مصاحبه با عباس هاشمی
برگی از تاریخ

برگی از تاریخ – زندگی و تجربیات عباس هاشمی: پاره پنجم: پرسش‌هایی از داخل کشور

شبنامه: نبود سازماندهی و علت پراکندگی چپ را چه در داخل و چه در خارج ‌کشور در چه می‌بینید؟
ع هاشمی: من «دشمن نادان» و البته دانشمند هم کم ندارم، حال شما هم با این سوال‌هایتان این دشمنی را زنده می‌کنید؟ (خنده) چندین علت وجود دارد؛ بدون تردید عامل اصلی هم‌چنان رژیم اسلامی ست که با حمایت غرب، به‌رغم از دست دادن پایه‌ی توده‌ای، هم‌چنان یکی از سرکوبگرترین رژیم‌ها باقی مانده است. این یک جنبه‌ی مسئله ست، اما آن‌چه به اپوزیسیون مربوط است: بازهم سهم مهمی از آن‌را اعلیحضرت «قوی شوکت اسلام پرور» به عهده دارد؛ با قلع و قمع رهبران واقعی و توانمند آن (مثل جزنی‌ها و احمدزاده و پویان‌هاو…) او بدون تردید جاده صاف کن این رژیم بوده است.
علاوه بر این، تجدید سازماندهی یک «لشکر شکست خورده» ابدا کار آسانی نیست، به ویژه که این «لشکر» هم، نه سربازان رزمنده آن‌چنانی داشته باشد و نه سرلشکران قابل، و نه اعتمادی بین اینان موجود باشد! (قصد من تحقیر و توهین به کسی نیست و خودم را هم تافته‌ی جدا بافته‌ای نمی‌دانم). علاوه بر این‌ها تتمه‌ی نیروهای رزمنده هم با سهل انگاری‌ها، «گشادبازی»ها و خوش‌خیالی‌های کار قانونی، «طعمه‌ی گرگ» شدند؛ یا کشته شدند یا در زندان، یا به درد چه کنم گرفتار و یا زیر ذره بین دشمن هستند. در خارج هم که عموما لیبرالیزه و یا از گردونه خارج، و در بهترین حالت دانشمند می‌شویم، و عده‌ای هم هر وقت بوی کباب می‌شنوند خودشان را وسط می‌اندازند. از این‌ها «سازماندهی»، آن‌هم برانداز در نمی‌آید. هر چقدر هم صدیق و فاضل و دانشمند باشیم. مبارزه با انبوهی لمپن تا دندان مسلح و مولتی میلیاردر، که دستی در پول مفت نفت، مواد مخدر، اقتصاد حیاتی و لایموت و پایی در قوادی سازمان‌یافته دارند و پشت‌شان هم هفت جور سازمان امنیت صف کشیده، تشکیلات پروپا قرصی می‌خواهد که ستون فقرات‌اش کارگران باشند و به لحاظ تشکیلاتی به مراتب منضبط‌ تر و سازمان یافته‌تر و آگاه‌تر به تمام فنون و روش‌های مبارزاتی که مثلا سازمان چریکهای فدایی خلق و پیکار و حزب توده و حزب کمونیست و لاغیر سر جمع داشته‌اند.

مصاحبه با عباس هاشمی
برگی از تاریخ

برگی از تاریخ – زندگی و تجربیات عباس هاشمی: پاره چهارم: در مورد سازمان چریکهای فدایی خلق ایران

شبنامه: با اینکه گرایش راست بیگوندی‌ها قبلا از سازمان رفته بودند، چطور شد که باز هم در جریان انقلاب یک اکثریتی پیدا شد که کاملا توده‌ای بود؟!
ع هاشمی: پیدایش اکثریت یک دلیل تشکیلاتی دارد و یک دلیل ایدئولوژیک:
بعد از ضربات۵۴، بنا به مصوبه‌ی کمیته مرکزی سازمان و تاکید رفیق حمید اشرف، عضوگیری ممنوع شده بود. تکوین شرایط عینی انقلاب به طور طبیعی این مصوبه را ملغا کرد و سازمان به شکل شتابزده‌ای به عضوگیری پرداخت؛ در این عضوگیری‌ها که اسمش «عضوگیری ویژه» بود (یعنی علی‌رغم مصوبه) کسانی عضوگیری شدند که اساسا فعالین صنفی دانشجویی بودند.
معروف‌ترین این‌ها فرخ نگهدار و مهدی فتاپور بودند که به دلیل آشنایی با دیگر زندانیان سیاسی، عضوگیری‌ها را هم جهت می‌دادند، یعنی چه کسانی خوب هستند، در نتیجه، عملا یک باندی از زندانیان سیاسی، تقریبا فله‌ای عضوگیری شدند که عموما رفیق گرمابه‌ی هم بوده‌اند. علت یا شانس اکثریت شدن این‌ها اما تنها به این محدود نمی‌شود، در شرایط انقلابی که کرور کرور آدم به سمت سازمان آمده، خیلی راحت صنفی کارها دست به ارتباط گیری زدند و به سرعت مثل یک بهمن، بزرگ شدند و بر سر سازمانی کوچک فرود آمدند! به همین سادگی!ـ

مصاحبه با عباس هاشمی
تاریخ معاصر

برگی از تاریخ: زندگی و تجربیات عباس هاشمی: پاره سوم: مهم‌ترین دوره ی فعالیت سیاسی

تاریخ معاصر ایران، به‌ویژه با دگرگونی‌های شتابزده و پیچیده نیم قرن اخیر، با کاستی‌های قابل توجهی در زمینه مستندسازی روبروست. بسیاری از رویدادها و تجربه‌های مهم به دلیل عدم ثبت دقیق، دسترسی نداشتن به منابع و مآخذ معتبر و یا توجه ناکافی به جزئیات، به مرور زمان در ابهام فرو …

مصاحبه با عباس هاشمی
ایران
1

برگی از تاریخ: زندگی و تجربیات عباس هاشمی: پاره دوم: پیوستن به فعالیت‌های سیاسی و انقلابی

شبنامه: در دوران اولیه فعالیت چه چالش‌ها و موفقیت‌هایی را تجربه کردید؟
ع هاشمی: هنوز چیزی نگذشته بود که ضربات سراسری ۵۴ آمد و تجربه‌ی تلخی بود، ضرورت حیاتی و هم علاقه‌ی شخصی خودم این بود که کار اساسی ما باید متوجه؛ آگاهی رسانی و جلب و سازماندهی کارگران باشد. به‌همین خاطر، بعد از دوره‌ای کار نزدیک، با رفقای با تجربه‌ای مثل نسترن آل آقا و بهزاد امیری دوان، به کارخانه رفتم و بعد هم طولی نکشید، ضربات مهلک ۸ تیر آمد و بیچاره شدیم!

شبنامه: آیا این دوره از فعالیت درون کارخانه‌ها با پیشنهاد رفیق جزنی از زندان در مورد „پای دوم“ و تبدیل سازمان از یک سازمان مخفی و مسلح به یک سازمان مخفی و مسلح با پایگاه توده‌ای و کارگری هم زمان بود؟
ع هاشمی: مسئله ساختن «پایگاه توده‌ای» همیشه در سازمان مطرح بوده، اما آنچه رفیق بیژن در مورد «پای دوم جنبش» مطرح کرد، طول کشید تا رسما و علنا به صورت برنامه‌ی کار ما مطرح شود.

مصاحبه با عباس هاشمی
ایران
1

برگی از تاریخ: زندگی و تجربیات عباس هاشمی: بخش نخست؛ شکل‌گیری شخصیت فردی

ع هاشمی: من متولد میدان شهرداری مشهد (مجسمه) هستم که خیلی زود به احمد آباد، محله‌ای جدید و نو بنیاد، با باغی بزرگ، نقل مکان کردیم، که آن‌موقع ییلاقی بود و هنوز قلعه‌ی «احمد آباد» در آنجا وجود داشت و در نزدیکی آن دبستان ما قرار داشت که اسم‌اش «کاتب پور» بود. خانواده‌ی من چندان سیاسی نبودند، پدرم اما به‌طور منظم یعنی هر شب به رادیوهای خارجی فارسی زبان گوش می‌داد و چون ممنوع بود، در اطاق‌اش را می‌بست و با مخفی کاری به آن‌ها گوش می‌کرد که کنجکاوی مرا بر می‌انگیخت.
البته پدرم از نظر سیاسی با اینکه ضد شاه بود، کلاً آدم محافظه کاری محسوب می‌شد.
و من همیشه او را به عنوان آدمی بورژوا مسلک و محافظه کار ارزیابی می‌کردم و محافظه کاری سیاسی‌اش را با ترسویی مترادف میدیدم، اما بعدا چیزهایی از او دیدم که برایم غریب و آموزنده بود: چه هنگامی که زندان افتاده بودم، در مقابل سرزنش رقبای تجاری‌اش،( که شنیده ایم پسر ات زندان است؟!) به من افتخار می‌کرده،( = پسرم دزدی نکرده! با شاه در افتاده!)