مبارزه در بلوچستان
- By : Khabar
- Category : Uncategorized
مبارزه در بلوچستان
توضیح:ـ
خلق بلوچ از جمله خلقهای به شدت تحت ستم در ایران است ولی کمتر کسی خبر دارد که مسالهی بلوچها نیز مانند مسالهی کُرد در بین چند کشور تقسیم شده است. غیر از ایران در کشورهای پاکستان و افغانستان هم اقلیتهای بلوچ حضور دارند. در پاکستان از همان بدو تاسیس کشور در سالهای پایانی دههی ۱۹۴۰ بلوچها مبارزات خود را برای دستیابی به حقوق ملی آغاز کردند که تا کنون ادامه یافته است و در نقاط خود اشکال قهرآمیز نیز یافته است. در دههی ۱۹۷۰ جبههی خلق برای آزادی فلسطین در نشریه خود گزارشی به خلق بلوچ و مبارزات آنان اختصاص داد که در اینجا تقدیم میگردد. این مقاله به زمانی باز میگردد که ذوالفقار علی بوتو بر سر کار بود و از سوی بسیاری به عنوان نیرویی چپ و مترقی شناخته میشد. او پدر ذوالفقار علی بوتو و بنیانگذار حزب مردم پاکستان بود و اعدامش توسط ژنرال ایوب خان، دیکتاتور مذهبی و راستگرا، به او چهرهای موجهتر بخشید. در روزگاری که مجددا بشار اسد و امثال او به آمال و آرزوهای برخی چپهای انقلابی تبدیل شدهاند، بازخوانی این مقاله خالی از لطف نیست. ضمن این که این نوشته الگوی خوبی از روش برخورد انقلابی و انترناسیونالیستی با خلقهای برادر در کشورهای دیگر به دست میدهد. از رفقای مطلع بلوچ خواهشمندیم که ما را در انعکاس وضعیت و مبارزات این خلق ستمدیده در هر سه قسمت یاری کنند.ـ
در پاکستان تمام کسانی که خواهان برقراری دموکراسی و حقوق ملّی برای اقلیتهای ملّی هستند، همواره قربانی ستم و سرکوب بودهاند.ـ
حملات نظامی مکرّر به خلق بلوچ در بلوچستان، رفتار غیرقابل تحمّل با پشتونها، تروریسم علیه خلق سِند و تراژدی بنگلادش، مقاصد باند حاکم پاکستان را در برابر جهان کاملاً رسوا نموده است. امّا رفتار وحشیانهای که دولت نظامی-بروکراتیک فعلیِ بوتو در قبال مخالفان سیاسیاش در پیش گرفته است، در طول تاریخ شاید تنها در حکومتهای فاشیستی هیتلر و موسولینی نمونههایی همارز بیابد. دستگاه رسمی تهدید و زور در سراسر پاکستان هر روز مشغول تدبیر روشهای جدید سرکوب و شکنجه است. امّا ضروری است رفتار غیرانسانی که کادرهای سیاسی، روشنفکران، کارگران و دانشجویان بلوچ تحت عنوان بازجویی با آن مواجه میگردند، مورد توجّه سازمانهای بشردوست جهانی و تودههای مترقّی قرار بگیرند.
پیشینهی سیاسی بوتو
برای درک فلسفهی سیاسی نئوفاشیسم بوتو، شناخت پیشنیهی سیاسی وی ضروری است.ـ
بوتو پسر فئودال بزرگ سِند، سِر شاهنواز بوتو
(Sir Shahnavaz Bhutto)
است که خلقِ سند او را به خوبی و بهمثابهی دشمن قسم-خوردهی دهقانان سِندی میشناسند. خلق سِند سیاستهای سر شاهنواز را پس زدند و او را وادار کردند تا بار و بندیل ببندد و سِند را ترک کند. او با تسلیم شدن در برابر این حکم خلقِ سند، آن استان را ترک کرد و دیگر هرگز بدانجا بازنگشت. نخستوزیر [ذوالفقار علی] بوتو با مساعدت این غاصب منفور از راه میانبر و مخفیانه وارد عالم سیاست پاکستان گردید. بعد ازکودتای نظامی و وقتی فرماندهی این کودتا ژنرال ایوبخان حکم به ابقاء اسکندر میرزا داد، این«قهرمان دموکراسی» امروز اولین خیانتکاری بود که از کودتای نظامی حمایت کرد؛ کودتایی که جلوگیری از تصویب خودمختاری ملّی برای خلقهای بلوچستان، پشتنوستان و سِندعطف به پیشنهاد در دستور مجلس ملّی پاکستان برای لغو «وحدت مطلق» چهار استان پنجاب، سند، بلوچستان و پشتونستان را هدف گرفته بود.
کودتای نظامی ایوب (۱۹۵۸) برنامهریزی شده بود تا«وحدت مطلق» که ابزاری سیاسی منافع استثماری پنجابی وعملاً در نقش ضربات مرگ-بار آن بود، را نجات دهد. ایّوبخان خائن با مساعدت اسکندر میرزا توطئه کرد که به قانون اساسی و پارلمان پایان دهد. بوتو در مقام وزیر به-مدّت هشت سال به رژیم دیکتاتوری نظامی ایوب خدمت کرد. ستایشگری او از آدولف هیتلر و بنیتو موسولینی شهرهی خاص و عام است. بعد از ۱۹۶۶ وقتی که او از دولت ایّوب کنار گذاشته شد، کوشید تا به هر وسیلهی مشروع و یا غیرمشروع به قدرت دست یابد. او یک حزب سیاسی –حزب مردم پاکستان
(PPP)
– تشکیل داد که امروزه در میان مردم پاکستان به «حزب پلیس پاکستان» مشهور است.
در انتخابات ۱۹۷۰ حزب او به دومین حزب بزرگ سیاسی در مجلس ملّی پاکستان بدل گردید. عوامی لیگ بهرهبری شیخ مجیبالرحمان در مجلس ملّی اکثریت را در اختیار داشت و ژنرال یحیی (بعداً رئیس جمهور پاکستان) یک بار اعلام کرد که نخستوزیر آینده شیخ مجیب-الرحمان رئیس عوامی لیگ خواهد بود. بوتو موافق این امر نبود و علناً اعلام کرد که او حاضر به نشستن بر کرسی اپوزیسیون نیست. او با اعلام این که در کشور سه حزب یعنی عوامی لیگ، حزب بوتو و ارتش وجود دارد که وارثان دولت آینده خواهند بود، نظریهی زیانباری را در پیشگاه مردم عرضه نمود. بعدها بوتو مدعی شد که حزب او از حمایت ارتش برخوردار است و بنابراین حق آن را دارد که در دولت سهیم گردد.
در هفتهی آخر فوریهی ۱۹۷۰ بوتو اعلام نمود که مجلس را بایکوت میکند. ارتش گویا تنها مترصد چنین فرصتی بود؛ در ۲۵ مارس ۱۹۷۰ ژنرال یحیی بازداشتِ شیخ مجیب که تنها چند روز پیش وی را نخستوزیر دولت آینده معرفی کرده بود، را اعلان داشت. عملیات کشتار خلق بخش شرقی پاکستان (بنگلادش امروز) آغاز گشت. در ۲۰ مارس ۱۹۷۰ بوتو طی یک اعلامیهی عمومی از عمل ارتش حمایت کرد و گفت «پاکستان را خدا نجات داده است».
بعد از استقلال بنگلادش، ارتش در موضعی نبود که بتواند مثل بعد از ۱۹۵۸ مستقیماً بر بخش باقیماندهی غربی پاکستان حکمرانی کند. بنابراین از بوتو دعوت گردید تا به خدمت ارتش درآید. ژنرالهای ارتش او را نامزد مدیریت کل حکومت نظامی و همچنین ریاست جمهوری پاکستان اعلام کردند. در تاریخ جهان بوتو شاید اولین غیرنظامی باشد که در مسند مدیر کل یک حکومت نظامی قرار گرفته است. مدّتی نه چندان بعد از قدرت گرفتن او، ژنرال تیکا به عنوان رئیس ستاد ارتش گماشته شد. این در حالی بود که مردم پاکستان خواهان محاکمهی تیکا بهعنوان مسئول قتلعام مردم بنگلادش و متعاقباً جدایی آن بودند. این پیشینهی توطئهها و تروریسم به بوتوئیسم مجال موجودیت داد. امّا پیش از اینکه جلوتر برویم، لازم است که نگاه کوتاهی به نیروهای مسلّح، ماهیّت و نقش آنها در سیاست پاکستان بیاندازیم.
نیروهای مسلّح در پاکستان از زمانی که ژنرال ایوب برای اولین بار از آنها به منظور کودتا علیه دولت مستقر و قانون اساسی موجود بهره گرفت، به ابزاری در دستان دارودستهی حاکم اسلامآباد برای نگهداشتن خود در قدرت علیه اراده خلق بدل گردیدهاند. نیروهای مسلّح بهمراتب بیشتر علیه نیروهای دموکراتیک در درون کشور، علیه طبقهی کارگر و دانشجویان و علیه ملّتهای تحت ستم پاکستان قرار گرفتهاند تا برای دفاع از سرحدّات کشور در برابر تهدیدهای خارجی.
این نیروها در طی دیکتاتوری اتّحاد بروکراتیک-نظامی ایوب و تحت فرمان همان قصاب معروف یعنی ژنرال تیکا که امروز رئیس ستاد ارتش است، بهمدّت چهار سال (۱۹۵۸-۱۹۶۳) دموکراتهای بلوچ را بیرحمانه مورد سرکوب قرار دادند. و سپس به روشی که نظیر آن در تاریخ بی-سابقه است،علیه کل مردم بخش شرقی کشور به کار برده شدند. این تجاوز طبیعتاً در برابر خلق میهنپرست بنگلادش متحمّل شکستی تحقیرآمیز گردید.
اکنون نیروی مسلّح بار دیگر و این بار علیه خلق بلوچستان مورد استفاده قرار گرفته است؛ چرا که آنان از رأی دادن به یک حزب دست-نشاندهی باند اسلامآباد امتناع کردهاند. این دقیقاً یادآور توسّل به نیروهای مسلّح به علّت مشابه در بخش شرقی (پاکستان) است، زمانی که مردم برخلاف انتظارات خونتای اسلامآباد به عوامی لیگ رأی دادند.
اتّحاد نظامی-بروکراتیک اسلامآباد طی ۱۶ سال اخیر با استفادهی مکرّر از نیروهای مسلّح بهمنظور حفظ سیادت یک باند مشخص بر تودههای دموکراتیک و درگیر ساختن این نیروها در سیاستهای داخلی علیه مردم خود، ارتش را به یک نیروی مزدور در خدمت دشمنان منفور خلق مبدّل ساخته است.
در مقابل این خدمات وطنفروشانه و ضدخلقی برای در قدرت نگه داشتن یک دارودستهی خائن و آلتدست امپریالیسم، مقامات ارشد ارتش پاداشهای پر و پیمانی از جمله کمیسیونهای غیرقانونی خرید تسلیهات، سهمیهی زمینهای کشاورزی غنی، انتفاع اقوام و خویشان آنها در صنعت و تجارت، آزادی برای غارت و دستدرازی در مناطق تحت عملیات نظامی نظیر آنچه سربازان پاکستانی عموماً در بنگلادش انجام دادند و یا آنچهامروز در بلوچستان رخ می دهد، دریافت داشتهاند.
ارتشی که بسیار و بهمدّتی طولانی در سیاست داخلی غوطه خورده است و برای سرکوب نیروهای دموکراتیک و علیه تودههای رنجبر کشور خود مورد بهرهبرداری قرار گرفته، دیگر ارتشی برای دفاع از کشور نیست و برای چنان وظیفهای مناسب نیست.
در بلوچستان، تقریباً پنجهزار زندانی بدون هر گونه اتّهامی در تعداد کثیری از اردوگاههای اسرا بهسر میبرند. حتّی عوامل و همدستان دیکتاتوری در بلوچستان نتوانستهاند به آنها اتهامی بچسبانند. در میان رهبران سیاسی و کارگران بلوچ، بسیاری هستند که تعادل روحی خود را از دست دادهاند، و این درحالی است که پنج-شش نفر نیز بر اثر شکنجه در هفت اردوگاه کار اجباری برپا شده در بلوچستان جان باختهاند.
افسرانی که برای ادارهی این اردوگاهها گماشته شدهاند، آموزشدیدهی خارج کشور بهویژه امریکا هستند. و دلایل غیرقابل انکاری در تائید این واقعیت وجود دارد که در این موارد همکاری کاملیمیانسی.آی.اِی امریکا، پلیس مخفی ساواک ایران و بخش تجسس فدرال پاکستان وجود دارد.
اکثر زندانیان تحت قوانین دفاعی پاکستان بازداشت شدهاند و هیچ حقی برای دفاع از خود و رد ادعاها ندارند. آنها در برابر هیچگونه مرجع قضایی حاضر نشدهاند،در سلول های زندان میپوسند و قربانی شکنجه و گرسنگی هستند.
بوتو عملیات نظامی خود علیه خلق بلوچستان را بهمثابهی یک «خدمت اجتماعی» در ردیف ساختن جادهها، پلها، داروخانهها و غیره توسط ارتش (که خلق بلوچ نمیتوانند از آنها استفاده کنند) توصیف نموده است.این خیمهشببازی علناً پوششی برای نقشههای واقعی رژیم بود. و این به معنای نهتنها فریب افکار عمومی جهان بلکه همچنین مردم پنجاب است. مردمی که علائمی از نافرمانی را در برابر یک جنگ باطل که در آن فرزندانشان وادار میشوند بکشند و یا کشته شوند، از خود نشان میدهند. عناصر سیاسی آگاه پنجاب رفته رفته خطرات رویهای که باند حاکم در پیش گرفته است، را درک میکنند. آنها درمییابند که نیروهای مسلّح اهل پنجاب برای حمایت دارودسته خائن غاصبین مورد بهرهبرداری قرار میگیرند و در نتیجه این پنجاب است که آماج نفرت گسترده قرار میگیرد.
بوتو به نظریهی قدیمی نازیستی«دروغ را آنقدر تکرار کنید تا به حقیقت بدل شود» باور دارد. او همواره گفته است که وظیفهی ثانوی ارتش در بلوچستان نابودی نظام سرداری (روئسای قبایل محلی) است. اما او جسارت آن را ندارد که دست به عمل بزند، زیرا علیرغم تمامی ادعاهایش در سطح عموم، او و دستنشاندگانش قدرتشان را دقیقاً از همین نظام برگرفتهاند. خلق بلوچستان همواره خواهان نابودی این نظام است، اما همواره با مخالفت حکومت مرکزی رژیمهای ارتجاعی مواجه شدهاند. نظام سرداری مانعی در راه توسعهی جنبش دموکراتیک ملّی است. بوتو و همدستانش در ضدیتشان با مبارزهی دموکراتیک تودههای بلوچ دقیقاً به همین نظام متکیاند. اگر او صادق است، پس چرا هیچ گام مشخصی در این مسیر برنمیدارد، وقتی تمام ارگانهای سرکوبگر دولتی در دست او هستند. آیا این هیتلر کوچک به جهان خواهد گفت که زمامدار منتخب او در بلوچستان کیست؟ که رئیسانی کیست؟ یوسف مگری کیست؟ زهری کیست؟ و دیگر عواملاش در بلوچستان کدامند؟ آیا آنها روئسای قبایل نیستند؟ امّا این ناپلئون نصفهنیمهی اسلامآباد هرگز از یاوهبافی بیشرمانه دربارهی پایان نظام سرداری خسته نمیشود. او حقیقت را نمیگوید، وقتی ادعا میکند که برضد این نظام است. او میداند که رقم خوردن این امر تنها به نفع تودههای بلوچ و مبارزهی دموکراتیک آنهاست. حرّافی او در این رابطه تماماً برای مصرف کسانی است که نسبت به وضعیت بلوچستان ناآگاه هستند. او میخواهد این کذب موهوم را آنقدر تکرار کند تا تبدیل به حقیقت گردد.
بوتو بارها و بارها در سخنرانیها و بیانیههای عمومیاش (منجمله سخنرانی در کلات بلوچستان در جمع دیپلماتهای خارجی – ۲۸ آوریل ۱۹۷۴) اظهار نموده که مشکل بلوچستان یک مشکل سیاسی است و نیاز به یک راهحل سیاسی دارد. امّا حتّی یک گام هم در راه رقمخوردن یک راهحل سیاسی برداشته نشد. درعوض بوتو به برگزاری انتخابات مسخره برای کرسیهای مجلس بلوچستان که دلخواهانه بلاصاحب خوانده شدهاند، ادامه داد.
صاحبان محروم شده از کرسیهای مجلسِ محلّی در حال پوسیدن در پشت میلههای زندان هستند. وقتی که آنها زندانی شدند، اسلامآباد اعلام کرد که اتهامات سنگینی علیه نمایندگان محبوس منجمله اتهام قتل وجود دارد. اما این اتّهامات هرگز و در هیچ دادگاهی به جریان نیافتادند.
در همین فاصله تلاشهایی برای تحت فشار قرار دادن رهبران بلوچ و کارگران سیاسی انجام گرفت تا برخی از شرایط ارائه شده از سوی اسلامآباد را به منظور رسیدن به توافق با باند حاکم بپذیرند.
توسل آدمکشان اسلامآباد به این اقدامات شرمآور، افشاگر این کثیفترین فاشیستها و باجگیران سیاسی است. آنها به خاطر جنایاتی که نهتنها در بلوچستان بلکه در همهی بخشهای پاکستان و علیه تمام بخشهای خلق مرتکب شدهاند، در برابر خلق پاکستان و همچنین در برابر مترقیان جهان افشا و رسوا گشتهاند.
زنده باد جوانان مسلّح قهرمان
زنده باد انقلاب دموکراتیک
به نقل از نشریهی تریبون بررسی مسائل خلقها در ایران(۱)ـ
برای داون لود نسخه پی دی اف نشریه لطفا اینجا کلیک کنید
Keine Kommentare