علاوه بر نظرات متخصصین دربارهی تعریف تئوریک انقلاب که بسیار درباره آن گفته و نوشته شده، و مستقل از اینکه چه ارزیابی مشخصی از اوضاع کنونی داریم، من میخواهم به علائمی از ظهور انقلاب اشاره کنم که بطور شهودی هم میتوان انقلاب را بازشناخت.ـ
به باور من؛ در هر انقلابی دو «معجزه» اساسی اتفاق میافتد: «معجزه»ی نخست در حوزهی «روانشناسی اجتماعی» ست که در آستانه و پیش از وقوع انقلاب و سرنگونی، خود را نشان میدهد. و بجز «مردگان»*، همه میتوانند بخوبی این «علائم» را ببینند: معجزهی نخست را میتوان در دو سطح از تغییرات روحی و روانی در مناسبات بین مردم با رژیم و نیز در بین خود مردم با یکدیگر مشاهده کرد؛ این علائم که با ریزش ترس از رژیم آغاز میشود، عبارتند از: بیداری و بازگشت قوای روحی و حساسیتهای انسانی؛ جسارت، شادی، خنده، مهربانی، همدردی، امید و تلاش برای تغییر و شروع به «اقدام»علیه شرّ … و «معجزه»ی دوم پس از فعلیت انقلاب، با«اقدام» و در طی آن (پراتیک انقلابی) اتفاق میافتد، که باعث آزاد شدن ظرفیتهای فکری و عملی یا خلاقانه، اعتماد به نفس، غروری شایسته و همبستگی و دوستی و عشقی عمومی و توانمندی شخصیتی میشود و «معجزه»ی نخست را تکمیل، و با شیوع اعتماد در جمع، میدان برای «خرد جمعی» و پراتیک سیاسی گشوده میشود و به تحقق رویاهای اجتماعی مدد جدی میرساند.**ـ
در جناح ضد انقلاب هم علائمی از: شایعه پراکنی، ایجاد ترس و وحشت، خشونت، توطئه گری و ترس زدگی، بی اعتمادی حتی به اطرافیان و نزدیکان خودشان ظهور میکند و با توطئه، کُشت و کشتار از یکسو، و زد و بند با دیگر عناصر تبهکار ارتجاعی و نیز اراذل و اوباش و بخشی از روشنفکران مزدور و سران ارتش و نیروهای مسلح، در بستر سلسلهای از تبلیغات ارزان، خرابکاریها و جنایات بی حد و مرز، سعی میکنند ضد انقلاب را انسجام دهند. ـ
برای پی بردن به نقش و اهمیت این تغییر کیفی در روان جامعه و داشتن هشیاری، آماده شدن عمومی برای همراهی، و سازماندهی مناسب و سریع یک انقلاب، که تنها برای مدت کوتاهی امکان و شانس آن نصیب انقلابیون میشود، بر یک شعار معروف از انقلاب سال ۶۸ فرانسه – که ناظر بر فهم این «معجزه» یا تحول کیفی در روزهای انقلاب است،- درنگ کنیم:ـ
«واقع بین باشیم و ناممکن را بخواهیم»
این شعار برای ذهن ساده، ابتدا شاید عجیب و متناقض به نظر برسد، اما کافی ست بفهمیم؛«ناممکن» مربوط به شرایط گذشته است؛ یعنی آنچه که تا کنون، داشتناش «ناممکن» بوده و به آرزو بدل شده؛ یعنی در شرایط عادی؛ به سالیان و دهههای گذشته اشاره دارد که شاید در آن زمانها، حتی اصلاحات کوچک هم ممکن نبوده باشد، اما وقتی انقلاب فعلیت پیدا میکند و نیروهای انقلابی به حرکت در میآیند و آن را احساس میکنند و آن «معجزه» توان آنها را در برداشتن موانع، قدم به قدم خاطرنشان میکند؛ یعنی اتفاقی در اعماق بوقوع پیوسته، که گویی نوعی
«ADN»
همبستگی عمومی فعال میشود و بوسیلهی آن، «ناممکن» ممکن میگردد. با این تغییر، «روانشناسی اجتماعی» که در حال خمود بوده است، دگرگون شده؛ توهمات فرو میریزد، ترس کنار میرود و جایش را واقع بینی، شجاعت، درایت و جانفشانی میگیرد. این تغییر که محصول همدردی، تجربه و آگاهی بر درد مشترک و سرکوبهای ممتد و بخاطر انباشت انبوهی مطالبات سیاسی اقتصادی، قومی و اتنیکی ست، ضرورت تغییر را نشان میدهد که معمولا پیش از همه توسط «پیش آهنگ» احساس میشود و آنرا جدی میگیرد، و با توجه به نیازهای تاریخی اجتماعی اقتصادی و سیاسی جامعه اش، و بویژه تعلقات طبقاتی به سازماندهی هر چه سریعترِ قوای اجتماعی-طبقاتی میپردازد، تا قادر به دفاع مدنی از حقوق خویش باشند، چراکه میداند «انقلاب بختی گذراست» و اگر این انقلاب نتواند به سرعت خودش را به نفع فرودستان سازمان بدهد و قدرت را در دست بگیرد، این شرایط دیر نمیپاید و ضد انقلاب یا فرادستان که همزمان به تکاپوی سختی افتاده، تا با تمام قوا انقلاب را پس رانده و منکوب و تار و مار و یا منحرف کنند (چه در قاموس ضد انقلاب حاکم و چه ضد انقلاب در اپوزیسیون که میخواهد جای رژیم را بگیرد)، بر انقلاب چیره میشود.ـ
و در صورتیکه انقلاب به پیروزی نرسد و مجبور به عقب نشینی شود، پیش آهنگ انقلابی در چنین هنگامهای، مجبور به عقب نشینی تاکتیکی میشود و ملزم به ساختن هر چه سریعتر «برج و بارو»های دفاعی صنفی و سندیکایی، امکانات و سازماندهی لازم، اینبار اما این کار را برای فعالیتهای مخفی و نیمه مخفی ِپس از شکست انجام میدهد و اگر در این کار کوتاهی کند، «گناهی نابخشودنی» مرتکب شده است؛ چونان گناهی که انقلابیون چپ و در راس آنها ما در سازمان چریکهای فدایی خلق، در انقلاب ۵۷ مرتکب شدیم و «عقوبت» آنرا در فقدان تشکلهای صنفی و سندیکایی یا بیسازمانی و پراکندگی کارگران و زحمتکشان، بعنوان ستون فقرات جنبش، هنوز که هنوز است داریم میکشیم!ـ
از انقلاب بهمن اما چهل و چهار سال گذشته است، و اینک با انقلابی دیگر مواجهیم، گرچه مطالبات اساسی انقلاب بهمن به جای خویش باقی مانده است، اما درسها و تجارب انقلاب گذشته، بیشتر در رئوس کلی قابل اهمیتاند و دنیای کنونی چنان پیشرفتی کرده که میتوان بسیاری از مسائل و خرده تجارب دیروز را به بایگانی تاریخ سپرد و بدون فوت وقت به سازماندهی مخفی و فوری جنبش در محلات و کوچه و خیابان و کارخانه پرداخت، همچنانکه جوانان انقلابی آنرا درک کرده و دارند آنرا تبلیغ و به انجام میرسانند.ـ
و نیز باید دانست که در هنگامهی پیروزی این انقلاب مدرن، کلیهی امور سیاسی و اجتماعی را باید با وسائل مدرن و پیشرفته انجام داد؛ از آن جمله است تدارک سازماندهی انتخاباتی مدرن برای یک دموکراسی مستقیم، که با آن هم بتوان نمایندگان را انتخاب کرد و هم منظما آنان را کنترل نمود و چنانچه به وظایفشان عمل نکردند، در مدتی بسیار کوتاه عزل و دیگری را به جای آنان انتخاب و همه چیز را از طریق شبکههای اینترنتی یا دیجیتالی در معرض دید همگان قرار داد. همچنین در این نوع دموکراسی میباید کلیهی امور دیپلماتیک و بویژه مذاکرات اقتصادی و سیاسی علنی صورت بگیرد و بساط «مذاکرات پشت پرده» از بیخ و بن برچیده شود … در عین حال باید خاطر نشان کرد؛ بدلیل نقش ویژهای که جوانان در این انقلاب بعهده گرفتهاند، ممکن است باعث دلواپسی و ناراحتی بعضی از کسانی شود که همواره خودشان را ناجی یا رهبر این انقلاب میدانستند. اما این جنبش منطقا مهر باطل بر تمامی کسانی که میل رهبری این جنبش را داشتهاند نمیزند، از رهبران میدانی که عموما جوانان و عناصر فرهیختهای هستند، میتوان انتظار داشت که مکانیزمهایی را برای استفاده از رهنمودها و نظرات انواع متخصصین در نظر گیرند و این نوع مکانیزمها را خواهند ساخت، تا بیشترین آگاهی عمومی از دانش و تخصص این علاقمندان، در معرض افکار عمومی قرار بگیرد و مردم بتوانند بهترین راهکارها را برای تمام امور مختلف بشناسند و در هر رشته دست به انتخاب «اصلح» بزنند*** ! بگمان من این انقلاب نوین از نخبگان واقعی که قصد یاری رساندن به مردم را دارند حتما استقبال میکند، اما نه مثل گذشته که اساساش را حول اعتماد به شخص و در خارج ساختند و در ادامه با دادن پست و مقام و «حقوق ویژه» به اطرافیان و فامیل و خودیها ادامه یافت! بهمین جهت این انقلاب ضرورتا و آگاهانه میبایست برای حفظ سلامتی خود از «قند» یعنی از «قیم» و «نخبه» و «دیوان سالاری» هشیارانه پرهیز کند، تا تجارب گذشتهی خودی و نیز سایر انقلابات شکست خورده تکرار نشود. ـ
لذا بهترین و مطمئن ترین شکل دموکراسی که بتواند جلوی انحرافات وخطرات احتمالی و سوء استفادههای شخصی را بگیرد، دموکراسی مستقیم و «بوروکراسی حداقلیِ ضروری»ست که انجام آن تا دیروز «ناممکن» به نظر میرسید!ـ
گر چه هنوز هم بسیارانی و احتمالا بخشا همین علاقمندان به رهبریهای سنتی، آنرا «ناممکن» یا «زودرس» میدانند، ولی خوشبختانه دشمنِ آن نیستند. اما جمهوری اسلامی و بانک و بازار جهانی و صنایع بزرگ بینالمللی … قطعا از دشمنان قسم خوردهی آنند و بی تردید برای نابودی این فکر، حاضر به هر نوع توطئه و همکاری با هماند.ـ
بهر رو، «دموکراسی مستقیم» در یک انقلاب اجتماعی مدرن مثل انقلاب اکنون ما، نه تنها ممکن است، که از نظر من هر شکل دیگری از اقسام دموکراسیهای گذشته، به بازتولید گذشته منجر و قدرت را در محدودهی یک انقلاب سیاسی و دست بدست شدن قدرت بین افراد، و تکرار مکررات باقی نگه میدارد. ـ
و به همین جهت در کشور ما نه تنها این انقلاب، یک انقلابی زنانه، که مهمتر از آن انقلابی اجتماعی و تمام عیار است که در نوع خودش میتواند نمونهای از کاملترین انقلابهای دموکراتیک در جهان، و الگوی نجات برای همگان باشد.ـ
در «دموکراسی مستقیم» یا «خودگردانی همگانی»؛ تشکل های محلی، شغلی و منطقهای به صورت شورایی اداره میشود و با معمول داشتن سیستم انتخاب مستقیم و قابل عزل، امور فنی را به متخصصین و امور جاری را در موسسههای خودگردان و بشیوهی مشورتی یا آنچه که جوانان امروز ترویج میکنند: «شوراهای محله محور»، و با «خرد جمعی» و ابتکارات دیگر … پیش میبرند.ـ
این «نا ممکن»، ممکن است، به شرطیکه توان لایزال ناشی از وقوع «معجزه» را در انقلابی که پا به خیابان گذاشته، درک کرده باشیم و دشمنی عوامل خارجی را هم ببینیم ،اما از آن نهراسیم .****ـ
عباس هاشمی
ـ۲۳ سپتامبر۲۰۲۲
اول آبانماه ۱۴۰۱
********
پانویس ها:ـ
* اما درست در همین هنگامه ، بدلیل نوعی «هیپنو» یا «مستی توده ای»، خطر خوش خیالی و تنبلی و سر به هوا شدن مردم و حتی پیشروان وجود دارد، که میبایست بشدت مراقب بود و به مهلک بودن آن توجه جدی داشت. چراکه در انقلاب ۵۷، بیتجربگی، اعتماد بی جا به خمینی و سپردن نقش تماشاگر به مردم و این «مستی تودهای» عوامل مهمی در غافل شدن عمومی از «پشت پرده» و بسیاری از اقدامات ضد انقلابی خمینی و دار و دسته اش بوده است. در این دوره که فضای اعتماد بوجود میآید باید با بیاعتمادی کامل مسائل را بدقت دنبال و به اقدامات جریانات ارتجاعی توجه داشت و به افشاء منظم حرکات و اقدامات آنان پرداخت.
ـ** من اما در میان تظاهرات، «مردگان»ی را هم به چشم خود دیدم که به خیابان آمده بودند.که این خود نیز گواهی بر «نفس مسیحایی»انقلاب نیز هست ! ـ
ـ*** با ملاحظه تظاهرات خارج از کشور و کمیت چند میلیونی ایرانیان خارج از کشور و تعلقات طبقاتی شان که وزن بسیار سنگینی در تناسب قوای سیاسی خواهند داشت، رهبران میدانی باید بسیار هشیار باشند و نگذارند سیلاب یا سونامی خارج از کشور، که مثلا با طرح رفراندوم و صندوق رای صورت میگیرد، ثقل جنبش و رهبران واقعی را بعنوان یک «اقلیت» از صحنه سیاست بروبد و به کناری اندازد! بهمین جهت از هم اکنون باید به فکر تدارکِ سازوکارهای دموکراتیک بود؛ و علاوه بر ترویج سیستماتیک نقطه نظرات گوناگون و آگاهی بخشی (به جای تکرار اخبار گوش ودُم بریدهی تکراری و خسته کننده، و تحلیلهای میانمایه و یکجانبه و جهت دار در ابر رسانه ها …) یکی از بهترین مکانیزمها، میتواند سازماندهی منظم و مداوم مناظرههای تلویزیونی و مستقیم بر سر تمام مسائل مهم انقلاب یا پروبلماتیکهای سیاسی و اجتماعی باشد که هم باعث آگاهی عمومی و هم باعث بهترین انتخاب ممکن میشود.ـ
این نوع مناظره گرچه در «ابر رسانه»ها گاها به شکل نمایشیاش صورت میپذیرد، اما با وجود انواع امکانات اینترنتی از قبیل «اسکایپ» و ده ها نمونه ی دیگر، میتوان از اقصا نقاط دنیا علاقمندان را به اظهار نظر و مشارکت دعوت کرد، بی آنکه باعث تحمل وقت و انرژی و مالیهی گزاف و «صورت حساب»های سنگین شود . ـ
ـ****به نظر من، توان و قدرت این«معجزه» را خمینی خیلی خوب فهمیده بود؛ وقتیکه گفت «شاه باید برود» و بر اساس آن پیشرویهای چشمگیری در راه اهداف ارتجاعی انقلاباش انجام داد، گرچه «کمک های غیبی» را هم برای سرکوب چپ بعنوان نیرویی منتقد و نیرومند، از پیش داشت. باید دید اینبار «کمکهای غیبی» به چه «آلترناتیو» غرب پسندی تعلق میگیرد؟! اکنون همه چیز در پشت پرده، هم با رژیم و هم با «آلترناتیو»های رنگارنگ در حال انجام است. ظاهرا علت طولانی شدن این گفتگوهای پشت پرده این است که غرب هنوز نتوانسته است «آلترناتیو» بهتری از جمهوری اسلامی برای حفظ منافع اش در میان اپوزیسیون خارج از کشور پیدا کند؟! «خیابان» اما بر جا میماند و کارگران و زحمتکشان هم به آنها میپیوندند و با اقدامهایشان در ساختن «شوراهای کارخانه» و «شوراهای محله محور» و کاربرد «خرد جمعی» به پیش خواهد رفت، و «آلترناتیو» واقعی را نشان همگان خواهد داد. ـ
Keine Kommentare