به نیروی خود و مستقل از همۀ احزاب و گروه های سیاسی و فارغ از رقابت‌های سیاسی به پیش می بریم. در جنبش «زن، زندگی، آزادی» همراه مبارزۀ مردم آزادیخواه برای دستیابی به آزادی، رفاه و برابری هستیم و هیچ اتکا یا چشم امیدی به هیچ منبعی از قدرت و ثروت نداریم.ـ

جمعی از خانواده‌های خاوران / اسفند ۱۴۰۱

Keine Kommentare

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert

Diese Website verwendet Akismet, um Spam zu reduzieren. Erfahre mehr darüber, wie deine Kommentardaten verarbeitet werden.

منوچهر کلانتری (سمت چپ تصویر)، بیژن جزنی (سمت راست تصویر)
برگی از تاریخ
منوچهر کلانتری، نوشته فرد هالیدی

کلانتری از سال ۱۹۶۸ (۱۳۴۶یا ۱۳۴۷) تا سقوط شاه در سال ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) در انگلستان زندگی می‌کرد. او چندین کمیته را برای اطلاع‌رسانی درباره‌ی وضع زندانیان سیاسی ایرانی سازمان داد و بسیاری از اسناد اپوزیسیون ایران به زبان انگلیسی زیر نظر او بر ترجمه و منتشر شد. وی هم‌چنین اداره‌ی کمیته‌ی ایران را بر عهده داشت که زیر نظر مرحوم پگی داف در دفتر کنفرانس بین‌المللی خلع‌سلاح و صلح در لندن فعالیت می‌کرد. منوچهر کلانتری هم‌چنین از سال ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۸ (۱۳۴۹-۱۳۵۷) به‌عنوان عضوی از کمیته‌ی خلیج (‌فارس) به فعالیت‌های انترناسیونالیستی در حمایت از مردم عراق و شبه‌جزیره عربستان مشغول بود. او نقش ویژه‌ای در پی‌ریزی حمایت از مبارزات مردم عمان زیر رهبری جبهه‌ی خلق برای آزادی عمان در میان نیروهای مترقی‌ انگلیسی و ایرانی داشت.

رفیق کبیر فدایی، علی اکبر (فریدون) جعفری
ایران
برگی از تاریخ – زندگی و تجربیات سعید یوسف: بخش چهارم؛ پس از زندان شاه تا قیام بهمن

در بخش چهارم، سعید یوسف به پرسش‌های یسنا احمدی درباره شرایط زندگی و فعالیت‌هایش پس از زندان شاه در سال ۱۳۵۳ تا مقطع از قیام بهمن ۱۳۵۷ پاسخ می‌دهد. برخی نکاتی که در این بخش به آن پرداخته شده است:ـ
ـ • تلاش برای „عادی سازی“ زندگی پس از زندان
ـ • تماس‌های تابستان و پائیز ۱۳۵۳ تا بهار ۱۳۵۴ با رفیق عباس هاشمی (هاشم) و سپس با رفیق علی اکبر (فریدون) جعفری که در اثر شهادت رفیق علی اکبر جعفری قطع شد
ـ • سفر به آلمان و تماس با فعالین کنفدراسیون و آشنایی با نظرات گروه ستاره که بعدها به عنوان وحدت کمونیستی در ایران فعالیت کردند
ـ • رابطه و همکاری با تحریریه نشریه کار و نیز کانون نویسندگان ایران

همایون کتیرایی
برگی از تاریخ
یاد همایون، سعید یوسف

یاد همایون سعید یوسف در مهر ماه سال ۱۳۵۹ متنی به یاد رفیق همایون کتیرائی نوشتم، که از اسطوره‌های مقاومت در زندان‌های شاه بود. این متن در کار (اقلیت) چاپ شد و تأثیرگذار بود؛ از رفیق اسکندر (سیامک اسدیان) نقل می‌کردند که گفته بود همین مقاله در لرستان موجی از …

%d Bloggern gefällt das: