„کس به چیزی یا پشیزی بر نگیرد سکه ها تان را: “ علی دروازه غاری

اصلاح طلب، اصول گرا، دیگه تمومه ماجرا
Uncategorized

 

کس به چیزی یا پشیزی بر نگیرد سکه ها تان را“

 ملا را سوال نمودندی که ثقل زمین کجاست. بانگ و فریاد بر آوردی که همان مکان که یابویم را به میخ میکوبم. پرسیدندش ز کجا دانی. بانگ و فریاد دیگری سر داد که: „شکی هست؟ کره ی زمین را مترش کنید.“

          اینبار مجیزه گویان بی جیره و مواجب خارج از کشوری همچو „آیت الله بی بی سی“ دهان گشاد خود را باز کرده اند. اینان نیز چون „ملا نصرالدین“ خود را مرکز ثقل زمین میدانند. همانگونه که „آیت الله ها“ به مردم دستور میدهند که با کدام پا به مستراح داخل و یا خارج شوند، اینان نیز به آخوند ها پند و اندرز میدهند که چنین باید کنند و چنان بلنبانند. در سالهای 1360 بخشی از این یابویان سیاسی „جمهوری ی جنایت انسانی“ را پند میدادند که سپاه پاسدارشان را به سلاح سنگین مسلح کنند و هوادارانشان را لو دادن مخالفان حکومت تشویق می کردند و در جنگ خانمان بر کن ارتجاعی ایران و عراق شرکت میکردند.

         این روزها، بخشی از همان گندیده های سیاسی که اتفاقا به „آخوند خندان دوم، روحانی“ هم رای دادند، دست در دست آنها که با آمدن خاتمی و احمدی نژاد به وجد آمده بودند „حاکمان جنایت انسانی“ را پند و اندرز میدهند که آنها (ج. آ.) دو راه بیشتر ندارند:  „اول آنکه بهترین راه برای حاکمان به خصوص رهبر جمهوری اسلامی تن دادن به خواست های مردم به جای تیغ کشیدن به روی آنان است. راه دوم سرکوب این جریان وسیع است که جز از راه های خونین میسر نیست.“

       تو گویی حاکمان جنایت اسلامی در طول حیات جنایتکار خود سعی در تایید خلق و یا نیت همیاری با مردم کرده اند. گویا دزدان اسلامی که مملکت را به غارت برده، اینروزها قصد هماهنگی با خواسته های انسانی و برابری طلبی مردم کرده و بعد از چهل سال جنایت تصمیم گرفته اند که رفتاری انسانی کرده و به حقوق حقه ی مردم احترام بگذارند. بگمان این واخوردگان سیاسی، حاکمان دولت جنایت کار اسلامی قصد کرده اند ثروت های به غارت برده ی مردم را از حسابهای بانکی شان در کشورهای آمریکا و اروپا باز گردانند و شاید هم با مردم تقسیم کنند.

        یکی از این در یوزگان بنام احمد پورمندی در ۱۷ ژانویه ۲۰۱۱ در نشریه „راه توده“ زاری کرد که: „مستقیم و غیر مستقیم بنده را “ تحریمی“، „مخالف جنبش سبز“ و .. نامیده ….“ . کس دیگری بنام „محمد ارسی“ در سایت خودش نوشت که: „دولت تدبیر و امید روحانی هر چه در توان دارد انجام باید بدهد تا ایران ازین جغرافیای جنگ و ویرانی، تروریزم و ناامنی، فرقه‌بازی و دربدری و عقب ماندگی بیرون بیاید…“

        این امل های نامدنی گویا هنوز الفبای علوم سیاسی و اجتماعی را نفهمیده اند که „هیچ حکومت فاشیستی را نمیتوان به حکومتی دموکراتیک تغییر داد، بلکه آن جامعه است که میتوان به دموکراتیزه کردن سوق داده شود“. بعبارت دیگر  به آنکه نمیداند، میتوان آموزش داد، اما آنکه قمه، چاقو و یا اسلحه (به قصد قتل دیگران) در دست دارد باید خلع سلاح شود.

       آنچه زجر دهنده هست دیدن جرثومه های تاریخ چون „نگهدار“ نیست، بل „احمد زاده“ هاست. بگذار همه صدای انقلاب را باور بدارند. آنجا که محمد رضا پهلوی سر آخر گفت که: „مردم صدای انقلاب شما را شنیدم“، بگذار روحانی را باور کنیم که گفت:“ اعتراض حق مردم است.“ آنچه که او نشنیده صدای پای انقلاب است. به این جرثومه های تاریخ نیست بایدگفت: „انقلاب را باور کنید. ما را به خیر شما امید نیست شر مرسانید“.

علی دروازه غاری 16 دیماه 1396

 

 

Keine Kommentare

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert

Diese Website verwendet Akismet, um Spam zu reduzieren. Erfahre mehr darüber, wie deine Kommentardaten verarbeitet werden.

Uncategorized
زندانی سیاسی آزاد باید گردد.

رسول بداقی: نغمه‌ای از جنس شجاعت در سمفونی ظلمدر اعماق ظلمتِ ظلم، نغمه‌ای حزن‌آلود، اما رسا و استوار، از حنجره‌ی مظلومی به گوش می‌رسد. این نغمه، ترنم حماسه‌ی مردی است که در میدانِ نبردِ حق و باطل، شمشیرِ کلام را از غلافِ سکوت بیرون کشیده و بر تار و پودِ …

Uncategorized
عدالت‌ خواهی را نمی‌توان اعدام کرد

درد شدید جسمانی زینب جلالیان و عدم انتقال او به بیمارستان از سوی وزارت اطلاعات ▪️زینب جلالیان، تنها زندانی سیاسی محکوم‌ به حبس ابد که هفدهمین سال حبس خود را در زندان مرکزی یزد می‌گذراند‌، در چند هفته گذشته به دلیل «درد شدید در ناحیه پهلوی سمت راست» به بهداری …

Uncategorized
بیانیه هایی در حمایت از زندانی سیاسی شریفه محمدی

متن کامل حکم صادرشده برای شریفه محمدی در بیدادگاه قضایی؛ منتشرشده توسط سرخط با مقدمه زیر: تنها توانسته‌اند ثابت کنند که شریفه محمدی در یک تشکل کارگری علنی فعالیت می‌کرده و خودش هم فقط همین را پذیرفته. بعد در همدستی اداره‌ی اطلاعات و دو قاضی «دانشمند» همین را به عنوان …

%d Bloggern gefällt das: