در گرامی داشت یاد و نام رفیق جواد نجفی

اطلاعیه

سر نیزه های شسته

اما

در آفتاب بهاری

برق می زند

بخواب برادر گلگون

بخواب

قبیله ی برادران تو

آتش قلب تو را روی شب می کوبند

سلول تو را به دوش می کشند

زخم تو را به خیابان می برند

و خون تو را

روی اعتصاب کار و دانش

می گردانند

«رفیق جانفشان فدایی سعید سلطانپور»

 

در گرامی داشت یاد و نام رفیق جواد نجفی

 

ازدست دادن یاران و رفقای برجا مانده از دوران مقاومت و پایداری در زندان های نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی زخمی است عمیق برجسم و جان این عاشقان شرزه .

هنوز رنج از دست دادن رفقای عزیزی چون بهنام کرمی، مهدی دایی، حسن زعفرانچی زاده مقدم،بهروز برزو، مسعود طاعتی زاد و… التیام نیافته است که پیک مرگ خبر از دست دادن رفیق دیگری را به ارمغان اورده است.

رفیق جواد نجفی کارگر پیشرویی که در کوران مبارزه طبقاتی دوران شکنجه و داغ و درفش را با سربلندی طی نموده بود از میان ما رفت.

رفیق جواد نجفی بعنوان هوادار گرایش اقلیت سازمان چریکهای فدایی خلق ایران کولباری از مبارزه و تجربه از زندان های ، اوین، قزل حصار و گوهردشت به همراه داشت.

جواد ما با آن روحیه شاد کوهنوردان قله های بلند حدود 15 روز قبل زیر دست پزشک ایست قلبی نمود و روز 4 شنبه 9 خرداد 1397 قلب عاشقش از حرکت باز ماند.

گفتگوهای زندان ضمن هم دردی و همراهی با خانواده رفیق جواد نجفی این ضایعه را به همراهان، یاران و رفقای هم بندش در زندانهای اوین، قزل حصار و گوهر دشت تسلیت می گوید.

گرامی باد یاد و نام رفیق جواد نجفی

گفتکو های زندان

30.05.2018

Keine Kommentare

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert

Diese Website verwendet Akismet, um Spam zu reduzieren. Erfahre mehr darüber, wie deine Kommentardaten verarbeitet werden.

رفیق کبیر فدایی، علی اکبر (فریدون) جعفری
ایران
برگی از تاریخ – زندگی و تجربیات سعید یوسف: بخش چهارم؛ پس از زندان شاه تا قیام بهمن

در بخش چهارم، سعید یوسف به پرسش‌های یسنا احمدی درباره شرایط زندگی و فعالیت‌هایش پس از زندان شاه در سال ۱۳۵۳ تا مقطع از قیام بهمن ۱۳۵۷ پاسخ می‌دهد. برخی نکاتی که در این بخش به آن پرداخته شده است:ـ
ـ • تلاش برای „عادی سازی“ زندگی پس از زندان
ـ • تماس‌های تابستان و پائیز ۱۳۵۳ تا بهار ۱۳۵۴ با رفیق عباس هاشمی (هاشم) و سپس با رفیق علی اکبر (فریدون) جعفری که در اثر شهادت رفیق علی اکبر جعفری قطع شد
ـ • سفر به آلمان و تماس با فعالین کنفدراسیون و آشنایی با نظرات گروه ستاره که بعدها به عنوان وحدت کمونیستی در ایران فعالیت کردند
ـ • رابطه و همکاری با تحریریه نشریه کار و نیز کانون نویسندگان ایران

سعید یوسف
برگی از تاریخ
برگی از تاریخ – زندگی و تجربیات سعید یوسف: بخش نخست؛ شکل‌گیری شخصیت فردی تا دستگیری ۱۳۵۰

برگی از تاریخ – زندگی و تجربیات سعید یوسف: بخش نخست؛ شکل‌گیری شخصیت فردی تا دستگیری ۱۳۵۰، گفتگوگردان یسنا احمدی تاریخ معاصر ایران، به‌ویژه با دگرگونی‌های شتابزده و پیچیده نیم قرن اخیر، با کاستی‌های قابل توجهی در زمینه مستندسازی روبروست. بسیاری از رویدادها و تجربه‌های مهم به دلیل عدم ثبت …

مصاحبه با عباس هاشمی
برگی از تاریخ
برگی از تاریخ – زندگی و تجربیات عباس هاشمی: پاره پنجم: پرسش‌هایی از داخل کشور

شبنامه: نبود سازماندهی و علت پراکندگی چپ را چه در داخل و چه در خارج ‌کشور در چه می‌بینید؟
ع هاشمی: من «دشمن نادان» و البته دانشمند هم کم ندارم، حال شما هم با این سوال‌هایتان این دشمنی را زنده می‌کنید؟ (خنده) چندین علت وجود دارد؛ بدون تردید عامل اصلی هم‌چنان رژیم اسلامی ست که با حمایت غرب، به‌رغم از دست دادن پایه‌ی توده‌ای، هم‌چنان یکی از سرکوبگرترین رژیم‌ها باقی مانده است. این یک جنبه‌ی مسئله ست، اما آن‌چه به اپوزیسیون مربوط است: بازهم سهم مهمی از آن‌را اعلیحضرت «قوی شوکت اسلام پرور» به عهده دارد؛ با قلع و قمع رهبران واقعی و توانمند آن (مثل جزنی‌ها و احمدزاده و پویان‌هاو…) او بدون تردید جاده صاف کن این رژیم بوده است.
علاوه بر این، تجدید سازماندهی یک «لشکر شکست خورده» ابدا کار آسانی نیست، به ویژه که این «لشکر» هم، نه سربازان رزمنده آن‌چنانی داشته باشد و نه سرلشکران قابل، و نه اعتمادی بین اینان موجود باشد! (قصد من تحقیر و توهین به کسی نیست و خودم را هم تافته‌ی جدا بافته‌ای نمی‌دانم). علاوه بر این‌ها تتمه‌ی نیروهای رزمنده هم با سهل انگاری‌ها، «گشادبازی»ها و خوش‌خیالی‌های کار قانونی، «طعمه‌ی گرگ» شدند؛ یا کشته شدند یا در زندان، یا به درد چه کنم گرفتار و یا زیر ذره بین دشمن هستند. در خارج هم که عموما لیبرالیزه و یا از گردونه خارج، و در بهترین حالت دانشمند می‌شویم، و عده‌ای هم هر وقت بوی کباب می‌شنوند خودشان را وسط می‌اندازند. از این‌ها «سازماندهی»، آن‌هم برانداز در نمی‌آید. هر چقدر هم صدیق و فاضل و دانشمند باشیم. مبارزه با انبوهی لمپن تا دندان مسلح و مولتی میلیاردر، که دستی در پول مفت نفت، مواد مخدر، اقتصاد حیاتی و لایموت و پایی در قوادی سازمان‌یافته دارند و پشت‌شان هم هفت جور سازمان امنیت صف کشیده، تشکیلات پروپا قرصی می‌خواهد که ستون فقرات‌اش کارگران باشند و به لحاظ تشکیلاتی به مراتب منضبط‌ تر و سازمان یافته‌تر و آگاه‌تر به تمام فنون و روش‌های مبارزاتی که مثلا سازمان چریکهای فدایی خلق و پیکار و حزب توده و حزب کمونیست و لاغیر سر جمع داشته‌اند.

%d Bloggern gefällt das: