آیت الله „بی بی سی“ دوباره دهان گشاد خود را باز می کند: علی دروازه غاری

بگذار برخیزد مردم بی لبخند
مقاله

آیت الله „بی بی سی“ دوباره دهان گشاد خود را باز می کند

 

            مردی را مرده شور خانه ای بود در دور دستی. همانگاه که مردگان بر او بردند، هرآنچه غنیمت دیدی بر خود صاحب کردی. چنان بود دندانهای طلای مردگان. همه بر او غضب کردی و حواله ی دوزخش نمودی. چندی گذشت و او در برکه ی مرگ نزدیک آمدی. فرزند خود بر سر بستر مرگ خواندی و نصیحتی چنان نمود: „آنچه من کردم افزون کردن بر تو و اضافه ی میراث تو میبودی. چنان کن که بعد از وفات من، خلق را صلواتی بر من باشد که درب جنت به روی من باز شود.“ پسر کسبه ی پدر گرفت و نه آن که پدر کرد، بل بعد از غسل میت، آبنوسی به مادون مردگان داخل نمودی. خلق را بانگ و فریاد بر آمدی که: „خدایش بیامرزد که تنها به طلای دندان مردگان بسنده میکردی.“

              اینروزها „آیت الله بی بی سی“ نیز تاریخ را تکرار میکند و آنگونه که خمینی را به مردم قالب کرد اینبار رضا پهلوی را وارد میکند. فردریک انگلس میگوید: „تاریخ دو بار تکرار میشود، یکبار بصورت تراژدی و بار دیگر بصورت کمدی“.  آنجا که در سال 1356 اعتراضات دانشجویان و روشنفکران در نشست انستیتو گوته ی تهران و ادامه ی آن در دانشگاه صنعتی بسکوت گذشت و بیکباره مقاله ی ناشناس احمد رشیدی مطلق در باره ی خمینی در کیهان منتشر شد، آیت الله بی بی سی، آستین بالا زده و اکاذیب را آغاز بکار کرد. خمینی از بغداد به فرانسه پرتاب شد و بنگاه های امپریالیستی که تا آنزمان جز چاپلوسی دربار پهلوی را نمیکردند، خمینی را رهبر مردم و „نوفل لوشاتو“ را مرکز مبارزات نامیدند.

         محمد رضا پهلوی سرانجام بانگش بر آمد که مردم صدای انقلاب شما را شنیدم (17 آبان 1357). حال نیز آخوند روحانی نیز میگوید: „اعتراض حق مردم است و دستگاه‌های مسئول باید زمینه راهپیمایی و اعتراض را فراهم کنند“ (10 دیماه 1396). آنچه اینجا کتمان میشود خواسته های مردم است. سالهاست مردم در ادامه ی فشار، اختناق، بیکاری، گرانی و کرور کرور خارج شدن ثروت مملکت تظاهرات بسیاری کردها ند که اکثرا در رسانه های فرنگی درج نشد. از آنگونه هست اعتصابات کارگران هفت تپه و اتوبوسرانی تهران. اعتراضات زحمتکشان به حقوق عقب مانده شان در هیچ نشریه و بنگاه های خارجی درج نشد. خصوصی سازی و ورشکستگی ی کارخانه ها با خروج سرمایه های کلان به کشورهای آمریکا، انگلیس و کانادا در سکوت گذشت. آنگاه که آقازاده هایی چون پسر معصومه ابتکار (معاون خاتمی) و محمد هاشمی (مدیر ارشد وزارت اطلاعات) و بنیان گذاران سپاه پاسداران چون „سازگارا“ در آمریکا بسر میبرند، بنیادهای آمریکایی رضا پهلوی را علم کرده اند.

        گویا „آیت الله بی بی سی“ و همپالکی هاشان تصمیم گرفته اند که خانه های ساواکی ها و دزدان زمان شاه را که به آیت الله ها  واگذار کرده بودند حالا با ساکنین مقیم خارجیشان طاق بزنند: ساواکی ها به ایران بروند و ساوامایی ها به انگلیس، فرانسه، کانادا و آمریکا هجرت کنند.

        رفت و آمدهای  آقازاده هایی همچون „مهدی ظریف“، „سجاد خوشرو“، „مریم دختر حسین فریدون“ چنانند که طبق گفته ی عليرضا سليمي نماينده محلات و عضو كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس اسلامي به خبرنگار پارلماني فارس „هم اكنون 75 هزار دانشجوي ايراني در خارج از كشور تحصيل مي‌‌كنند که حدود 3 هزار نفر آنها آقازاده هستند “ (رجا نیوز سه شنبه 4 خرداد 1389).

        اینبار مردم بیش از 52 شهر های ایران به خیابانها ریخته اند و شعار „مرگ بر دیکتاتور“، „مرگ بر روحانی“، „اسلام رو پله کردید، ‌مردم رو ذله کردید“، “ نترسید نترسید، ‌ما همه با هم هستیم“، „آخوند ها حیا کنید، مملکت رو رها کنید“، „یا مرگ یا آزادی“، „ملت گدایی میکند، آقا خدایی میکند“، „دانشجو میمیرد ،ذلت نمی پذیرد“، „اینهمه لشگر آمده، علیه رهبر آمده“، „اصلاح طلب، اصول گرا، دیگه تمومه ماجرا“، „آزادی جامعه، آزادی زنان است“، „نان-مسکن- آزادی، شادی- رفاه- آبادی“، نه میر میخوایم نه رهبر، نه بد میخایم نه بدتر“، “ مرگ بر ظالمان، چه غزه چه ایران“، „نه شاه نه شیخ نه رهبر،مرگ بر هر چه ستمگر“، „توپ تانک بسیجی دیگر اثر ندارد“. „با تهدید با احضار، تسلیم نمیشیم اینبار“، „دانشگاه پول گردان، تضعیف زحمتکشان“، „دانشجو آگاه است، با کارگر همراه است“، „کارگر، معلم، دانشجو، اتحاد! اتحاد“.

         اما آنچه „آیت الله بی بی سی“ نشانه گرفته شعارهای „رضا شاه روحت شاد“ (تظاهرات قم جمعه 8 دیماه)، „ایران که شاه نداره، حساب کتاب نداره – روحت شاد رضا شاه“ (مشهد 7 دیماه) را از آستین خود در آورده و ساز و دهل میزند. از آنطرف همکاران جنایت کار (از درون رژیم بیرون انداخته ی ساکن آمریکا و انگلیس) را بحساب „تحلیل گران سیاسی“ ایران به مردم ایران معرفی میکند. تحلیل های آنها مبنا را بر دو اساس میگذارد: مردم خواهان سلطنت هستند یا از آنجا که از مشهد شروع شده کار „ابراهیم رییسی“ هاست.

         مردم ایران بر خلاف سال 1357 اینبار آگاهانه تر عمل کرده و میدانند که درد و معضلات اجتماعی-سیاسی- اقتصادی تنها در گرو همبستگی زحمتکشان و طرد نظام ناعادلانه ی سرمایه داری است. حکومت ابدی و ازلی شایسته دموکراسی و آزادیخواهی نیست. شعار امروز مردم برای زندگی ی بهتر تنها در گرو برابری و عدالت اجتماعی است. شعار مردم آنست که : „زمین مال اوست که میکارتش“ و یا „نان- مسکن- آزادی“.

علی دروازه غاری 11 دیماه 1396

Keine Kommentare

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert

Diese Website verwendet Akismet, um Spam zu reduzieren. Erfahre mehr darüber, wie deine Kommentardaten verarbeitet werden.

منوچهر کلانتری (سمت چپ تصویر)، بیژن جزنی (سمت راست تصویر)
برگی از تاریخ
منوچهر کلانتری، نوشته فرد هالیدی

کلانتری از سال ۱۹۶۸ (۱۳۴۶یا ۱۳۴۷) تا سقوط شاه در سال ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) در انگلستان زندگی می‌کرد. او چندین کمیته را برای اطلاع‌رسانی درباره‌ی وضع زندانیان سیاسی ایرانی سازمان داد و بسیاری از اسناد اپوزیسیون ایران به زبان انگلیسی زیر نظر او بر ترجمه و منتشر شد. وی هم‌چنین اداره‌ی کمیته‌ی ایران را بر عهده داشت که زیر نظر مرحوم پگی داف در دفتر کنفرانس بین‌المللی خلع‌سلاح و صلح در لندن فعالیت می‌کرد. منوچهر کلانتری هم‌چنین از سال ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۸ (۱۳۴۹-۱۳۵۷) به‌عنوان عضوی از کمیته‌ی خلیج (‌فارس) به فعالیت‌های انترناسیونالیستی در حمایت از مردم عراق و شبه‌جزیره عربستان مشغول بود. او نقش ویژه‌ای در پی‌ریزی حمایت از مبارزات مردم عمان زیر رهبری جبهه‌ی خلق برای آزادی عمان در میان نیروهای مترقی‌ انگلیسی و ایرانی داشت.

طرح از گفتگوهای زندان
خبر
دو زنکشی توسط یک مرد در یک روز در ترکیه!، ترجمه میلا مسافر

دو زنکشی توسط یک مرد در یک روز در ترکیه!ـ ـ (مقاله ای از تالیا آ.، گِلِر اِشتاین و باکی دوریم کایا که در تاریخ 16 اکتبر 2024 در سایت طبقه علیه طبقه منتشر شده است.)ـ دو زنکشی توسط یک مرد در ترکیه موجب گسترش اعتراضات و آشکارتر شدن افزایش …

همایون کتیرایی
برگی از تاریخ
یاد همایون، سعید یوسف

یاد همایون سعید یوسف در مهر ماه سال ۱۳۵۹ متنی به یاد رفیق همایون کتیرائی نوشتم، که از اسطوره‌های مقاومت در زندان‌های شاه بود. این متن در کار (اقلیت) چاپ شد و تأثیرگذار بود؛ از رفیق اسکندر (سیامک اسدیان) نقل می‌کردند که گفته بود همین مقاله در لرستان موجی از …

%d Bloggern gefällt das: