منوچهر کلانتری، نوشته فرد هالیدی

منوچهر کلانتری

 فرد‌هالیدی

شماره‌ی ۱۱۳ میدل ایست ریپورت (مارس/آوریل ۱۹۸۳)

با نهایت اندوه از درگذشت منوچهر کلانتری اطلاع یافتم: دوستی عزیز و رفیقی شجاع که چندین‌سال با او از نزدیک همکاری داشتم. او سوسیالیستی ایرانی بود که سال‌ها به‌عنوان یکی از رهبران مخالفان رژیم شاه در انگلستان و اروپای غربی فعالیت داشت. کلانتری، وکیل دادگستری در اواسط دهه‌ی پنجم عمر، از چریک‌های فدایی خلق بود که از خرداد ۱۳۶۰ با حکومت خمینی مبارزه می‌کردند. وی پس از دستگیری در جریان درگیری با سپاه پاسداران در فروردین ۱۳۶۱ در زاهدان در جنوب شرقی ایران، در زندانی در تهران کشته شد. [۱]

کلانتری از سال ۱۹۶۸ (۱۳۴۶یا ۱۳۴۷) تا سقوط شاه در سال ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) در انگلستان زندگی می‌کرد. او چندین کمیته را برای اطلاع‌رسانی درباره‌ی وضع زندانیان سیاسی ایرانی سازمان داد و بسیاری از اسناد اپوزیسیون ایران به زبان انگلیسی زیر نظر او بر ترجمه و منتشر شد. وی هم‌چنین اداره‌ی کمیته‌ی ایران را بر عهده داشت که زیر نظر مرحوم پگی داف در دفتر کنفرانس بین‌المللی خلع‌سلاح و صلح در لندن فعالیت می‌کرد. منوچهر کلانتری هم‌چنین از سال ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۸ (۱۳۴۹-۱۳۵۷) به‌عنوان عضوی از کمیته‌ی خلیج (‌فارس) به فعالیت‌های انترناسیونالیستی در حمایت از مردم عراق و شبه‌جزیره عربستان مشغول بود. او نقش ویژه‌ای در پی‌ریزی حمایت از مبارزات مردم عمان زیر رهبری جبهه‌ی خلق برای آزادی عمان در میان نیروهای مترقی‌ انگلیسی و ایرانی داشت. [۲]

در سال ۱۹۷۵(۱۳۵۴) که ساواک، پلیس مخفی شاه، ۹ تن از رهبران فدایی را در زندان کشت، به کلانتری به‌ویژه ضربه‌ی سنگینی وارد شد: برادرش مشعوف، و خواهرزاده‌اش بیژن جزنی، نظریه‌پرداز برجسته‌ی فدایی، در میان این ۹ تن بودند. در اعتراض‌های پس از این رویداد، ۲۱ دانشجوی ایرانی به‌دلیل ورود به سفارت ایران در لندن بازداشت شدند [۳] و کلانتری بر پله‌های کلیسای «سنت مارتین این فیلدز» لندن اعتصاب غذا به‌راه انداخت.ـ

کلانتری علاوه بر رژیم شاه، از دو جریان خاص بیزار بود: حزب توده و آخوندها یا روحانیون مسلمان. او پیش‌تر با سازمان جوانان حزب توده ارتباط داشت و در راهپیمایی‌های عظیم در زمانی‌که فعالیت حزب توده در پی جنگ دوم جهانی قانونی بود شرکت کرده بود. او، مانند بسیاری از ایرانیان هم‌نسل خود، حزب توده را به‌دلیل انفعال آن در جریان بحران ملی‌شدن صنعت نفت در سال‌های ۱۹۵۱-۱۹۵۳ (۱۳۳۰-۱۳۳۲) و هم‌چنین به‌دلیل عدم آمادگی برای سرکوبِ پس از کودتای مرداد ۱۳۳۲ مقصر می‌دانست. کلانتری اغلب ماجرای جلسه‌ای را تعریف می‌کرد که پس از کودتا به بهانه‌ی جشن ازدواج برگزار شده بود: برگزارکنندگان توده‌ای با وجود فراهم‌کردن حال‌وهوای جشن، فراموش کرده بودند که عروس و دامادی در جشن داشته باشند. پس از این‌که پلیس سر رسید و به موضوع پی برد، «مهمان‌ها» چند هفته به زندان افتادند و برخی از آن‌ها اطلاعات ارزشمندی را در اختیار پلیس گذاشتند.ـ

کلانتری بعدها با پیروان مصدق همکاری کرد. در اواسط دهه‌ی ۱۹۶۰ (دهه‌ی ۱۳۴۰)، او در تشکیل بخشی از گروهی شرکت داشت که بعدها چریک‌های فدایی را تأسیس کرد: سوسیالیست‌های رادیکال مخالف مسکو و پکن و متعهد به بسیج مخالفان شاه از طریق جنگ چریکی. او همواره از خمینی و نیروهای اسلامی مخالف شاه بیزار بود. کلانتری قانون حمایت از خانواده‌ی سال ۱۳۴۶ را به‌عنوان موضوع پایان‌نامه‌ی خود در دانشکده‌ی مطالعات شرقی و آفریقایی لندن انتخاب کرد. شاه با آن قانون در پی اصلاح قانون ازدواج در ایران بود. خمینی و یارانش آن را غیراسلامی اعلام کردند و الغای آن را یکی از نخستین اولویت‌های خود در پی رسیدن به قدرت قرار دادند. کلانتری به آن قانون انتقاد داشت و آن را کافی نمی‌دانست، اگرچه آن را در مقایسه با دستورهای اسلام که پیش از آن حاکم بود به‌عنوان بهبودی در وضع زنان تشخیص می‌داد.ـ

کلانتری در بازگشت به ایران خود را در فعالیت‌های فدائیان غرق کرد. او که با این سازمان اختلاف‌هایی داشت، در انشعاب سازمان، در سال ۱۳۵۹، با بخش ضدخمینی «اقلیت» همراه شد و به‌ویژه در انتشار روزنامه‌ی مخفی فداییان به نام «کار» فعال بود.ـ

رفیق کلانتری یک انقلابی نمونه بود، متعهد و حرفه‌ای در کار خود، مهربان و دل‌گرمی‌دهنده به دوستان، روشن و محتاط در داوری‌های سیاسی. او از این نظر هم برای رفقای ایرانی و هم انگلیسی الگو بود و آن‌ها همیشه او را به‌خاطر سهم بزرگی که در راه حقیقت و سوسیالیسم داشت و در نهایت جان خود را فدای آن کرد، به یاد خواهند داشت.ـ

توضیح‌های مترجم:ـ

ـ [۱] در این باره‌ روایت‌های متفاوتی وجود دارد. بنا به اغلب روایت‌ها، منوچهر کلانتری در هنگام تلاش برای خروج از کشور از طریق زاهدان برای این‌که به چنگ پلیس نیفتد با قرص سیانور به زندگی خود خاتمه داد.ـ

ـ [۲] فرد هالیدی متاسفانه هیچ اشاره‌ای به چندین سال فعالیت منوچهر کلانتری در کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی (اتحادیه ملی)، مشهور به کنفدراسیون، نکرده است.ـ

ـ [۳] این برنامه که کنفدراسیون سازمان داده بود، بسیار بیش از «ورود» به‌حساب می‌امد. طی آن ۲۱ تن از اعضای آن، شامل تعدادی از اعضای ساکن لندن و نیز تعدادی دیگر از کشورهای مختلف اروپایی، سفارت شاه در لندن را در اعتراض به کشتار ۹ زندانی سیاسی در تپه‌های اوین در فروردین ۱۳۵۴ اشغال کردند. اشغال سفارت‌ها یکی از برنامه‌های بسیار موفق و پرسروصدای کنفدراسیون بود که طی آن فعالان اسناد رژیم را بیرون می‌بردند؛ بخشی، به‌ویژه اسناد مربوط به فعالیت ساواک علیه مخالفان در خارج، را در اختیار رسانه‌ها قرار می‌دادند و بخشی را که برای سازمان‌های داخل کشور مفید بود به آن‌ها می‌رساندند.ـ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: