آتش به زندان افتاد؛ ای داد از آن شب، ای داد!ـابلیس میزد فریاد: «های ای نرون روحت شاد!»ـ صد نارون قیراندود، از دود پیچان میشد،ـصد بیدبن خونالود؛ از شعله رقصان میزاد.ـ دیوانه آتش افروخت وان خیل زندانی سوختخاکستر از آنان کو؟ تا سوی ما آرد باد سنگی نه و گوری …