از مقالات رسیده: داستان „حزب چپ“ و عضوگیری های جدید سازمان اکثریت — ع- شفیق

طرح از گفتگوهای زندان
Uncategorized

داستان „حزب چپ“ و عضوگیری های جدید سازمان اکثریت

ع – شفق

اعلام تشکیل یک تشکل جدید به نام „حزب چپ ایران (فداییان خلق)“ پس از یک کنگره سه روزه به نام کنگره وحدت در کشور آلمان، بار دیگر ماهیت ضد مردمی سازمان اکثریت را در مقابل چشم همگان قرار داد.

نیروی اصلی برگزار کننده کنگره وحدت، سازمان اکثریتی ها موسوم به „سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت“ بود که جریانی به اسم „کنشگران چپ“ و „سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران“ (طرفداران وحدت) هم در کنار آنها قرار داشتند.  سترونی این کنگره به خصوص در آنجا خود را آشکار ساخت که کنگره تصمیم گیری حول اساسی ترین مبانی وحدت سیاسی – نظری حزب مذکور را به آینده موکول نمود – هر چند تشخیص مرزبندی ها و مواضع سیاسی به خصوص جریان شبه اکثریتی „سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران“ با „سازمان مادر“ یعنی اکثریت ، حتی پیش از پروسه وحدت و پیوستن رسمی شان به این سازمان هم به سختی امکان پذیر بود. (1)  از طرف دیگر نیروهای برگزار کننده کنگره وحدت ، برغم آشکاری سترونی این کنگره ، هر یک کوشیدند تا امر حل شدن تشکیلاتی دو جریان در یک حزب اکثریت ساخته را وحدت „چپ ایران“ جا بزنند.  آنها در حالی که سازمان اکثریت ضمن جذب متحدین تازه، از انحلال تشکیلاتی خود با ادعای نیاز به „یک دوره گذار“ سرباز زده (2) ، سعی کردند ادغام جریانات شبه اکثریتی در سازمان رسوای اکثریت را یک „شروع تازه“ (فرزانه عظیمی) که در سرنوشت چپ در ایران تاثیری تعیین کننده و ماندگار خواهد داشت (فرخ نگهدار)، „پاسخ به یک نیاز ملی“ (بهزاد کریمی) „تلاش برای غلبه بر پراکندگی چپ“ (پور رضا خلیق) ، „رشد“ چپی که „با دمکراسی بیگانه بوده“ (مصطفی مدنی) ساختن یک „چپ قوی“ (مریم تنگستانی) نامیده و میلاد ورشکسته این حزب ماهیتاً راست را با ادعاهای فریبکارانه دیگر از این قبیل مستتر سازند.

سخن پراکنی در باره مزایای این حزب سازی جدید زیر نام „وحدت چپ“ تحت زعامت وارثان باند نگهدار – کشتگر (و البته در زیر نظارت خود این دو فرد) در شرایطی صورت می گیرد که که همگان می دانند که سازمان اکثریت در طول حیات سیاسی ننگینش ، جز گام برداشتن در راه منافع استثمارگران و سرمایه داران حاکم و علیه منافع کارگران و دیگر ستمدیدگان جامعه و منافع ملی و جز اتحاد با جمهوری اسلامی و دنباله روی از طبقه استثمارگر حاکم دغدغه ای نداشته است.  تا جائی که در چنین مسیری حداقل در یک مقطع از حساس ترین دوران تاریخ حیات مبارزات مردم ما علیه سرمایه داران خونخوار حاکم، تا آنجا پیش رفت که دستانش به خون کمونیستها و مبارزین چپ و آزادیخواه و ملی نیز آلوده گشت. حال، هر فعال سیاسی دلسوز توده ها می تواند از این حزب سازان اکثریتی بپرسد که در فقدان کمترین نقدی به گذشته ننگین سازندگان „حزب چپ“ و عدم پاسخگویی به مردم ایران و به ویژه نسل جوان چپ و کمونیست ، چگونه می توان باور کرد که چنین اتحادی برای دادن پاسخ به یک „نیاز ملی“ سازمان یافته است؟  واقعیت این است که چنین حزبی در میان مردم تشنه آزادی و به ویژه جوانان آگاه و مبارزی که این روزها با شعار „مرگ بر جمهوری اسلامی“، „انقلاب جشن توده هاست“ و „نان، کار، آزادی“ و با رشادت هایشان در خیابانها و سیاهچالهای دشمن، زمین را در زیر پای جمهوری اسلامی و اربابانش به لرزه درآورده اند، نمی تواند کمترین مشروعیتی داشته باشد.

نگاهی به ترکیب کنگره وحدت این حزب نشان می دهد که علاوه بر نیروهای سازمان منحط اکثریت و رهبران ظاهراً بازنشسته دیروز و امروزش، حزب جدید التاسیس در برگیرنده عده ای از سازشکاران بخت برگشته از میان راست ترین نیروهای به اصطلاح اپوزیسیون جمهوری اسلامی نیز می باشد که پس از انشعابها و شکستهای متعدد در سازمان فدایی تحت رهبری امثال نگهدارها و غیره و همچنین با مشاهده فروپاشی حکومت رویزیونیستهای حاکم بر شوروی، از مدتها قبل به صف توابان سوسیالیزم و خیانت کاران به چپ واقعی پیوسته  و خود به دشمنان نقاب بر چهره زده یِ چپ های واقعی کشور ما تبدیل شده بودند.

اما با همه این سابقه خیانت کارانه، دست اندرکاران حزب جدید همانند سابق اصرار دارند که خود را وارث سازمان پر افتخار چریکهای فدایی خلق ایران جا بزنند.  آنها در تمام طول حیات سیاسی شان کمترین قرابتی با خطوط نظری و مواضع سیاسی چریکهای فدایی خلق ایران نداشتند ، ولی به هر شکلی با حفظ گوشه ای از آن نام پر افتخار کوشیده اند تا احترام و اعتبار و پایگاه اجتماعی و توده ای چریک فدائی را دستمایه کسب و کار نامقدس خویش قرار دهند.

به شهادت تاریخ، از مشخصه های بارز هویت سیاسی چریکهای فدایی خلق این بود که این کمونیستها نه تنها در یک دوره تاریخی پیش از روی کار آمدن جمهوری اسلامی موفق شدند در نبرد با دشمن طبقاتی، چپ و کمونیسم را از زیر آوار تفکرات و سنتهای ضد انقلابی و خیانتهای حزب توده خارج کرده و برای آن اعتبار توده ای کسب نمایند، بلکه پیروان صدیق سازمانی که آنها پایه گذاشتند، یعنی تشکل چریکهای فدایی خلق ایران در دوران جمهوری اسلامی نیز موفق شدند با مواضع و تحلیلها و پراتیک خویش (بیشک در حد توان خود)، پرچم چپ و کمونیسم را در مقابل رهبری منحط سازمان غاصب نام فدایی یعنی باند نگهدار – کشتگر همچنان در اهتزاز نگه دارند. حزب سازان امروز اما به رغم آن که خود خوب می دانند آلودگی به تفکرات توده ای در پوست و گوشت و خون آنها جریان دارد و هویت سیاسی شان چندین دهه است که در تضاد کامل با هویت فدایی قرار دارد اما از آنجا که آگاه هستند چریک فدایی خلق در ایران یک „جریان تاریخی“ ست (بهروز خلیق) و با وجود گذشت چند دهه „هنوز طرفداران بسیاری دارد“ (مریم تنگستانی)،  فریبکارانه این „نام“ را البته „در پرانتز“ بر تابلوی دکان سیاسی جدید خویش نصب کرده اند. امری که این روزها مکررا با سخرۀ حتی نیروهایی که از سنتها و نحله های فکری غیر فدایی هم می آیند مواجه شده است.

اما مهمتر از ترکیب و نام حزب جدید اکثریت، پرچمی ست که این جریان برای معرفی مواضع و خطوط سیاسی خود به جامعه بلند کرده است. در این مورد باید به دو نکته توجه کرد.  اول آنکه جریانهای تشکیل دهنده حزب چپ اکثریت به قول گردانندگان کنگره، سالها در حال بحث و جدل حول اساسنامه و برنامه و منشور سیاسی مورد توافق و در مورد استراتژی سیاسی واحد خود بوده اند که البته در طی این مسیر ، دو انشعاب در میان نیروهای تشکیل دهنده „وحدت“ اتفاق افتاده است. برای نمونه سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران درست به دلیل همین پروسه به دو بخش تقسیم شد و بخشی که در کنگره وحدت حضور داشت با نام طرفداران وحدت شناخته می شود؛  با این وجود و به رغم ارائه چند منشور به کنگره کلن ، کنگره وحدت و یا کنگره به اصطلاح مؤسس که قاعدتا باید تولد یک جریان سیاسی جدید را با تایید استراتژی و تاکتیک های آن از طریق رای اعضا اعلام کند، به دلیل ادامه اختلافات نظری، تمامی این امور مهم را به آینده موکول کرد. یعنی حزب جدید ساخته شد بدون آن که حتی بتواند مبانی سیاسی – نظری خود را به مخاطبان اش توضیح دهد.

 „در کنگره روی  اساسنامه و آیین نامه و 4 منشور کار شد یک منشور پایه تهیه شد روی دو موضوع اختلاف نظر بود یک کمیسیون تشکیل شد برای کار روی آن دو مورد ولی وقت کنگره اجازه نداد و این به کنگره بعد محول شد“ و „بخش سند سیاسی هم که قبل از کنگره تهیه شده بود وقت نبود رویش در کنگره کار شود بنابراین به اولین شورای مرکزی حزب چپ محول شد“. (نقل از مصاحبه سایت ایران گلوبال با مریم تنگستانی عضو شورای مرکزی حزب چپ ایران (فداییان خلق)). البته جریان ضدمردمی اکثریت و شرکاء در این زمینه با کاری که صورت داده اند می توانند افتخار این سنت گذاری جدید را نیز به „افتخارات“ گذشته خویش بیفزایند.

نکته دوم که در ارتباطی تنگاتنگ با نکته اول می باشد این است که فقدان وجود یک سند رسمی مصوبه کنگره اما به هیچ رو مانع از شناخت هویت و خط سیاسی حزب جدید نیست. رجوع به اظهارات و مصاحبه های اعضای شورای مرکزی حزب جدید و حامیان این وحدت به طور کاملاً آشکار نشان می دهند که حزب چپ اکثریت اگر چه به لحاظ تشکیلاتی تلاشی است برای دگر دیسی در شکل و پوشاندن یک لباس جدید به جریان منحط سازمان اکثریت از طریق جذب برخی شرکاء، اما به لحاظ سیاسی دارای همان نظرات غیر انقلابی و مواضع ضد مردمی ای است که در انقلاب ایران مشخصه اصلی جریان ضد انقلابی سازمان اکثریت را تشکیل می دهد.

حزب جدید به هیچ رو از ضرورت سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی که خواست قلبی دیرینه توده های تحت ستم ماست و در جریان خیزش دی ماه یکبار دیگر با بانگی صولتمند در سراسر کشور فریاد زده شد، سخن نمی گوید و بر عکس، تمام قد علیه چنین خواستی می باشد. بنا به اعتراف فرخ رژیم نگهدار، از حامیان دو آتشه این حزب، در مرکزیت حزب چپ اکثریت ساخته، اصلاح طلبان حکومتی یعنی همان جلادان دهه 60 نیز پایگاه دارند. به گفته او „در ترکیب 25 نفره شورای مرکزی حزب جدید کسانی حضور دارند که خود را اصلاح طلب می نامند و تقویت اصلاح طلبان در جمهوری اسلامی را نیز تحولی مثبت تلقی می کنند“.  فرخ رژیم نگهدار البته بنا به وظیفه همیشگی اش که حفظ رژیم ننگ و جنایت جمهوری اسلامی علیه توده های به جان آمده اساس آن است، به حزب جدید رهنمود می دهد و با اطمینان پیش بینی می کند که با توجه به شناختش از همرزمان سابق „بعید است مقابله با اصلاح طلبان، یا تضعیف و انزوای آنان، به مشی غالب حزب چپ ایران (فدائیان خلق) بدل شود.“ (در باره حزب چپ ایران  فداییان خلق“). سایت عصر نو.

همچنین فرد اول منتخب در کنگره حزب چپ اکثریت، مریم تنگستانی، که بیشترین رای را برای حضور در مرکزیت این جریان آورده در پاسخ به اینکه „مشخص نیست“ حزب شما „سوسیال دمکرات“ است یا چه نظراتی دارد؟ با قاطعیت و روشنی تاکید می کند که یک „سوسیال دمکرات“ است که به „انقلاب قهری“ و „دیکتاتوری پرولتاریا“ اعتقادی ندارد.  او در مورد وضعیت سیاسی ایران در مقابل این پرسش که “ به جمهوری اسلامی چطور نگاه می کنید می خواهید جمهوری اسلامی رو سرنگون کنید؟“ پاسخ می دهد که حزب مورد بحث از نظر او به هیچ وجه برای „سرنگونی جمهوری اسلامی“ مبارزه نخواهد کرد بلکه عامل „فشار“ برای „به عقب نشاندن“ جمهوری اسلامی ست. وی می گوید: „راه برون رفت از جمهوری اسلامی „گذار مسالمت آمیز“ هستش من با جنگ و …. موافق نیستم و فکر نمی کنم „انقلاب“ بتونه اینجا کاری بکنه. باید „گذار مسالمت آمیز“ صورت بگیره“ و ادامه می دهد که „حزب چپ“ باید „در کنار دیگر نیروهای خواهان جمهوریت و دمکراسی و سکولاریزم“  بنشینند و یک „تشکل بزرگی“ را برای „فشار“ به جمهوری اسلامی ایجاد کنند تا از این طریق رژیم را به „عقب برانند“ و به شیوه „مسالمت آمیز از این جمهوری اسلامی گذر بکنند“.

هر کنشگر سیاسی بی طرف و آگاه می داند که چپ واقعی و شایسته نامیده شدن به این صفت، حاصل یک روند تاریخی بوده و با انقلاب اجتماعی، قهر و مبارزه انقلابی علیه بورژوازی استثمارگر به منظور تحقق سوسیالیزم معنی می دهد. با این حال ممکن است گفته شود که اکثریت و شرکاء آزادند که با بی پرنسیپی هر نامی را به تشکل جدید خویش بدهند، اما تا آنجا که به افکار عمومی و بویژه جوانان مبارز و آگاه داخل کشور باز می گردد ، باید گفت که نطفه حزب جدید با حمل نام چپ ولی کاملا علیه چنین چپی بسته شده است. اگر مردم ما با دادن خونهای بسیار در طول 40 سال گذشته با گوشت و پوست خود لمس کرده اند که برای رسیدن به آزادی نمی توان از جمهوری اسلامی جز از راه اعمال قهر سازمان یافته و توده ای گذر کرد، حزب جدیدالتاسیس از هم اکنون مقابل این مردم صف آرایی کرده است.  این حزب اکثریت ساخته، رسما اعلام می کند که خواهان وحدت و تقویت با یک بخش از رژیم یعنی جنایتکارانی ست که زیر نام اصلاح طلب دستانشان تا مرفق به خون جوانان چپ و آزادیخواه مملکت ما آلوده است.  خلاصه این که، حزب اکثریت به خاطر خط و ترکیب و برنامه و سیاستش زائده ای از حاکمیت سرکوبگر کنونی و در واقع جناحی از رژیم جمهوری اسلامی است. آنهم در شرایطی که مردم در خیابانها خواهان نابودی این رژیم دار و شکنجه می باشند.

واقعیت این است و این واقعیت را همگان در جریان خیزش دی ماه 96 با چشمان خود دیدند که جنبش توده ها در سطح اجتماعی و در کف خیابان با شعارهای روشن و اعمال انقلابی خود، بدون زیاده گویی و تسلیم طلبی مدتهاست که از جناح های درونی جمهوری اسلامی گذر کرده است . بنابراین مردم ستمدیده در مبارزات آزادیخواهانه شان به چنین احزابی چه در حکومت و چه در خارج از آن ، چه با نام دروغین „چپ“ و چه هر نام دیگری به عنوان موانع پیشروی خود خواهد نگریست.

با توجه به مطالب فوق تا آنجا که به وزن و قد و قواره و پتانسیل و مواضع اعلام شده توسط حزب جدید اکثریت و آنچه که این جریان برای جذب نیرو و مخاطبین خود  ارائه می کند، باز می گردد؛ این حزب چیزی جز یک وسیله جدید در دست سازمان اکثریت برای تداوم سیاست های ضد خلقی خویش به نفع کلیت رژیم منفور جمهوری اسلامی نمی باشد.

جریان دست ساز اکثریت زیر نام „حزب چپ ایران (فداییان خلق)“ نه یک حزب واقعی ست، نه دارای کمترین قرابتی با سیاست های چپ دارد.  مضافا آنکه بر اساس ماهیتش فدایی ستیزی و مبارزه با ارزشهای مردمی ، انقلابی و کمونیستی فدایی یکی از اهداف دیگر این حزب را تشکیل می دهد. حزب چپ اکثریت تلاشی برای یک دگر دیسی از سوی یک جریان منحط و ضد انقلابی یعنی اکثریت است که تا کنون نشان داده که زائده و دنباله رو طبقه حاکم که دشمن توده هاست ، می باشد. حزب چپ اکثریت به دلیل ساختار نیرو، برنامه و خطوط سیاسی اعلام شده خویش جریانی بورژوایی ست که با پوشیدن لباسی جدید (لباس چپ) تلاش می ورزد مردم فریبی کرده و نقش حلقه رابط بین فریب خوردگان با بخشی از جلادان اصلاح طلب حکومتی را ایفا کند و ضمن بلند کردن پرچم سوسیال دمکراسی، با موعظه گذار مسالمت آمیز و تبلیغ موذیانه اتحاد با جناحی از استثمارگران سرکوبگر یعنی اصلاح طلبان، از انقلاب اجتناب ناپذیر و قهری توده ها علیه نظام سرمایه داری که اکنون در جامعه با افت و خیز هائی جریان دارد جلوگیری کند. این نسخه جدیدی نیست و حزب دست ساز اکثریت در این مورد چیز جدیدی ارائه نمی دهد. با این وجود با توجه به شرایط بحرانی و انفجاری جامعه و تلاش های بی وقفه دشمنان مردم ما یعنی امپریالیستها و وابستگانشان به منظور آلترناتیو سازی و رواج ایده های ضد انقلابی در صفوف جنبش اعتراضی با هدف به انحراف بردن آن، حزب جدید اکثریت می تواند ابزار تازه ای برای پیشبرد چنین خطوط ضد انقلابی ای باشد. به همین خاطر است که انواع و اقسام ضد انقلاب های کارکشته از حزب توده خائن گرفته تا امثال نگهدارها و کشتگرها و شرکای رنگارنگشان به دفاع تمام قد از موجودیت آن برخاسته اند. بی دلیل نبود که کنگره موسس با حضور و سخنرانی هیات نمایندگی حزب توده پیش رفت. در نتیجه افشای ماهیت این حزب اکثریتی موسوم به „حزب چپ ایران (فداییان خلق)“  یک وظیفه انقلابی برای تمامی چپ های واقعی و کمونیستهایی ست که از انقلاب اجتماعی برای رهایی توده های در زنجیر ما حمایت می کنند.

20 فروردین 1397

e.shafagh@yahoo.com

زیرنویس ها:

  • بهزاد کریمی در مباحثات کنگره با افتخار تایید می کند که در سالهای گذشته حتی برخی اعلامیه ها و قطعنامه های کنگره سازمان شبه اکثریتی اتحاد فداییان خلق را خودش شخصا نوشته است و تاکید می کند اتحاد کرده بودیم و حال آمده ایم تا اتحاد خود را اعلام کنیم.
  • سازمان فدائيان خلق ايران (اکثريت) برای انحلال تشکیلات خویش يک دوره گذار را در نظر گرفته است. دوره گذار بدين معنی است که اين سازمان بعد از وحدت، همچنان به حيات خود ادامه خواهد داد و در کنگره بعدی خود نسبت به چگونگی حياتش تصميم خواهد گرفت.

Keine Kommentare

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert

Diese Website verwendet Akismet, um Spam zu reduzieren. Erfahre mehr darüber, wie deine Kommentardaten verarbeitet werden.

Uncategorized
ژن،ژیان،آزادی: برنامه ای از زنان دالاس تگزاس

« زن‌، زندگی، آزادی» موضوعات مورد بحث: -بررسی تنوع در دیدگاه‌ها و روش‌های مبارزاتی، تحلیل نقش اتنیک‌ها و گروهای عقیدتی مختلف در جنبش. بررسی نقش مردان در این جنبش و تداوم آن. ارتباط و تاثیر این جنبش با دیگر جنبش‌های اجتماعی. زمان: شنبه ۲۱ سپتامبر ساعت ۶-۹ شب.

مصاحبه با عباس هاشمی
ایران
1
برگی از تاریخ: زندگی و تجربیات عباس هاشمی: پاره دوم: پیوستن به فعالیت‌های سیاسی و انقلابی

شبنامه: در دوران اولیه فعالیت چه چالش‌ها و موفقیت‌هایی را تجربه کردید؟
ع هاشمی: هنوز چیزی نگذشته بود که ضربات سراسری ۵۴ آمد و تجربه‌ی تلخی بود، ضرورت حیاتی و هم علاقه‌ی شخصی خودم این بود که کار اساسی ما باید متوجه؛ آگاهی رسانی و جلب و سازماندهی کارگران باشد. به‌همین خاطر، بعد از دوره‌ای کار نزدیک، با رفقای با تجربه‌ای مثل نسترن آل آقا و بهزاد امیری دوان، به کارخانه رفتم و بعد هم طولی نکشید، ضربات مهلک ۸ تیر آمد و بیچاره شدیم!

شبنامه: آیا این دوره از فعالیت درون کارخانه‌ها با پیشنهاد رفیق جزنی از زندان در مورد „پای دوم“ و تبدیل سازمان از یک سازمان مخفی و مسلح به یک سازمان مخفی و مسلح با پایگاه توده‌ای و کارگری هم زمان بود؟
ع هاشمی: مسئله ساختن «پایگاه توده‌ای» همیشه در سازمان مطرح بوده، اما آنچه رفیق بیژن در مورد «پای دوم جنبش» مطرح کرد، طول کشید تا رسما و علنا به صورت برنامه‌ی کار ما مطرح شود.

مصاحبه با عباس هاشمی
ایران
1
برگی از تاریخ: زندگی و تجربیات عباس هاشمی: بخش نخست؛ شکل‌گیری شخصیت فردی

ع هاشمی: من متولد میدان شهرداری مشهد (مجسمه) هستم که خیلی زود به احمد آباد، محله‌ای جدید و نو بنیاد، با باغی بزرگ، نقل مکان کردیم، که آن‌موقع ییلاقی بود و هنوز قلعه‌ی «احمد آباد» در آنجا وجود داشت و در نزدیکی آن دبستان ما قرار داشت که اسم‌اش «کاتب پور» بود. خانواده‌ی من چندان سیاسی نبودند، پدرم اما به‌طور منظم یعنی هر شب به رادیوهای خارجی فارسی زبان گوش می‌داد و چون ممنوع بود، در اطاق‌اش را می‌بست و با مخفی کاری به آن‌ها گوش می‌کرد که کنجکاوی مرا بر می‌انگیخت.
البته پدرم از نظر سیاسی با اینکه ضد شاه بود، کلاً آدم محافظه کاری محسوب می‌شد.
و من همیشه او را به عنوان آدمی بورژوا مسلک و محافظه کار ارزیابی می‌کردم و محافظه کاری سیاسی‌اش را با ترسویی مترادف میدیدم، اما بعدا چیزهایی از او دیدم که برایم غریب و آموزنده بود: چه هنگامی که زندان افتاده بودم، در مقابل سرزنش رقبای تجاری‌اش،( که شنیده ایم پسر ات زندان است؟!) به من افتخار می‌کرده،( = پسرم دزدی نکرده! با شاه در افتاده!)

%d Bloggern gefällt das: