زندانی ی سیاسی آزاد باید گردد

زندانی ی سیاسی آزاد باید گردد.
رسانه آلترناتیو

بیستمین هفته اعتصاب غذای کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام

🔻 متن بیانیه زندانیان اعتصابی در  بیستمین هفته اعتصاب غذای کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام

«در بحبوحه نمایش انتخابات، جمهوری اسلامی برای مهار بحران‌هایش همچنان به سرکوب مردم و اعدام زندانیان ادامه می‌دهد. از طرفی حکومت به این نمایش نیازمند است، از طرفی نگران آن است که در خلال انتخابات و بالا گرفتن اختلافات جناحی با اعتراضات روبرو شود. به همین دلیل به دستگیری فعالان و معترضان و جنگ علیه زنان ادامه می‌دهد، احکام سنگین صادر می‌کند و حتی در شرایط انتخابات با اعدام‌های بیشتر یکی از پایه‌های خود یعنی سرکوب را محکم می‌کند.

طبق گزارش شورای حقوق بشر، جمهوری اسلامی ۷۵ درصد اعدام‌های جهان را به خود اختصاص داده و رکوردار اعدام در جهان است.

در همین راستا در هفته گذشته با اعـدام دست‌کم ۸ زندانی با جرایم مختلف و همچنین صدور حکم اعـدام برای زندانی سیاسی ماموستا محمدحضرنژاد که از جنبش به حق مردم در سال۱۴۰۱ دفاع کرده بود، برای هزارمین بار ثابت کرد که در هیچ شرایطی دست از اعـدام بر نمی‌دارد.

در اعتراض به موج سرکوب و اعـدام زندانیان اعتصابی کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعـدام در زندانهای اوین (بندهای زنان، ۴و۶، ۸)، قزلحصار (واحد۳و۴)، مرکزی کرج، خرم‌آباد، خوی، نقده، مشهد و سقز اعلام کرده‌اند برای بیستمین هفته در روز سه‌شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۳ اعتصاب غذا می‌کنند آنان خواهان لغو اعـدام ماموستا محمد خضرنژاد و دیگر محکومان زیر حکم اعـدام هستند و برای چندمین بار از مخالفان اعـدام می‌خواهند صدای آنان باشند. زندانیان اعتصابی سه‌شنبه‌های نه به اعـدام ۲۲ خرداد ۱۴۰۳

آزادی مشروط سها مرتضایی از زندان اوین

سها مرتضایی، فعال دانشجویی محروم از تحصیل و دبیرسابق شورای صنفی کل دانشگاه تهران، پس از تحمل ۲۲ ماه حبس، امروز چهارشنبه 23 خرداد 1403به‌ صورت مشروط از زندان اوین آزاد شد. این فعال دانشجویی پیشتر در ۸۸، دی ۹۶، و آبان ۹۸ نیز بازداشت شده بود. به امید آزادی همه زندانیان

متنی از آتنا دائمی در باره سه‌ شنبه‌های نه به اعدام در زندان قزلحصار که در عکس میبینید؛ او پیشتر نیز متن زیر را منتشر کرده بود

اعتراض در زندان راحت نیست مخصوصا اگر جمعی باشد؛ مستلزم هماهنگی با افراد بند، شنیدن نظرات متفاوت، پیش بینی برخوردهای احتمالیِ نهادهای امنیتی و بررسی تاثیر آن در جامعه است و همه اینها در حالی‌ست که از پشت بیش از چهل دوربین امنیتی تمام رفتار شما را زیر نظر دارند و سعی میکنند جلوی هر فعالیت جمعی‌ در زندان را بگیرند! مثل شهریور سال ۹۷ پس از اعدام زانیار و لقمان مرادی و رامین حسین پناهی که قصد لغو ملاقات حضوری ما را داشتند که بیانیه ای به بیرون زندان درز پیدا نکند!

ایده‌ها متفاوت است، یکی میگوید بیانیه، دیگری میگوید تحصن، عقاید نیز با هم متفاوت است، برای نوشتن هر بیانیه باید مراقب میبودیم که متن طوری باشد که رضایت همه را جلب کند! ممکن بود اعتراض ما توجه رسانه‌ها و افکار عمومی را جلب نکند، خطراتی هم داشت از پرونده و محکومیت جدید تا تبعید و ممنوعیت ملاقات و تلفن. همانطور که در تحصن ما برای اعتراض به کشتار معترضان بی سلاح آبان ۹۸ چنین شد، همانطور که بسیاری از ما با پرونده‌سازی‌های سپاه و اطلاعات حبس به حبسمان اضافه شد، در نتیجه همراه کردن اکثریت کاری‌ست بسیار دشوار!

ما در زندان و حتی در تبعید از همیشه معترض‌ تر و انقلابی تر بودیم چون زندان و تبعید و تهدید نه تنها نمیتوانست ما را به عقب براند بلکه ما را مصمم‌ تر و ایمان ما به باورهایمان را قوی تر میکرد. ما دوست داشتیم آزاد باشیم و فعال، در کنار مردم در اعتراضات خیابانی شرکت کنیم و فریاد آزادی سر دهیم اما ما را زندانی کرده بودند که به خیال خود تنبیه‌مان کنند و صدایمان خفه شود اما ما برای شکستن این زنجیر حتی در زندان به اعتراض و مخالفتمان ادامه میدادیم …
جمهوری اسلامی با ارتکاب به هر جنایت قصد ایجاد رعب و وحشت در جامعه را دارد و ما خطاب به مردم فریاد میزدیم که «نترسید، نترسید ما همه با هم هستیم» و فقط با قدرت جمعی‌مان میتوانیم در برابر این همه ظلم و جنایت بایستیم و آن را متوقف کنیم…

شصت و یک زندانی سیاسی در بند زنان زندان اوین با عقاید و باورهای متفاوت و حتی مخالفِ با هم، در اعتراض به اعدام اعتصاب غذا کرده‌اند. این حرکت جمعی بسیار ارزشمند است و می‌بایست مورد توجه و حمایت گسترده قرار گیرد، در کنار آن پیوستن زینب جلالیان به اعتصاب،پس از ۱۶ سال سرکوب و حبسِ بی حتی دقیقه ای مرخصی برای من بسیار ارزشمند‌تر است.
زینب جلالیان نماد همه آن چیزیست که جمهوری اسلامی بر سر مردم ایران آورده اما همچنان سر خم نمیکند، ایستاده و حتی به صورت فردی و در تبعید به اعتراض علیه حکم اعدام و به مخالفت با جمهوری اسلامی ادامه میدهد…

خودکشی‌های سیاسی ادامه دارد
سمیه شفیعی، دانشجوی علوم پزشکی کُردستان، در پی فشار و تهدید مسئولان خودکشی کرد سمیه_شفیعی، اهل سنندج و ٢٤ ساله و دانشجوی ترم آخر رشته بهداشت محیط دانشگاه علوم پزشکی کُردستان، پس از فشار و تهدید‌های مکرر مدیرگروه و رئیس دانشکده بهداشت به حذف ترم اقدام به خودکشی کرده. او از بالای یک ساختمان نیمه‌کاره در حوالی دانشکده بهداشت سنندج خود را به پایین پرت کرده و وضعیت اش وخیم گزارش شده

دیدار شماری از فعالان مدنی و سیاسی و حقوق بشری کردستان با ژینا مدرس گرجی به دنبال صدور حکم ۲۱ سال زندان برای این فعال کرد. همراهی فعالان با زندانبان سیاسی روحی از همبستگی را تقویت می‌کند که امیدی برای این عزیزان در روزهای پر از اضطراب قبل حبس به شمار می‌رود. این روح جمعی همبستگی در کردستان همچنان قدرتمند و موثر عمل می کند

یادداشتی از فروغ سمیعی، از فعالان پرونده‌ی گیلان که در صفحه‌اش منتشر کرده

وقتی با یک جمع بازداشت میشوی بازجو با اخبار اشتباه تلاش میکند تو را نسبت به دوستانت بدبین یا نگران کند.بدبینی جواب نمی دهد اما نگرانی گاهی همه وجودت را در بازداشتگاه از بین میبرد. این جمله که فلانی اقدام به خودکشی کرده از هزار شکنجه بدتر است . با خودت تکرار میکنی « نه ، دوست من اونقدری قوی هست که اینکار رو نکنه »

اما شرایط غیر معقول بازداشت و بازجویی جوری نیست که اینهمه مطمئن باشی . بالاخره در همین بازداشتگاه ها افراد زیادی به زندگی خود پایان داده اند و شاید آنها هم انسانهای قوی بوده اند.
وقتی جمعی بازداشت میشوی هر لحظه با چشم بسته دنبال نشانی از حضور رفیق دیگری هستی . در راهروها موقع انتقال، بی خود سوالات نامربوط میپرسی که رفقایت را از حال خوبت آگاه کنی . اگر صدای ضعیف و خسته رفیقی را بشنوی تمام فکر و ذهنت پی اوست و صدای پر قدرت رفیقی دیگر انرژی ات را بیشتر میکند و مصمم میشوی به ادامه راهت.

وقتی جمعی بازداشت میشوی بازجو با یک فرد طرف نیست و دغذغه بزرگش این است که بداند چگونه چنین جمعی تشکیل شده است تا از جمع شدن های دیگر جلوگیری کند. مثلا مدام میخواهد بداند چگونه یک فرد چپ و مذهبی و … کنار هم جمعی را تشکیل می دهند و وقتی جواب را پیدا نمیکند عصبی است. نمی داند چیزی که ما را به هم متصل میکند تبعیض های مشترکی است که به واسطه جنسیت و طبقه مان تجربه کرده ایم. چیزی که ما را به هم وصل میکند ایمان و امید به برابری و رهایی است.

در نهایت وقتی جمعی بازداشت میشوی به پشتوانه یک جمع از اینهمه استیصال طرف مقابل به خودت و رفقایت افتخار میکنی و در تاریکترین لحظات انفرادی ناگهان با دستنوشته رفیق بازداشتی دیگرت دلگرم میشوی و باور می کنی که ما می توانیم

مبارزان گمنام؛

حمیده زراعی در اعتراض به بازداشتش دست به اعتصاب غذای خشک زد!

حمیده زراعی، اهل رشت، ساکن کرج و از بازداشت‌ شدگان جنبش اجتماعی „زن، زندگی، آزادی“ که چهارشنبه‌ی هفته‌ی گذشته توسط مزدوران خامنه‌ای کودک‌کش با خشونت بازداشت شده بود، در اعتراض به بازداشت خود دست به اعتصاب غذای خشک زده است. حمیده زراعی اعلام کرده تا آزاد نشود به اعتصاب غذای خود ادامه خواهد داد. او هم‌اکنون در زندان لاکان رشت و درحال سپری کردن دوره‌ی تبعید خود در زندان رشت است. حمیده زراعی، پیشتر نیز در مراسم چهلم حدیث نجفی بازداشت شده بود! ساسان دانش

پیروزباد جنبش „زن، زندگی، آزادی“
میلیون‌ها ننگ بر خامنه‌ای کودک‌کش
زندانی سیاسی آزاد باید گردد!
سرنگون باد نظام جمهوری اسلامی

سیروس فتحی، همسر شریفه محمدی بازداشت شد

صبح امروز ۲۲ خردادماه، سیروس فتحی در منزل خود توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.

سیروس فتحی، همسر شریفه محمدی فعال کارگری محبوس در زندان لاکان رشت است که از ۱۴ آذرماه ۱۴۰۲ در بازداشت موقت به‌سر می‌برد.

دو روز پیش (۲۰ خردادماه) دادگاه شریفه محمدی در شعبه ۱ دادگاه انقلاب رشت برگزار گردید. سیروس فتحی در این مدت، پیگیر امور همسر خود بوده است و بارها با تهدید ماموران امنیتی و پرونده‌سازی قضایی مواجه شده بود.

برای آیدین، کودک شریفه محمدی و سیروس فتحی

«سلام آیدین جان، پسر خوب و درس‌خوان و فهمیده‌ی ما

این نامه را برای تو می‌نویسم، برای تو آیدین جان که فکر می‌کنم دیروز بدترین روز زندگی تو بود…دیروز که شاهد بازداشت پدر بودی، تنها پناه این شش ماه که مادر نبود، که مادر در زندان بود.

آیدینِ زیبا و باهوش و نازنین، تو که جان و جهان مادر و پدر هستی، دیشب را چگونه بی دستان گرم پدر به سر بردی؟ چه کسی را بوسیدی و شب به‌خیر گفتی؟ در بستر، در همان لحظات تلخ پیش از خواب در آن دم که به آنچه بر سرت آمد می‌اندیشیدی، کدام تصویر را در ذهن مرور می کردی؟ تصویر مادر که یک پارچه مادری بود و مهر، نه فقط برای تو که برای همه، یا تصویر پدر که خوشنامی و مهر و صلابتش نسب از کوهها و جنگلهای گیلان برده است؟

شریفه را به یاد آوردی با آن چهره‌ی همیشه خندان، که با تمام خستگی‌های همیشگی یک زن کارگر، به رشک‌برانگیز ترین شکل، اسطوره‌های همیشه دور از دسترس مادری را به هماوردی می‌طلبید؟ او که نه خستگی کار، نه خشم از بی‌عدالتی، نه غم نان، مانع از این نمی‌شد که در برابر تو چهره‌ای همیشه خندان و مهربان باشد که به‌جا با همان لبخندهای شیرین همیشگی، جدی باشد و محکم و سخت‌گیر.

شریفه که وسط آن همه مشغله کار و زندگی، حواسش بود که استعدادهایت را بشناسد و پرورش دهد … تا تو بتوانی به این خوبی شطرنج بازی کنی و کوهنوردی کنی… آیدین زیبا و نازنین دیشب در تنهایی هولناکی که به تو تحمیل شد، به چه اندیشیدی؟ تو که در تمام این چند ماه نبودن شریفه با همه‌ی کوچکی‌ات تلاش کردی محکم باشی و مغرور… حتا در همان روزهای اول، همان روزهای تلخی که به پدر گفته بودی کاش بگذارند شریفه شبها را به خانه بیاید….تا تو لااقل شبها آغوش گرم مادر را داشته باشی….حتی‌همان روزها در برابر ما، یادت نمی رفت که صبور باشی و محکم.

پسرکم، آیدین جانم… تلخ است تلخ، می‌دانم، اما تو تنها کودکی نیستی که او را از آغوش گرم پدر و مادر بیرون کشیده‌اند… داستان تو داستانی یگانه نیست عزیزکم، آنها که تبارشان به سیاهی و شب می‌رسد، آنها که بویی از عشق نبرده‌اند، در تمام عفونت این سالها بارها و بارها کودکان را از آغوش مادران و پدران محروم کرده‌اند.
آیدین جانم، در همه‌ی این شش ماه پس از چندین ماه دوری و بی خبری، فقط توانسته‌ای از پشت شیشه مادر را ببینی، لبخندهایش را و عشقی که برایت از پشت میله‌ها حواله می‌کرد.

حالا سیروس هم نیست … کارگر شریفی که وسط همه‌ی مشغله‌های کارگری‌اش در تمام این چند ماه، هم پدر بود و هم مادر… حالا سیروس هم نیست، راستی این شب‌تباران از سیروس چه می‌دانند؟ از او که وجب به وجب قله‌های پرشکوه گیلان و ایران را می‌شناسد؟ او که حضورش در سخت‌ترین برنامه‌های کوهنوردی، حضور امنیت است و آسایش؟ او که با همه‌ی صلابتش چه زیبا شعر می‌خواند و چه مهربانانه غم خلق دارد.

آیدین جان می‌دانم سخت است … سخت است … سخت است …. اما تو پسر سیروس و شریفه‌ای … گرچه نه حق تو و نه حق هیچ کودکی است که چنین وحشیانه با واقعیت زندگی‌ای که شب‌تباران برایمان ساخته‌اند آشنا شود، اما مقاومت کن، با همان لبخند همیشگی حتی اگر پشت آن بغضی سترگ را پنهان کرده باشی،
من به چشم‌های بی قرار تو قول می‌دهم
ریشه‌های ما به آب
شاخه‌های ما به آفتاب می‌رسد
ما دوباره سبز می‌شویم

سه‌ شنبه‌های نه به_اعدام

در بحبوحه نمایش انتخابات، جمهوری اسلامی برای مهار بحران‌های‌اش همچنان به سرکوب مردم و اعدام زندانیان ادامه می‌دهد. از طرفی حکومت به این نمایش نیازمند است و از طرف دیگر نگران آن است که در خلال انتخابات و بالا گرفتن اختلافات جناحی با اعتراضات روبرو شود. به همین دلیل به دستگیری فعالان و معترضان و #جنگعلیهزنان ادامه می‌دهد و احکام سنگین صادر می‌کند، و حتی در شرایط انتخابات با اعدام‌های بیشتر، یکی از پایه‌های خود یعنی سرکوب را محکم می‌کند.

طبق گزارش شورای حقوق بشر، جمهوری اسلامی ۷۵ درصد اعدام‌های جهان را به خود اختصاص داده و رکورددار اعدام در جهان است.
در همین راستا در هفته گذشته با اعدام دست‌کم ۸ زندانی با جرایم مختلف و همچنین صدور  حکم اعدام برای زندانی سیاسی #محمد_خضرنژاد که از جنبش به حق مردم در سا ل۱۴۰۱ دفاع کرده بود، برای هزارمین بار ثابت کرد که در هیچ شرایطی دست از اعدام بر نمی‌دارد.

در اعتراض به موج سرکوب و اعدام زندانیان اعتصابی، «کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام» در زندان‌های اوین (بندهای زنان، ۴، ۶ و ۸)، قزلحصار (واحد۳ و ۴)، مرکزی کرج، خرم‌آباد، خوی، نقده، مشهد و سقز اعلام کرده‌اند برای بیستمین هفته در روز سه‌شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۳ اعتصاب غذا می‌کنند. آنان خواهان لغو اعدام محمد خضرنژاد و دیگر محکومان زیر حکم اعدام هستند و برای چندمین بار از مخالفان اعدام می‌خواهند‌ که صدای آنان باشند.

زندانیان اعتصابی سه‌ شنبه‌های نه به اعدام ۲۲ خرداد ۱۴۰۳

محکومیت آتنا فرقدانی به ۶ سال حبس تعزیری

آتنا فرقدانی، کاریکاتوریست و فعال مدنی محبوس در بند زنان زندان اوین، توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به اتهام „توهین به مقدسات“ به تحمل ۵ سال حبس و به اتهام „فعالیت تبلیغی علیه نظام” به ۱سال حبس محکوم شد.

محمد مقیمی، وکیل آتنا فرقدانی با تاکید بر اینکه دادگاه „نمایشی“ بوده است، اعلام کرد: دادگاه به بهانه تعدد جرایم، اشد مجازات را در دو اتهام یادشده در نظر گرفته است

آتنا فرقدانی، زندانی سیاسی سابق، روز ۲۵ فروردین ماه سال جاری و هم‌زمان با آغاز طرح نور و سرکوب زنان دارای پوشش اختیاری، در حین نصب کاریکاتورهای خود بر روی دیوار خیابان پاستور تهران، با خشونت ماموران امنیتی بازداشت شد

حکم آنیشا اسداللهی و کیوان مهتدی در دادگاه تجدیدنظر به ۳ سال و ۷ ماه تقلیل یافت

بر اساس گزارش خانواده‌های این دو‌‌ زندانی سیاسی: «قوه‌ی قضاییه حکم سه سال و هفت ماه حبس را به آن‌ها اعلام کرده است».

ماموران وزارت اطلاعات روز ۱۹ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۱ آنیشا اسداللهی و کیوان مهتدی را همزمان با عده‌ای دیگر از فعالان کارگری و معلمان در جریان یک پرونده‌سازی امنیتی به خاطر بازدید دو سندیکالیست فرانسوی بازداشت کردند. کیوان مهتدی و آنیشا اسداللهی به اتهام «اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی» و «تبلیغ علیه نظام» به‌ترتیب به شش سال زندان (پنج ‌سال قابل اجرا) و پنج سال و هشت ماه زندان (پنج سال قابل اجرا) محکوم شدند. دادگاه تجدید نظر این حکم را به سه سال و هفت ماه حبس تقلیل داده است.

فرزانه امیرجاه، مادر کیوان مهتدی در صفحه‌ی اینستاگرام خود اعلام کرد: «کیوان مهتدی تا آذرماه ۱۴۰۴ و آنیشا اسداللهی تا آبان ۱۴۰۵ در زندان خواهند بود

بازداشت مجدد حمیده‌ زراعی از بازداشت‌شدگان قیام ژینا، در رشت

به گزارش دادبان: «یک منبع نزدیک به خانواده حمیده زراعی که در جریان خیزش زن، زندگی، آزادی بازداشت و به قید وثیقه آزاد شده بود، از بازداشت دوباره او پس از احضار به دادگاه انقلاب رشت خبر داد.

رادیو زمانه در گفت‌و‌گو با یک منبع مطلع نوشت: «حمیده زراعی ۱۶ خرداد پس از حضار به دادسرای انقلاب رشت بازداشت و به زندان لاکان رشت منتقل شده است.
زراعی پیش از این دو مرتبه در سال‌های ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ بازداشت شده بود.

نخستین بار او را در جریان خیزش زن، زندگی، آزادی بازداشت کردند. او بهمن همان سال از زندان بیرون آمد اما خرداد ۱۴۰۲ باردیگر حمیده‌ زراعی را بازداشت کردند. دادگاه انقلاب او را به به یک سال حبس، دو سال تبعید به رشت، دو سال ممنوعیت خروج از کشور و دو سال منع از حضور در فضای مجازی محکوم کرد. او پس از ۹ ماه حبس، اسفند ۱۴۰۲ از زندان بیرون آمد و بر اساس حکم دادگاه انقلاب دوره مجازات تبعید او در رشت آغاز شد».

از سویی دیگر، هرانا به نقل از منابع خود نوشت که: «حمیده‌ زراعی که به مراجعه مرتب به کلانتری گلسار رشت موظف شده بود، پس از آنکه فرمان رئیس کلانتری مبنی بر اجبار به چادر پوشیدن را نپذیرفت از حضور در کلانتری منع شد. به دنبال این منع که با گزارش کلانتری مبنی بر مراجعه‌نکردن او همراه بود، شعبه ۱۳ دادگاه انقلاب رشت بار دیگر او را احضار و بازداشت کرد».

Keine Kommentare

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert

Diese Website verwendet Akismet, um Spam zu reduzieren. Erfahre mehr darüber, wie deine Kommentardaten verarbeitet werden.

همایون کتیرایی
برگی از تاریخ
یاد همایون، سعید یوسف

یاد همایون سعید یوسف در مهر ماه سال ۱۳۵۹ متنی به یاد رفیق همایون کتیرائی نوشتم، که از اسطوره‌های مقاومت در زندان‌های شاه بود. این متن در کار (اقلیت) چاپ شد و تأثیرگذار بود؛ از رفیق اسکندر (سیامک اسدیان) نقل می‌کردند که گفته بود همین مقاله در لرستان موجی از …

سعید یوسف
برگی از تاریخ
برگی از تاریخ – زندگی و تجربیات سعید یوسف: بخش نخست؛ شکل‌گیری شخصیت فردی تا دستگیری ۱۳۵۰

برگی از تاریخ – زندگی و تجربیات سعید یوسف: بخش نخست؛ شکل‌گیری شخصیت فردی تا دستگیری ۱۳۵۰، گفتگوگردان یسنا احمدی تاریخ معاصر ایران، به‌ویژه با دگرگونی‌های شتابزده و پیچیده نیم قرن اخیر، با کاستی‌های قابل توجهی در زمینه مستندسازی روبروست. بسیاری از رویدادها و تجربه‌های مهم به دلیل عدم ثبت …

رسانه آلترناتیو
درگاه جهنم؛ تداوم دو دهه کشتار و خشونت علیه کولبرها

امید برین در ماه‌های گذشتە خشونت نیروهای مرزبانی جمهوری اسلامی علیه کولبران کرد افزایش یافتە و تنها در ماه اردیبهشت شش کولبر کشته شدەاند. یادداشت امید برین روایت دردناک کولبرانی است کە زیر بار کاری طاقت‌فرسا در هم می‌شکنند. «از مسیر خارج نشو، این منطقە مین‌گذاری شدە است». تا قبل …

%d Bloggern gefällt das: