ـ #روز_جهانی_کارگر :: هدیه ای برای پسرم، فریده ثابتی

نمی شناسمش
از من می پرسد این خوب است؟
با نگاه و دست می گویم برای چه؟
هدیه ای برای پسرم
چه آرزویی برایش داری؟
بزرگ شود
درس بخواند
شغل خوبی پیدا کند
عاشق شود
از زندگی لذت ببرد
می خندم و می گویم: زیباترین آروزها
می پرسم خودت چی
شغل خوبی داری
عاشق شده ای
سری تکان می دهد
کارگرم
سال های سال
از سپیده صبح
تا غروب آفتاب
کار کار کار
کاری که پایانی ندارد
راضی هست؟
سرش را تکان می دهد
تردید در چشمانش
چه کاره ای؟
کارتش را نشانم می دهم
صنایع اسلحه سازی
سرم گیج می رود
در آفریقا هستم
در افغانستان هستم
کودکان بازی کنان
صدای انفجار
کودکی بی پا
کودکی غرقه در خون
در سوریه هستم
صدای انفجار
بمب
مین
موشک
مسلسل
خانه های ویران
مردم در حال فرار
کودکان مرده روی خاک
می گویم
دیدی پای کودکی را
که محصول کارت خاکستر کرد
دیدی مردم آواره را
دیدی پسرک مرده را روی زمین
می توانی چنین آروزیی برای پسرت داشته باشی؟
سرش را پایین می اندازد
از کنارم رد می شود
فکر می کنم
کارگر باید دنیای دیگری بسازد
دنیای امید، دنیای زیبایی، دنیای رهایی
ماه مه 1397

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: