صوراسرافیل هفتگی ۲ – هشتم تا چهاردهم فروردین ۱۳۶۰

ـ 6ـ کار شماره ۴ پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۵۸
گفتگوهای زندان

درباره این مجموعه یادداشتها:ـ 

درباره „صوراسرافیل هفتگی“ـ

میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل و ملک المتکلمین با به توپ بستن مجلس توسط سپاه قزاق به دام مأموران محمدعلی شاه قاجار افتادند. در حضور شاه، در حیاط باغشاه طناب به گردن هر دو روشنفکر آزادیخواه انداختند و آن‌ها را خفه کردند. روایت است که ملک المتکلمین، پیش از مرگ، خطاب به محمدعلی شاه این بیت از خاقانی را خواند:ـ

ما بارگه دادیم، این رفت ستم بر ما

بر کاخ ستمکاران تا خود چه رسد خذلان

نفر دیگر، یعنی، میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل، روزنامه‌نگار شجاع که در فعالیت‌های خود با حیدرخان عمواوغلی در تماس است در آخرین نامه‌اش از نقشۀ حملۀ ارتجاع و تدارک سرکوب آزایخواهان خبر می‌دهد و می‌نویسد: «از دیروز تا به حال نقشه‌ای که ترسیم کرده آفتابی شد. فردا ما به فداکاری حاضر می‌شویم. اگر از پیش نبردیم و کشته شدیم و خبر مرگ من به شما رسید، غمگین نشوید و هول نکنید، زیرا که در راه آزادی ایران، یک افتخاری برای شما و فرزندان شما به یادگار گذاشتم. مُردن که از لوازم طبیعی است، آدم که باید بمیرد، چرا با درد و مرض مرده باشد و به جانبازی از تألم نشاة زندگی بد، در یک چشم بهم زدن نمیرد…»ـ

علی اکبر دهخدا، به یاد همکار جوانش که به دست بیدادگران به قتل رسیده بود، شعر ماندنی‌اش «یاد آر ز شمع مرده یاد آر» را سرود. رفیقش به خوابش آمده بود و به دهخدا گفته بود: «چرا نگفتی او جوان افتاد؟» و دهخدا چنین فهمیده بود که «چرا مرگ مرا در جایی نگفته یا ننوشته‌ای؟»ـ

…اینک سال‌هاست که گویی همین پرسش به سراغم می‌آید: «چرا نگفتی آن‌ها جوان افتادند؟» این یادداشت‌ها به یاد آنانی است که «…به فداکاری حاضر» شدند… باری، و بسیاری نوشتند: «اگر از پیش نبردیم و کشته شدیم و خبر مرگ من به شما رسید، غمگین نشوید و هول نکنید…»ـ

شنبه هشتم تا جمعه چهاردهم فروردین ۱۳۶۰/۲۷ مارس تا ۲ آوریل ۱۹۸۱

هفته دوم سال ۱۳۶۰ برایم خسته کننده‌تر از هفتۀ قبل بود. هفتۀ نخست، به خاطر خستگی ناشی از فعالیت­های مربوط به آخر سال، ۵۹، چند روزی را رضایت بیشتری خوابیدم. تمام شهر تعطیل بود و انتشار روزنامه‌ها و نشریات تا آخر هفته دوم به تعویق افتاده بود. اجرایِ قرار در خیابان‌های خلوتِ روزهای نوروز، جلب توجه می‌کرد. به همین دلیل، برای قرارهای خیابانی نیز در آن روزها برنامۀ خاصی نگذاشته بودیم. از همان نیمۀ دوم سال ۱۳۵۷ تقریباً هیچ رفت و آمد سیاسی در محله و خانه نداشتم. محلۀ ما، میدان شاهپور، مرکز فعالیت حزب‌اللهی‌ها، بازاری‌ها، طرفداران آتی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و کمیته‌چی‌ها بود. ما، از همان پاییز ۵۷ روابط‌مان را از هم جدا کرده بودیم. آنها تلاش می‌کردند که روابط کمونیست‌ها و مجاهدین را در محله شناسایی کنند و ما نیز به همین دلیل، هیچ قرار جدی و تماس تشکیلاتی، به صورت علنی، در محلۀ خود انجام نمی دادیم. حالا دیگر، آنها مأمور رسمی حکومت بودند. به هر حال، نتیجه این بود که در این هفته‌ها، از محل خودمان، به جز در موارد ضرروی، خارج نمی‌شدم. در خانه نیز، فقط مطالعۀ کتاب‌های کلاسیک و نشریات جریانات سیاسی برایم ممکن بود. همۀ جزوات و کتاب‌هایی که می‌خواندم یا خوانده بودم، در اتاق پخش و پلا بود. البته فقط کتاب و جزوه نبود! ظرف‌های غذای دو هفتۀ اخیر نیز آنجا تلنبار شده بود! پدر و مادرم در مسافرت بودند و این فرصتی شده بود تا شلختگی را به اوج برسانم! خلاصه این که تمام این هفته، سرگرمی‌ام خواندن کتاب‌ها و مرور نشریات بود! البته در این هفتۀ خسته کننده، خبر سوءقصد به رونالد ریگان، رئیس جمهوری وقت آمریکا، و زخمی شدن او، خواب را از چشمم پراند. شش گلوله به طرف ماشینش شلیک شده بود…ـ

اما، خبرهایی که بعد از این تعطیلات به دستم رسید، حکایت دیگری داشت، نوروز ۱۳۶۰ شروع آرامی برای این سال نبود…ـ

برای خواندن نسخه پی دی اف لطفا اینجا کلیک کنید

***

حمله به دفاتر گروههای سیاسی در رامسر و کشته شدن خیرالله اقبالی توسط حزب الله

خبر درگیری‌های رامسر در روزهای پنجم و هشتم فروردین و کشته شدن خیرالله اقبالی از هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران، در دو روزنامۀ رسمی حکومت یعنی جمهوری اسلامی (نهم فروردین) و کیهان (یازدهم فروردین) منتشر شد. روایت روزنامۀ جمهوری اسلامی هم چون سایر مطالبی که در این روزنامۀ نفرت‌پراکن منتشر می‌شود، با سانسور، دروغ و تحریف آشکار این تیتر را بر پیشانی دارد که „گروهک‌های آمریکایی با سنگ و چوب پاسداران عازم به جبهه را بدرقه کردند!!“ـ

[I]

روزنامه ادعا می‌کند که عده‌ای „وابسته به گروهک‌های خلقی با شعار مرگ بر پاسداران این برادران را بدرقه [جبهه جنگ] کردند“ موضوع آنچنان بی سر و ته و آشفته است که نظیرش فقط در اطلاعیۀ سپاه پاسداران و تهدیدهای آنان نسبت به مجاهدین خلق، چریک‌های فدایی خلق، حزب توده و پیکار دیده می‌شود. یازدهم فروردین دم خروسِ دروغگویی وقیحانۀ روزنامه جمهوری اسلامی از خبرهای روزنامه کیهان، ارگان دیگر رژیم، بیرون می زند. کیهان می نویسد که به بهانه اعزام پاسداران به جبهۀ جنگ، برنامۀ حمله به باقیماندۀ دفاتر و بساطهای کتابفروشی را به اجرا در آورده­اند. در این حملات خیرالله اقبالی از هوادران مجاهدین به ضرب گلوله به قتل رسیده است. در حالی که روزنامۀ جمهوری اسلامی خبری از قتل و غارت حزب الله و پاسداران اسلام نداده است، کیهان

[ii]

با انتشار بخشی از خبر، کشته شدن خیرالله اقبالی را تأیید می‌کند. ولی مزورانه ادعا می کند که از بسیجی‌ها هم یک نفر کشته شده، در حالی که در متن خبر، گزارشی از کشته شدن بسیجی و نام او نیست! با انتشار مجلۀ مجاهد، چند روز بعد از آن، متوجه می شوم که „نوروز آرام“ برای بسیاری از خانواده‌ها، روزهای عزای از دست دادن فرزندانشان بوده است.ـ

ـ 1ـ ادعای کیهان در روز ۱۱ فروردین ماه ۱۳۶۰ که بخشی از دروغ‌های روزنامۀ جمهوری اسلامی ایران را نیز افشاء می‌کند!ـ
ـ 1ـ ادعای کیهان در روز ۱۱ فروردین ماه ۱۳۶۰ که بخشی از دروغ‌های روزنامۀ جمهوری اسلامی ایران را نیز افشاء می‌کند!ـ

در روزهای بعد، خبر کشته شدن تعداد بیشتری از هواداران سازمان مجاهدین در ایام نوروز می‌رسد. روزنامۀ مجاهد در شماره ۱۱۵، ۲۰ فروردین ۱۳۶۰، خبر می دهد که صنم قریشی، اصغر فلاحی، اصغر اخوان قدس، خیرالله اقبالی نژاد و تیمور طالش شریفی در طول این چند روز و در شهرهای مختلف توسط پاسداران و بسیجی‌ها با ضربات چاقو و یا شلیک گلوله به قتل رسیده‌اند.ـ

[iii]

چه در انتهای خبر کیهانِ رژیم و چه در خبر روزنامۀ مجاهد، آشکار است که مقامات جمهوری اسلامی از تحویل جسد خیرالله اقبالی نژاد به خانواده‌اش خودداری کرده‌اند تا شرایط رژیم، یعنی عدم برگزاری مراسم عزاداری را بپذیرند. از همین روزها بود که حتی عزاداری برای مخالفینی که کشته شده‌اند نیز بخشی از حریم‌های ممنوعۀ رژیم شد.ـ

ـ 2ـ روزنامه مجاهد در شماره ۱۱۵، ۲۰ فروردین ۱۳۶۰ خبر از کشته شدن پنج هوادار سازمان مجاهدین خلق در روزهای نوروز می دهد
ـ 2ـ روزنامه مجاهد در شماره ۱۱۵، ۲۰ فروردین ۱۳۶۰ خبر از کشته شدن پنج هوادار سازمان مجاهدین خلق در روزهای نوروز می دهد
ـ 3ـ دفتر ربانی شیرازی ترور فرقان را به نیروهای چپ و چپگرا نسبت می دهد، کیهان دهم فروردین ۱۳۶۰
ـ 3ـ دفتر ربانی شیرازی ترور فرقان را به نیروهای چپ و چپگرا نسبت می دهد، کیهان دهم فروردین ۱۳۶۰

فرقان: ترور ناموفق ربانی شیرازی، عضو شورای نگهبان

روز هشتم فروردین، بخش بازماندۀ تشکیلات فرقان، اقدام به ترور آیت الله ربانی شیرازی عضو شورای نگهبان کرد. این ترور ناموفق بود و ربانی شیرازی زنده ماند. علیرغم این که گروه فرقان یک تشکیلات مسلمان و مذهبی است و رهبر آن، اکبر گودرزی، در تاریخ ۳ خرداد ۱۳۵۹ توسط رژیم اعدام شده است، دفتر ربانی شیرازی، ترور نافرجام او را بهانه ای برای حمله به گروههای چپ و چپگرا قرار می دهد

[iv]:

دادگاه امیرانتظام

از جمله وقایع این هفته که پیامدهای آن، تا سال‌ها به درازا کشید؛ شروع دادگاه عباس امیرانتظام، سخنگوی دولت موقت و معاون نخست وزیر در این دولت؛ دولت مهندس بازرگان، بود. امیرانتظام که پس از اشغال سفارت در پائیز 1357 به اتهام جاسوسی برای آمریکا به زندان افتاد، مبارزات خود را پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲، با عضویت در نهضت مقاومت ملی آغاز کرده بود. در نهضت مقاومت ملی با افرادی هم چون مهندس بازرگان، آیت الله طالقانی، دکتر یدالله سحابی همکاری داشت. در دفاعیه‌اش، برخلاف موضع سالهای بعد در زندان، بر همکاری با نهضت آزادی تاکید دارد و خرداد ۱۳۴۲ را „قیام خونین خرداد ۱۳۴۲ به رهبری پیشوای بزرگمان امام خمینی“ توصیف می کند. او در دادگاه، در دفاعیۀ خود می­گوید: „آقایان من به انقلاب اسلامی معتقد بوده و هستم و در راه آن همه چیز خود را از دست داده‌ام. به خدمات سازندۀ خود ایمان داشته و نیز دارم. بنابراین دلیلی وجود نداشت که به ایران نیایم. در موقع آمدن پروندۀ کاملی از خدمات انجام شده را که با عنایت خداوند و همکاران در اسکاندیناوی انجام شده بود برای تقدیم به حضور رهبر انقلاب با خود آورده بودم و بلافاصله پس از ورود به تهران از دفتر امام تقاضای ملاقات کردم.“ـ

[v]

امیرانتظام، نه تنها از سوی قضات وقت، تبرئه نشد بلکه پس از طی زندانی درازمدت، تا پایان عمر آزار و اذیت و زندان‌ها و بازداشت‌های مکرری را از سرگذراند. او در خاطرات خود که سال 1381 با عنوان «آنسوی اتهام» منتشر شد، ذکر کرد که عباس عبدی از بازجویانش در سال‌های نخست دستگیری اش بوده است.ـ

ـ 4ـ بیدادگاه عباس امیر انتظام (سمت چپ) حاکم شرع محمدی گیلانی (عکس منتشر شده در روزنامه جمهوری اسلامی، 9 فروردین 1360)ـ
ـ 4ـ بیدادگاه عباس امیر انتظام (سمت چپ) حاکم شرع محمدی گیلانی (عکس منتشر شده در روزنامه جمهوری اسلامی، 9 فروردین 1360)ـ

 

اتحادیۀ کمونیست‌ها: دنباله روی از بنی صدر و درغلتیدن به سیاست‌های جنگ افروزانۀ رژیم

مشکل ما و سایر نیروهای اپوزیسیون، فقط اکثریت و حزب توده نبود! اگر توده‌ای‌ها مصرانه در پی پیاده کردن خط امام بودند، در جناح چپهای مائوئیست‌، اتحادیه کمونیست‌ها نیز خود را به دنبالچۀ بیمقدارِ رژیم تبدیل کردند! آنها، در این دوره، به دنبال مجاهدین و بنی‌صدر افتاده بودند و جنگ ناعادلانه و ضد مردمی‌ که رژیم‌های ایران و عراق به راه انداخته بودند را به عنوان جنگ میهنی تفسیر می‌کردند و در صدد فرستادن نیروهایشان برای به اصطلاح „دفاع از میهن“!؟ بودند. نشریه „حقیقت“، ارگان این گروه، در شمارۀ ۱۱۴، فروردین ۶۰، تیتر و محتوای اصلی مطالب خود را به کشته شدن یکی از اعضای کادر رهبری این تشکیلات اختصاص داده بود. آنچه موضوع را دردناکتر می‌کرد، این بود که اعضای اتحادیۀ کمونیست‌ها نه فقط از لحاظ سیاسی دنباله­روی حکومت شده بودند بلکه از لحاظ ادبیات سیاسی هم، خود را در فرهنگ اسلام زدۀ حکومتی مضمحل کرده بودند. در صفحۀ نخستِ نشریۀ „حقیقت“ می‌خوانیم که „رفیق ابوالقاسم صراف­زاده عضو کادر رهبری اتحادیۀ کمونیست‌های ایران در راه جبهۀ جنگ شربت شهادت نوشید.“

[vi]

 

ـ 5ـ حقیقت شماره ۱۱۴، ۱۲ فروردین ۱۳۶۰: شربت شهادت! برای حضور در جنگ ناعادلانه و ضدمردمی ایران و عراق
ـ 5ـ حقیقت شماره ۱۱۴، ۱۲ فروردین ۱۳۶۰: شربت شهادت! برای حضور در جنگ ناعادلانه و ضدمردمی ایران و عراق

به دنبال جناح‌های رژیم افتادن یک طرف، و این که یک تشکیلات کمونیستی، کشته شدن یکی از اعضای خود را نوشیدن „شربت شهادت“ اعلام کند، طرف دیگر! این نشان خودباختگی و مسخ سیاسی – نظریِ اعضای تحریریۀ نشریۀ „حقیقت“ است، می نویسند: „رفیق قاسم جزء اولین اعضای کادر رهبری سازمان بود که همراه با سایر اعضا و هواداران سازمان رهسپارِ جبهه‌های نبرد با متجاوزین بعثی شد… تنها پس از گذشت ۵۰ روز از آخرین سفر او به جنوب به دنبال جستجوهای طولانی، بالاخره جنازۀ او در یکی از سردخانه های دزفول به عنوان شهید مجهول الهویه پیدا شد. خبر شهادت قاسم عزیزمان مانند رعدی در میان رفقا و دوستانش و بالاخره در میان خانواده اش صدا کرد: همه با ناباوری می‌گفتند: قاسم شهید شد!“ـ

[vii]

حیران می مانم که به این مرگ غریب افسوس بخورم یا به این حماقت عظیم!ـ

سالگرد رفراندم ضددمکراتیک جمهوری اسلامی

از مهم‌ترین اتفاقات این هفته، برگزاری هرچه وسیع‌تر تظاهرات به مناسبت سالگرد رفراندوم ضددمکراتیک جمهوری اسلامی در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ بود. این رفراندوم در فروردین ۱۳۵۸ توسط سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران تحریم شد. نشریۀ کار، ارگان این سازمان پس از برشمردن کاستیها وابهامات حکومتی که خمینی و دستگاه روحانیت می خواستند به خورد مردم بدهند، نوشت:ـ

ـ 6ـ کار شماره ۴ پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۵۸
ـ 6ـ کار شماره ۴ پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۵۸

ـ“… بنابراین از آنجا که معتقدیم باید عالماً و عامداً و با آگاهی کافی به جمهوری مورد نظرِ خود رأی مثبت دهیم، و این تنها پس از تشکیل مجلس مؤسسان و تدوین قانون اساسی میسر است، از آنجا که معتقدیم هر نوع نظرخواهی از مردم باید در شرایطی کاملاً آزاد و دموکراتیک صورت گیرد، و فعلاً دولت قادر به تضمین آزادی‌های سیاسی برای همه نیروها نیست و گامی هم در این جهت برنمی‌دارد، از آنجایی که معتقدیم طرح سوال رفراندوم به صورت „آیا جمهوری اسلامی را قبول دارید یا نه؟“ یکجانبه و مستبدانه است، باید بر خلاف فرصت‌طلبان و دورویان، صادقانه و صراحتاً به مردم میهنمان بگوییم در این شرایط در رفراندوم پیشنهادی دولت شرکت نمی‌کنیم.“ـ

[viii]

وضع نفرت­انگیزی که در انتظار مردم و به خصوص زنان بود، در کاریکاتوری که هفته نامۀ آهنگر(چلنگر) در شمارۀ اول خود در ۲۷ فروردین ۱۳۵۸ انتشار داد، چنین تصویر شده است

[ix] :

ـ 7ـ نشریه آهنگر، سال اول، شماره اول، ۲۷ فروردین ۱۳۵۸
ـ 7ـ نشریه آهنگر، سال اول، شماره اول، ۲۷ فروردین ۱۳۵۸

[i]  روزنامه جمهوری اسلامی یکشنبه ۱۰ فروردین ماه ۱۳۶۰

https://www.iran-archive.com/sites/default/files/sanad/523-09-farvardin-1360.pdf

[ii] کیهان سه شنبه ۱۱ فروردین ماه ۱۳۶۰

https://luna.manchester.ac.uk/luna/servlet/detail/Manchester~18~18~1184~226180:15m4749?sort=title%2CmediafileName%2Cidentifier

[iii] مجاهد، شماره ۱۱۵، پنجشنبه بیست فروردین ماه ۱۳۶۰

https://www.iran-archive.com/sites/default/files/sanad/mojahedine-khalgh-mojahed-00115-01.pdf

[iv] کیهان ده فروردین ماه ۱۳۶۰

https://luna.manchester.ac.uk/luna/servlet/detail/Manchester~18~18~1186~226175:15m4751?sort=title%2CmediafileName%2Cidentifier

[v] روزنامه جمهوری اسلامی یکشنبه نهم فروردین ماه ۱۳۶۰

https://www.iran-archive.com/sites/default/files/sanad/523-09-farvardin-1360.pdf

[vi]  حقیقت شماره ۱۱۴، ۱۲ فروردین ۱۳۶۰

https://www.iran-archive.com/sites/default/files/sanad/ettehadiieye_komonisthaye_iran_haghighat_1_114.pdf

[vii]  حقیقت شماره ۱۱۴، ۱۲ فروردین ۱۳۶۰

https://www.iran-archive.com/sites/default/files/sanad/ettehadiieye_komonisthaye_iran_haghighat_1_114.pdf

[viii] کار، شماره چهار، پنج شنبه ۹ فروردین ۱۳۵۸

https://www.iran-archive.com/sites/default/files/sanad/kar-ta-ensheaab_1-60-004.pdf

[ix] آهنگر، سال اول، شماره اول، ۲۷ فروردین ۱۳۵۸

https://luna.manchester.ac.uk/luna/servlet/detail/Manchester~18~18~162~165112:15m3003?sort=title%2CmediafileName%2Cidentifier

Keine Kommentare

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert

Diese Website verwendet Akismet, um Spam zu reduzieren. Erfahre mehr darüber, wie deine Kommentardaten verarbeitet werden.

منوچهر کلانتری (سمت چپ تصویر)، بیژن جزنی (سمت راست تصویر)
برگی از تاریخ
منوچهر کلانتری، نوشته فرد هالیدی

کلانتری از سال ۱۹۶۸ (۱۳۴۶یا ۱۳۴۷) تا سقوط شاه در سال ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) در انگلستان زندگی می‌کرد. او چندین کمیته را برای اطلاع‌رسانی درباره‌ی وضع زندانیان سیاسی ایرانی سازمان داد و بسیاری از اسناد اپوزیسیون ایران به زبان انگلیسی زیر نظر او بر ترجمه و منتشر شد. وی هم‌چنین اداره‌ی کمیته‌ی ایران را بر عهده داشت که زیر نظر مرحوم پگی داف در دفتر کنفرانس بین‌المللی خلع‌سلاح و صلح در لندن فعالیت می‌کرد. منوچهر کلانتری هم‌چنین از سال ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۸ (۱۳۴۹-۱۳۵۷) به‌عنوان عضوی از کمیته‌ی خلیج (‌فارس) به فعالیت‌های انترناسیونالیستی در حمایت از مردم عراق و شبه‌جزیره عربستان مشغول بود. او نقش ویژه‌ای در پی‌ریزی حمایت از مبارزات مردم عمان زیر رهبری جبهه‌ی خلق برای آزادی عمان در میان نیروهای مترقی‌ انگلیسی و ایرانی داشت.

رفیق کبیر فدایی، علی اکبر (فریدون) جعفری
ایران
برگی از تاریخ – زندگی و تجربیات سعید یوسف: بخش چهارم؛ پس از زندان شاه تا قیام بهمن

در بخش چهارم، سعید یوسف به پرسش‌های یسنا احمدی درباره شرایط زندگی و فعالیت‌هایش پس از زندان شاه در سال ۱۳۵۳ تا مقطع از قیام بهمن ۱۳۵۷ پاسخ می‌دهد. برخی نکاتی که در این بخش به آن پرداخته شده است:ـ
ـ • تلاش برای „عادی سازی“ زندگی پس از زندان
ـ • تماس‌های تابستان و پائیز ۱۳۵۳ تا بهار ۱۳۵۴ با رفیق عباس هاشمی (هاشم) و سپس با رفیق علی اکبر (فریدون) جعفری که در اثر شهادت رفیق علی اکبر جعفری قطع شد
ـ • سفر به آلمان و تماس با فعالین کنفدراسیون و آشنایی با نظرات گروه ستاره که بعدها به عنوان وحدت کمونیستی در ایران فعالیت کردند
ـ • رابطه و همکاری با تحریریه نشریه کار و نیز کانون نویسندگان ایران

طرح از گفتگوهای زندان
خبر
دو زنکشی توسط یک مرد در یک روز در ترکیه!، ترجمه میلا مسافر

دو زنکشی توسط یک مرد در یک روز در ترکیه!ـ ـ (مقاله ای از تالیا آ.، گِلِر اِشتاین و باکی دوریم کایا که در تاریخ 16 اکتبر 2024 در سایت طبقه علیه طبقه منتشر شده است.)ـ دو زنکشی توسط یک مرد در ترکیه موجب گسترش اعتراضات و آشکارتر شدن افزایش …

%d Bloggern gefällt das: