رادیکالیسم منزوی، رهام یگانه
- By : Khabar
- Category : مقاله, نامه خوانندگان
رادیکالیسم منزوی
نوشته رهام یگانه
تلاش بیوقفهی چپ حاشیهای برای رادیکالیسم در اتاقخواب و مبارزهی فردی، یک بیگانگی عمیق از مکانیزم تغییرِ جامعه و بدفهمی از سازماندهی انقلابی را به وجود آوردهاست.
ابرقهرمان قصه برای خودارضایی سیاسی به سمت دوستانش میرود تا در سبکِ زندگی کاری کند و خود را از سنتهای ارتجاعی خلاص کند اما همین تلاش کافیست تا پس از مدتی دست و پنجه نرم کردن با خرده فرهنگهایمن درآوردی، مسائل شخصی بر سیاستِ انقلابی خردهبورژوا غلبه کند و محفل از هم بپاشد! شاید هرکدام باز در اوج ناامیدی در گوشهی خانه از نالهکردن دست برندارد اما قهرمانی در محافل روشنفکری را هرگز فراموش نمیکند. او سعی میکند جلوتر از همه باشد؛ واژگانش جدید باشد و سیاستِ انقلابی جدید را تئوریزه کند. قهرمان ما در پروسهی جستجو برای اختراع یک راه جدید، دچار آلزایمر تاریخی میشود و در خیابان پرسه میزند. معلق بین زمین و هوا و تعیین تکلیف کردن برای جامعه. جای تعجب ندارد که حزب، به علت سلسلهمراتبی بودن رد شود؛ اکیپ دوستانه را به عنوان جنبش افقی جا بزنند و به صورت پیشفرض، تاریخ را عرصه جدال مکاتبِ فلسفی بدانند و مبارزهی طبقاتی عرصهای برای یک جنبش خاص سوسیالیستی! قهرمان آنتیاتوریتاریست، شعار «با تاریکی به جنگِ تاریکی نباید رفت» سر میدهد و سعی میکند هرگونه خشونت انقلابی برای کسبِ قدرت سیاسی را رد کند اما زمانی که به کارجمعی میرسد تسلیم نداشتن اتوریته یا رهبری میشود. احتمالا در برابر باتوم پلیس شاخه گلرز هدیه میدهد. تفرقه و رقابت در این محافل میتواند صحنههای خندهداری پدیدآورد. فضایی که انگیزههای فردی را در سطح مصرف نظریه بازتولید میکند سلایق شخصی را با مهارتِ زیادی در روش بیان به نحوی تئوریک جلوه میدهد. فرار از سازماندهیِ جنبشیِ متمرکز، به سمت فرقهها و محافل، عارضهی این طیف چپ است که با خرده مقاومتها و بحثهای تئوریک دانشگاهی که ریشهی پراتیکی ندارند، به ارگاسم سیاسی میرسد. زیرا امرتماشایی موجود در این چپ، فضا را برای فراروی اجتماعی باز نخواهد کرد و ماکسیمالیسم برایشان با ایدئالیسم تفاوتی ندارد!
عدم داشتن پرنسیپ و انضباطِ تشکیلاتی توهم عمل اجتماعی بدون تشکلیابی و سازماندهی را هم به همراه دارد. سبکِ کار فرقهگرایانه هویت اصلی این طیف چپ است و انزوا و ناتوانی در تاثیرگذاری وسیع اجتماعی را بازتولید میکند. طوری که حتی اگر نشریه هم داشته باشند در محفل خودشان توزیع و تولید میکنند!
بیتجربگی در عمل جنبشی و فقدان انعطافِ بیانی برای ارتباط با تودهی مردم، باعث میشود که تحمل تعدد نظر در محافل خودشان را هم نداشته و جمع ۱۰ نفره هم انشعاب دهد! زیرا از اول عهد مقدس وحدتِ نظر را بسته بودند.
به علاوه این بیتجربگی در عرصهی پراتیک اجتماعی، عدم فهم ضرورتِ اتحاد و وحدتِ اراده را با خود دارد. ضرورتی که مکانیزم پراتیکِ معطوف به تئوری انقلابی را فعال میکند.
کمونیستها براساس روش ماتریالیسم دیالکتیک، پشت مفهومپردازی سیاسی و سبکِ کار افراد، منافع طبقاتی را جستجو میکنند و همواره یک نیروی مادی و اجتماعی گسترده میشوند.
در آخر میشود گفت که مبارزه سیاسی برای چپ حاشیهای و خسته، تبدیل به زنگِ تفریح میشود. یک تفریح نسبتاً خطرناک! همانطور که کل زندگی برایش یک بازی سرگرمکننده است.
Keine Kommentare