ما انسان هستیم – ما خواهان شان و وقار انسان هستیم، ترجمه ناصر پرنیان

جو مثبت: کارگران اعتصابی کارخانه رنو در 27. ماه مه 1968 از همسران و شرکای زندگی خود که به ملاقات آمده‌اند، دیدار می‌کنند.
فرانسه
1

مقاله زیر به مناسبت پنجاهمین سالگرد شورش در فرانسه در سال 2018 توسط پر ولد

Per Velde

در روزنامه مبارزه طبقاتی در نروژ نوشته شد. در فرانسه فقط دانشجویان نبودند که شورش کرده بودند، بلکه کل جامعه فرانسه بر علیه قدرت حاکم برخاست و خواهان نظم دیگری بود.

ما انسان هستیم – ما خواهان شان و وقار انسان هستیم

بهار مردم 1968

درباره شورش دانشجوئی فرانسه در رسانه‌ها زیاد نوشته شده، ولی زمین‌لرزه بزرگ در طبقه کارگر اتفاق افتاد. میلیون‌ها نفر در اعتصاب عمومی بودند، هزاران شرکت با خواسته یک جامعه دیگر اشغال شدند. این شایسته یک تاریخ برای خود است.ـ

ده روز بعد از شورش دانشجوئی در فرانسه اتحادیه‌های کارگری اعلام اعتصاب عمومی کردند. بزرگترین آنها، س ژ ت، از طرف حزب نیرومند کمونیست فرانسه هدایت می‌گردید/ 13 ماه مه تظاهرات بزرگی در 164 شهر فرانسه برگزار گردید.ـ

در پاریس در حدود یک میلیون نفر از کارگران و دانشجویان در یک تظاهرات مشترک با خروش زیاد نزدیک به پنچ ساعت از میان خیابان‌های شهر عبور می‌کنند. در جلوی آنها یک پلاکارد عظیم شفاف که روی آن نوشته شده:ـ

دانشجویان – معلمین – کارگران: رفقا

اول 30000 دانشجو، بعدا“ رهبران اتحادیه‌ها و کل کمیته مرکزی حزب کمونیست فرانسه. مندز فرانس(از حزب رادیکال، مترجم) و فرانسوا میتران و تعداد زیادی از فرهنگیان هم همراه هستند. بعدا“ جریان قوی انسانیت است که روانند.ـ

اشغال شرکت‌ها مثل انفجار دربسته سراسر کشور را جارو می‌کند. اول از همه کارخانه هواپیما‌سازی سود آویاسیون-

Sud- Aviation

در نانت به اشغال در ‌می‌آید. بعد از آن کارخانه اتومبیل سازی رنو در

Cléon

اشغال می‌شود. بزودی پرچمهای سرخ بر فراز کارخانجات رنو در فلینز Flins، ساندوویل

Sandouville

، له مانز

Le Mans

و بیلانکور

Billancourt

به اهتزاز در‌آمدند.ـ

در 16 ماه مه 45000 کارگر در شمال فرانسه 50 کارخانه را اشغال کردند، در خیلی از جاها مدیران کارخانه را به گروگان گرفته و آنها را در دفتر خودشان حبس کردند. بعد پست و تلگراف اعتصاب سراسری اعلام کردند و تعداد هر چه بیشتری از کارخانه‌ها پرچم‌های سرخ بر فراز بام‌ها به اهتزاز در‌ آوردند. در 17 ماه مه تعداد اعتصاب کنندگان به 200000 نفر رسید و در 18 ماه مه در ساعت دوازده تعداد اعتصاب‌ کنندگان بالغ بر یک میلیون و در غروب همان روز این تعداد به دو میلیون رسید. در 20 ماه مه تعداد 4 میلیون نفر اعتصاب می‌کنند. در 21 ماه مه سازمان‌های معلمین با 400000 عضو اعتصاب می‌کنند بطوری که تعداد اعتصاب کنندگان به 7 میلیون نفر و مدت کوتاهی بعد این تعداد به 9 میلیون نفر می‌رسد. این خیلی شدید بود. نخست وزیر وقت در رادیو خیلی نگران است:“ فرانسویان، تعدادی می‌خواهند ملت ما و جامعه آزاد ما را داغان کنند.“ـ

در روزهای 24 و 25 ماه مه س. ژ. ت تظاهرات عظیم جدیدی را در سراسر کشور سازماندهی می‌کند. در پاریس سنگرها ساخته شده و نبردها شدید است. 13000 نفر از کارکنان رادیو و تلویزیون اعلام اعتصاب کرده‌اند. در حدود 10 میلیون نفر که 53% از نیروی کار فرانسه را تشکیل می‌دهد در اعتصاب هستند که برای یک کشور صنعتی یک رکورد به حساب می‌آید. کارگران بنادر هم اعتصاب می‌کنند و کشتی‌ها را ملی اعلام کردند، و فعالیت‌های بزرگی در میان مردم ساحلی در جریان است   ( ساحل غربی زنده خواهد بود).

همزمان کشاورزان کمیته‌های عملیاتی تشکیل می‌دهند، راه‌ها را با تراکتور می‌بندند و تراکتهایی در بین مردم پخش می‌کنند:“ بازار مشترک  هیچ سیاست کشاورزی ندارد، کشاورزان ضعیف می‌شوند، بر علیه کاهش جمعیت و بر علیه تمرکزگرائی.“ آنها محل‌های شرکت اگری‌کول کردیت  

Crédit Agricole

را اشغال می‌کنند و در باره سیاست‌های کشاورزی و کاهش جمعیت بحث می‌‌کنند( نه به پرولتریزه کردن) و پلاکارد‌هایی در بیرون می‌گذارند که کشاورزان را تشویق به تهیه غذا برای اعتصاب‌کنندگان می‌‌کنند. میلیون‌ها نفر دهات را ترک کرده بودند، روستاها از مردم تهی می‌شد و مردمان شهری زمین‌ها را برای استراحتگاه می‌خریدند. 600000 نفر از کارگران راه‌سازی وجود داشتند که حقوقی برابر با 1،92 فرانک در ساعت داشتند- با گدائی فاصله چندانی نداشت. وقتی که شخص در این روزها بطرف روستاها رانندگی می‌کرد می‌توانست ببیند که شوراهای کارگری کارخانه‌های اشغال شده کامیون‌های خود را برای خرید غذا به آنجا‌ها فرستاده بود. یا یک کاروان از طرف کمیته دانشجو- کارگر-کشاورز که برای اعتصاب‌کنندگان غذای مجانی یا خیلی ارزان تهیه می‌کرد.ـ

خشم مردم در طول زمان درازی انیاشته شده بود. یک پنجم طبقه کارگر با حداقل حقوق برابر با 350 فرانک( فقر شدید) زندگی می‌کرد و کارگران بازنشسته‌ با 6،80 فرانک در روز در فلاکت می‌مردند( سیگار 1،50 فرانک، ویزیت دکتر 16 فرانک و حمام عمومی 3 فرانک ). در صنایع بزرگ دستمردها پائین بود و خط تولید سرعت جهنمی داشت. وضعیت مسکن فاجعه‌بار بود. 51 درصد اماکن مسکونی متعلق به قبل از 1914 بودند، 50 درصد از اماکن مسکونی فاقد آب‌گرم بودند، 52درصد از آنها فاقد توالت بودند، 53 درصد از آنها فاقد حمام بودند، 65 درصد از آنها فاقد گرمائی مرکزی بودند و 85 درصد از آنها فاقد تلفن بودند.ـ

کشور خیلی زود در حالت سکون قرار گرفت. معادن ذغال‌سنگ، اماکن آموزشی، راه‌آهن، کشتی‌های مسافری(فرابرها)، حمل و نقل، فرودگاه‌ها، بانک‌ها و بیمه‌ها. کارگران کنترل بیش از ده‌ها هزار از شرکت‌ها را در دست گرفتند و آنها را به شکل شورائی اداره می‌کردند.ـ

کارگران برق و گاز را قطع می‌کنند، صنایع متوقف می‌شود. بنزین و  ماشین‌ها از شهرها ناپدید می‌شوند، توریست‌ها تخلیه می‌گردند، فروشگاه‌های بزرگ بسته می‌شود، اداره گمرک، تاکسی‌ها، صنایع غذائی، هتل‌ها و  دفاتر کفن و دفن بسته می‌گردد. مردم خودشان باید تابوت درست کنند. شهرها در زباله غرق می‌شود. در همه جا مغازه‌ها و شرکت‌های بسته، و پلاکاردها و انتظامات اعتصاب، در بیرون فروشگاه‌های بزرگ زنان انتظامات ایستاده‌اند و اعتصابیون می‌گویند که آنها می‌خواهند همانجا بایستند و  تصور اینکه به زندگی سابق خود ادامه‌ دهند را ندارند.ـ

وقتی که فرانسه از کار باز ایستاد: کارگران راه‌آهن در ایستگاه لیون، یکی از شش ایستگاه‌های پر تردد پاریس در 2 ماه مه 1968.     

در صنایع وضعیت از همه بدتر برای کارگران خارجی بود که اغلب در مکان‌هایی با جمعیت زیاد و یا در آپارتمان‌های درب و داغان و یا در حلبی آبادها زندگی می‌کردند. حقوق‌شان کمتر از پنجاه درصد حداقل حقوق بود، تقریبا“ مثل برده‌ها برای شرکت‌های بزرگ. در کارخانه اتومبیل سازی سیتروئن بیش از 40000 انسان کار می‌کردند که بیش از نیمی از آنها کارگران خارجی بودند، 25000. اتحادیه کارگری به دیده منفی نگریسته می‌شد و شرکت‌ها “ پلیسی“  داشتند که کارگران را با کنترل کردن در حین ورود به کارخانه مورد اذیت و آزار قرار می‌داد. کارگران خارجی در خوابگاه‌هائی که از طرف همین پلیس حفاظت می‌شد، بسر می‌بردند. در این خوابگاه‌ها به هیچ کس دیگری اجازه ورود نمی‌دادند، نه به خویشاوندان و نه به دوستان، یک زندان واقعی.ـ

کارگران خودشان می‌گفتند که سیتروئن به آنها بعنوان یک تکه گوشت فعال تولید‌کننده نگاه می‌کرد، بدون حق زندگی، شادی و امنیت. خیلی‌ها دست به خودکشی زده بودند. آنها نمی‌توانستند بیش از این تحمل کنند، اما نمی‌توانستند آنجا را به قصد خانه ترک کنند چرا که در آن صورت خانواده‌های آنها می‌بایستی گرسنگی بکشند. یکی از کارگران تعریف می‌کند: “ لحظه عظیم و منقلب کننده‌ای بود وقتی که ما شرکت را اشغال کردیم. بعضی‌ها می‌گریستند، تعدادی هورا سر می‌دادند- تنفر آنچنان سوزان بود.ـ

خیلی‌ها گفتند که یک خوشبختی ناشنیده و نادیده بود که ببینند انگل‌ها شرکت‌های خود را از دست دادند، انگل‌هایی که سال‌ها میلیون‌هایی را که کارگران فقیر تولید کرده ‌بودند به جیب می‌زدند. افراد مسن حاضر در آنجا می‌گفتند که این لحظه همانقدر عظیم بود که آنها آلمانی‌ها را از کشور بیرون انداخته بودند.ـ

این مبارزات اعتصابی در نوع خود بزرگ‌ترین در اروپای بعد از جنگ جهانی بود و جوانبی داشت که هم منقلب کننده بود و هم زیبا چیزی که مرا وادار کرده است این مقاله را بنویسم: رویا و امید کارگران به آزادی، ارزش انسانی و سوسیالیسم که بارها و بارها گفته شد و نه فقط نبرد برای دستمزد. نمایندگان کارگران کارخانه لکلانچه

Leclanché

ـ : “ ما برای پول مبارزه نمی‌کنیم، بلکه برای عدالت و آزادی. امروز این صدا فریاد خشم است. فردا آن صدا فریاد تنفر خواهد شد.ـ

اغلب گفته شد که کارگران ارزش انسانی پائینی دارند و در یک فقر افسرده‌آمیز زندگی می‌کردند، اما الان به وحشیگری و حرص و آز سرمایه‌داران واکنش نشان می‌دهند. بر روی یک تراکت چنین نوشته شده بود:“ ما انسان هستیم، ما خواهان شان و وقار انسان هستیم“. در بسیاری از شرکت‌ها و کارخانه‌هایی که به اشغال کارگران در آمده بود تصویب گردید که صاحبان آنها، انگلها، نباید برگردند و هم اینکه آنهایی که ارزش تولید می‌کردند شرکت‌ها را در اختیار گرفتند و تولید را ادامه دادند- کارگران در نانت : „این ما هستیم که شرکت‌ها را ساخته‌ایم، ما بر علیه خود اعتصاب نمی‌کنیم“. آنها خواهان سوسیالیسم شدند. همین درخواست را کشاورزان جوان گفتند:“ در غیر این صورت کشاورزان می‌میرند“ در جائی خاطر‌نشان کردند که “ فقط مردم می‌تواند به مردم کرامت دهد، بنابرین اعتصاب“.ـ

در خیلی از بیانات تنفر طبقاتی قوی بود. در کارخانه کشتی‌سازی در سن-‌نزر

Saint- Nazaire

کارگران از درخواست دادن برای افزایش حقوق امتناع کردند برای اینکه حقوق آنها با افزایش قیمت‌ها از بین میرفت. کارگران خواستار یک زندگی و یک جامعه دیگر بودند.ـ

کشش برای آزادی غالب بود. در حالی که دانشجویان جاها و مکانها را به اسم چه گوارا تغییر نام می‌دادند، مشغله طبقه کارگر آزادی و دمکراسی واقعی بود، چیز‌هائی که زمینی بودند: میدان آزادی، خیابان آزادی، میدان خلق- سه تا از کشتی‌های ماهیگیری به نام آزادی، برابری و برادری نامگذاری شد. آنها غیر آزاد و زیر اختناق بودند: “ این آزادی نیست، این دمکراسی نیست. ما برای حقوق ناچیز کار می‌کنیم و صاحبان را ثروتمند می‌سازیم و با ما مثل انسان‌های بی معنی و بی ارزش برخورد می‌کنند.ـ

چیزی کاملا“ غیر منتظره درخواست درباره ارزش انسانی بود که موجی از تظاهرات را نزد گروه‌هائی که معمولا“ اهل تظاهرات نبودند برانگیخت. „همه“ به طرف ساختار قدرت یورش بردند. دکترها انجمن پزشکی را به اشغال درآوردند، آرشیتکت‌ها اتحادیه آرشیتکت‌ها را منحل اعلام کردند، هنرپیشه‌ها همه تئاترهای پاریس را بستند. نویسنده‌ها به رهبری ناتالی ساروت

Nathalie Sarraute

و میشل بوتور

Michel Butor

انجمن نویسندگان (یک موسسه منحط) را اشغال کردند و پنجاه گروه دیگر به آنها پیوستند. تجار(!)  ساختمان اتحادیه کارفرمایان را به اشغال درآوردند، 30 تا از مدیران تئاترهای استانی و خانه‌های فرهنگی از برنامه ضد-مردمی دولت انتقاد می‌کنند، نقاشان، منتقدین، و مدیران گالری‌ها کمیته اقدام تشکیل می‌دهند و پلاکاردی بر روی درب موزه ملی برای هنر مدرن نصب می‌کنند:“ غیر قابل استفاده، بسته“. دیگر هنرمندان آثار خود را در کارخانه‌های اشغال شده به نمایش می‌گذارند و گروه‌های تئاتری و ارکسترها به سراسر کشور مسافرت می‌کنند و برای اعتصاب‌کنندگان تئاتر بازی می‌کنند و موسیقی می‌نوازند. بعدا“ ارکسترهای سمفونیک، برگزارکنندگان و موسیقیدانان اعتصاب می‌کنند در حالی که هنرمندان از هر نوعی در مورد نحوه آموزش هنر و ایزوله بودن اجتماعی آن بحث می‌کنند. در پاریس 1300 نفر از افراد دخیل در کار فیلم هفته‌ها مناظره می‌کنند و از اینکه از زندگی مردم بدور بودند معذرت‌خواهی می‌کنند و خواستار محو سانسور و سودجوئی می‌شوند: در راس همه ژان لوک گدار و فرانسوا تروفو فستیوال کان را لغو می‌کنندـ

و اسقف اعظم پاریس نطق می‌کند که مردم نباید اجازه بدهند که دیگران در مورد زندگی و خوشبختی آنها تصمیم بگیرند“ خدا طرفدار عدالت است. او محافظه‌کار نیست.“ در حالی که 65 کشیش در اطراف پاریس حمایت خود را از جنبش همبستگی اعلام می‌دارند. الآن جوانان پروتستان و کاتولیک بر علیه سیستم هرمی( هیرآرشی) شورش می‌کنند. آنها خواهان انقلاب مسیحی هستند و خداشناسی سرکوبگرانه را محکوم می‌کنند- جوانان یهودی خانه خاخام

Le Consistoire

را اشغال می‌کنند.ـ

در اداره کل انرژی اتمی کارگران کار را متوقف می‌کنند و کارکنان وزارت دارائی در بیرون از دفاتر خود شعار میدهند. 150 حقوقدان که در مورد عدالت طبقاتی شوکه شده‌اند “ کمیته‌ائی از قضات انقلابی“  تشکیل می‌دهند و  عمل دادگاه‌ها در خدمت به قدرت را محکوم می‌کنند. همچنین بانک فرانسه به اشغال کارکنان آن در می‌آید. شرکت هواپیمائی ایر فرانس به اشغال کارکنان آن در می‌آید. سپس 200 نفر از مدیران موزه‌ها گرد هم می‌آیند تا در مورد موزه در جامعه بحث کنند. و صدها نفر از فوتبالیست‌ها اماکن فدراسیون فوتبال را به اشغال در می‌آورند، رئیس فدراسیون و مربی فوتبال را در دفتر خود حبس نموده و پرچم سرخی را که بر روی آن نوشته شده: “ فوتبال برای فوتبالیست‌ها“ در بالکن فدراسیون به اهتزاز در می‌آورند. تنها چیزی که کم مانده بود این بود که اسقف‌ها کلیسای نتردام را به اشغال درآورند.ـ

شوراهای کارگری شرکت‌های اشغال‌شده را اداره می‌کنند و همین طور اماکن آموزشی در نقاط مختلف شهر و روستا و کل کشور. در خیلی از شهرداری‌ها مردم به آنجاها هجوم برده، پرچم سرخ را بر فراز ساختمان‌ها به اهتزاز در آوردند و کنترل فعالیت‌ها را بدست گرفتند. پلیس در حالت استیصال بود. در نانت با 350000 جمعیت مردم کنترل شهر را به دست گرفتند و به داخل شهرداری نقل مکان کردند. استاندار در ساختمان خودش خود را در پشت در سنگربندی می‌کند و پلیس از آنجا فرار می‌کند. شاهراههای ورودی شهر سنگربندی شده است تا از ورود پلیس ضد شورش جلوگیری شود. کمیته مرکزی اعتصاب (س. س. ژ) کنترل همه این فعالیت‌ها را به عهده دارد، از بخاک سپاری گرفته تا خدمات غذائی و بازسازی و پزشکی مجانی.ـ

شهر به بخش‌هائی تقسیم می‌گردد که کمیته‌ها وظیفه تهیه گوشت، سبزیجات و شیر را دارند که مستقیما“ از کشاورزان با قیمت ارزان بدست می‌آورند و بدست  مصرف‌کننده می‌رسانند. همه نیازمندان غذای مجانی و بچه‌ها شیر مجانی دریافت می‌کنند. قیمت ثابت و ارزان در مغازه‌ها از طرف س. س. ژ. دیکته می‌گردد. در روستاها دانشجویان و کارگران سیب‌زمینی را با قیمت تولیدی برداشت میکنند. کنترل کارگری مواظب است که قوانین به طرز صحیح اجرا گردد. میدان مرکزی سلطنتی

Place Royale

به میدان خلق تغییر نام پیدا کرد. و بر بالای شهرداری پرچم سرخ در اهتزاز است. در بنادر کارگران همه کشتی‌های باری را ضبط کرده‌اند.ـ

جو مثبت: کارگران اعتصابی کارخانه رنو در 27. ماه مه 1968 از همسران و شرکای زندگی خود که به ملاقات آمده‌اند، دیدار می‌کنند.  ـ

الآن در سراسر کشور جشن و شادی در کارخانه‌های تحت اشغال برقرار است، کارگران با همسران، خانواده، دوستان،  دوست‌دختر‌های خود در این جشن‌ها شرکت دارند. در اینحا خوشحالی با برنامه‌های سرگرم‌کننده، غذا، سخنرانی، اعلام همبستگی و درخواست‌های سیاسی ، موسیقی و رقص وجود دارد. بارها و بارها در جاهای زیادی گفته شد که صاحبان اجازه بازگشت ندارند، آنها خواهان سوسیالیسم هستند و می‌خواهند همان شرکتی را که خود درست کرده‌اند، بچرخانند. کارکنان و کارگران اعلام کرده‌اند که آنها خودشان کنترل کارخانجات، صنایع کشتی‌سازی و مراکز بزرگ خرید را بدست می‌گیرند و آن را اداره می‌کنند. و همین است که ما در تصاویر از آن دوره می‌بیینم: انسان‌های خوشحال مملو از امید در باره یک آینده نو. شخص می‌تواند زندگی جدید اجتماعی را که بر بستر این دوره در جامعه اتفاق می‌افتد ببیند، جشن‌های مردمی در خیابان‌ها و بازارها، هزاران گروه‌های جدید، گردهمائی‌ها، کارهای مشترک، از همدیگر مواظبت کردن و برگزاری برنامه‌های فرهنگی.ـ

در دانشگاه اشغال شده سوربن در پاریس یک تیم بزرگی وظیفه آشپزخانه عظیم دانشگاه را با خدمات قابل حیرت‌انگیزی برعهده گرفت. کشاورزان مواد غذائی آنها را تقریبا“ مجانی، از جمله مرغ و جوجه، سیب‌زمینی و سبزیجات تهیه می‌کردند. کشاورزان خشمگین هستند و -تهیه غذا را در کل کشور برای اشغال‌کنندگان بر عهده گرفته‌اند. همین قضایا در مرکز سانسور سوربن „پایگاه قرمز“ جائی که خصوصا“ کارگران مترو در آنجا کار می‌کنند، اجرا می‌گردد. در اینجا کمیته‌هایی برای کارگران و دانشجویان خارجی، و گروه‌های قومی تحت ستم از جمله باسکی‌ها و برتانی‌ها وجود دارد و همچنین برای آمریکائی‌های فراری. حمایت از مرکز سانسور آنچنان بالا است که به محض درخواست کمک سیل کمک از یخچال، اجاق گاز و دیگر وسایل آشپزخانه به آنجا روان می‌گردد. ابزار چاپ مجانی، دارو و تجهیزات دیگر به آنجا جریان دارد: 12 تخت صحرائی، چادر اکسیژن و تجهیزات جراحی و خروارها مواد غذائی. تعداد زیادی از کشاورزان از جنبش مقاومت در دوران جنگ هستند و می‌گویند این همان چیزی است که در سال 1944 از آنها دریغ شد. بیشتر غذاها به طرف کارخانجات که در حال اعتصاب هستند روان است، کلم و کنگر فرنگی از برتان می‌آید، غذای مجانی از طرف بقالی‌ها در بازار محله له‌ال و محله آمریکای لاتین، سوسیس و پاته

paté

از خیابان موفیتار

Mouffetard

، نانواها خروارها نان اهدا می‌کنند و غذای کنسروی، شراب، شیره و میوه از جنوب فرانسه سرازیر می‌گردد. سراسر کشور همین وضعیت را دارد.ـ

وضعیت رقت‌انگیز کارگران خارجی دانشجویان را بر آن داشت تا با تهیه تراکت‌هایی ترویجی به زبان‌های دوره‌های آموزش زبان فرانسوی را سازماندهی کنند. کارگران خارجی هم خواستار دگرگون کردن وضعیت زندگی خود هستند و با درست کردن اعلامیه‌هایی به دست خود چنین نوشته‌اند:“ زنده باد انقلاب سوسیالیستی! مرگ بر پلیس و دیکتاتوری نظامی در مراکش و تونس! مرگ بر بروکراسی و دیکتاتوری نظامی در الجزایر!“.ـ

اما بعد، 30 ماه مه، در حالی که خورشید در حال غروب کردن در پشت طاق پیروزی است در حدود 500000 از راستگراها بطرف شانزه لیزه رژه می‌روند. در بین آنها مردان با روبان‌های نظم روی شکم‌های چاق خود و زنان خشن از طبقه بالای جامعه با تنفر خود از طبقه کارگر دیده می‌شود. یک شوک برای چپ‌گراها.ـ

در روزهای بعد بعضی از بخش‌ها کارها را از سر می‌گیرند، نیاز آقای ظالمی است. همزمان پلیس ضد شورش به کارخانجات بزرگ در سراسر کشور حمله می‌برد. در کارخانه رنو بیرون پاریس پلیس در ساعت سه و نیمه شب با لیفت‌تراک‌ها بر روی نرده‌ها و دروازه‌های کارخانه می‌رانند و با تفنگ بر پشت کارگران را از کارخانه فراری می‌دهند. اما مردم از همه نقاط پاریس به آنجا هجوم میآورند و نبرد آنها با پلیس تا چهار روز ادامه می‌یابد. در کارخانه پژو در سوشو

Sochaux

یک درگیری دو روزه اتفاق می‍افتد که در آن پلیس ضد شورش

Compagnies républicaines de sécurité (CRS)

دو نفر را به قتل می‌رساند و 15 تن از آنها را مجروح می‌کند، اما پلیس عاقبت از طرف هزاران کارگر خشمگین در داخل محوطه کارخانه شکست می‌خورد. در کارخانجات صنعتی دیگر نیز کارگران مقاومت سخت و شدیدی نشان می‌دهند.ـ

در تاریخ 20 ژوئن همه چیز پایان یافته تلقی می‌گردد. ژنرال دو گل 14 سازمان چپگرا و یک سازمان راستگرا را با روزنامه‌هایشان ممنوع اعلام می‌کند. و ده‌ها هزار نفر از افراد „قانون‌شکن“ در رادیو و تلویزیون اخراج می‌گردند.ـ

خیلی‌ها تعریف کردند که مردم در آن زمان خیلی زیبا بودند، خیلی طبیعی و با غرور، پر از شادی و آزادی.  در آنجا کل انسانیت توانست خود را بیان کند بدون ممانعت از طرف سیستم هرمی قدرت و  ارزش‌های قانونی، مثل دوست و رفیق. مردم می‌خندیدند و گریه می‌کردند. در آنجا رئیس و مرئوسی نبود، نه صاحب و نه کارگر، اما فقط زنان و مردان آزاد. مردمی این چنین هدایت زندگی خود را به دست گرفتند. پول، قدرت و رئیس و مرئوس به کنار گذاشته شده بود چنان که انسانیت امکان یافت خود را نشان بدهد. یک شادی برای با هم بودن و آزادی، دوره‌ایی که آنها هرگز فراموش نخواهند کرد.ـ

ـ“ آیا قلمرو آزادی بود که ما نظارت کرده بودیم؟ در هفته‌هایی که خستگی در کارخانجات و دانشگاه‌ها گریه می‌کرد، و یک بهار مردم در حال پهن کردن پرچم‌های سرخ خود بود برای بورژوازی هرگز قابل فهم نیست. بعد از یک لحظه کوتاه آزادی درب آن دوباره بسته شد. اما میلیون‌ها نفر از انسانها از دریچه آن توانستند داخل آن را مشاهده کنند…“ـ

ترجمه: ناصر ر.خ(پرنیان)

Ein Kommentar

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert

Diese Website verwendet Akismet, um Spam zu reduzieren. Erfahre mehr darüber, wie deine Kommentardaten verarbeitet werden.

Brian Stauffer for Human Rights Watch
تاریخ معاصر
دادخواهی رهایی‌بخش و زندان‌های شاهنشاهی / همایون ایوانی

تلاش‌ها برای پاسخ به درازدستی‌ها، پرخاشگری‌ها و چنگ‌و‌دندان نشان دادن‌های ساواکی‌ها و شاه‌اللهی‌ها، بخت‌ها و کرانه‌های نوینی را در دوره‌ی کنونی به جنبش دادخواهی ارزانی داشته است. این، اما، فقط یک امکان پیشرفت و گسترش جنبش دادخواهی است که با شکیبایی و پیگیریِ همیشگی می‌تواند آرام‌آرام به بار بنشیند. همکاری در جنبش فرانسلی دادخواهی از حکومت پیشین تا تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی، زمینه‌ای واقعی برای فایق آمدن بر گسست تجربی نسل‌های مختلف سرکوب‌شدگان و ستم‌دیدگان را فراهم می‌آورد. «درد مشترک»، لاجرم منتهی به همدلی و اهداف مشترک نمی‌شود، باید برای دست‌یابی به اهداف مشترک، آگاهانه وارد تبادل‌نظر و گفتگو با یکدیگر شد. مطمئناً سال‌ها نداشتن گفتگوی کافی، روشن و سیستماتیک در میان مبارزین و کنشگران، موجبی برای پیش‌داوری‌ها و انگاشته‌های کلیشه‌ای برخی از افراد و یا جمع‌ها خواهد بود.

رفیق پاشا مقیمی، زمستان ۵۸
گفتگوهای زندان
پاشا مقیمی عصیانگری آگاه

پیرو ارسال متن کوتاهی برای شبنامه درباره رفیق جانفشان پاشا مقیمی از فعالین سچفخا بر آن شدیم پیگیر زندگی‌نامه و فعالیت‌هایش شویم. در زیر ابتدا روایت همسر گرامی او که واقعیات، تاریخ و نحوه دستگیری هم‌چنین زمان اعدام او را می‌خوانیم و در انتها مطلب کوتاه* ارسالی برای شبنامه را …

%d Bloggern gefällt das: