مقاومت زندگی است! از این سنگرها گذر نخواهید کرد!، بیانیه زندانیان سیاسی درباره تحرکات جدید توابین و جمهوری اسلامی

زندانی سیاسی آزاد باید گردد
زندان در ایران
1

ـ“هنگامی که مدام به شما دروغ می‌گویند، نتیجه این نیست که شما این دروغ‌ها را باور می‌کنید؛ بلکه این است که دیگر هیچ‌کس به هیچ‌چیز باور ندارد. مردمی که دیگر نتوانند چیزی را باور کنند، نمی‌توانند نظری هم داشته باشند. نه تنها از توانایی اقدام به کاری محرومند، بلکه از توانایی اندیشیدن و داوری کردن محروم می‌شوند و با چنین مردمی، شما هرکاری بخواهید می‌توانید بکنید.“ هانا ارنت

انتشار مطالبی از سوی برخی از توابین شناخته شده در این روزها، ضرورت یک موضع‌گیری جمعی از سوی زندانیان سیاسی سابق رژیم جمهوری اسلامی را به وجود آورده است. ما به عنوان بخشی از جان به دربردگان و زندانیان سیاسی چپ، سوسیالیست و کمونیست، تحرکات جدید توابین و ماموران مستقیم و غیرمستقیم حکومت را اقدامی خطرناک ارزیابی می‌کنیم. این ضدخاطره‌نویسی‌ها و مطالب منتشره از سوی توابین و بلندگوهایشان بخشی از روند ضداطلاعاتی‌ای است که تلاش می‌کند با تخریب حافظه تاریخی و مبارزاتی ما، یادمانه دروغین تاریخی را جایگزین آن کند. وظیفه این حافظه دروغین تاریخی، به بی‌راهه کشاندنِ سنت مبارزه و مقاومت برای آزادی و عدالت اجتماعی است. روایت‌های نادرست، نادقیق و جانبدار آنان با چاشنی تبلیغات و دروغ‌پراکنی اطلاعات تخریبی‌ای را برای مخاطبین فراهم می‌کنند که امکان قضاوت و تصمیم گیری را از مخاطب سلب کند. راویانِ تواب که خود از خدمتگزاران شکنجه‌گران و زندانبانان بوده‌اند، با بافتن آسمان و ریسمان می‌کوشند که قُبح همکاری با پلیس، دشمنان کارگران، زحمتکشان و قاتلان هزاران هزار انسان در کشورمان را بریزند.ـ

تقلای حکومت، شکنجه‌گرانشان، توابین و آدم فروشان دهه شصت، برای ایجاد یادمانه دروغینِ تاریخی بی‌هدف نیست. می‌دانند و می‌دانیم که هیچکس دروغ‌های آنان را باور نمی‌کند، اما مهم این است که روایت مقاومت و مبارزه درخشان نسلی که در برابر رژیم سرمایه‌داری جمهوری اسلامی ایستاد و سخت‌ترین شکنجه‌ها را تحمل کرد تا به زندگی دیگران لطمه‌ای وارد نیاید و امید به آینده همچنان شکوفا باشد، را بایستی آشفته و درهم و برهم به نسل‌های بعد نشان دهند. تا جوانان امروز که با خیزش آبان ۱۳۹۶ و تداوم آن در آبان و دی ۱۳۹۸ به میدان آمده‌اند، نتوانند توشه‌ای برای مقاومت و حفظ اسرار در برابر دشمن در بحبوحه نبردهای امروز داشته باشند.ـ

باری، در روزگار وارونگی ارزش‌ها و سیطره سرمایه بر سراسر زندگی مردمان این خاک، نکبتی همچون رژیم سرمایه‌داری جمهوری اسلامی، برای تباه کردن انسان‌ها و ارزش‌های انسانی، گویِ سبقت را از رقبای دیگر سرمایه‌دارش ربوده است. در جامعه، فرهنگ و حکومتی که رذالت به „شرافت“ و حماقت به „تیزهوشی“ تعبیر می‌شود، خیانت نیز „خدمت و توبه“ خوانده می‌شود. زندانیان سیاسی در حکومت شاه و جمهوری اسلامی، نمادِ مقاومت و مبارزه، الهام بخش نسل‌های مبارزین بیرون از زندان برای پیشبرد نبردی نابرابر با سیستم سرمایه‌داری حاکم بوده‌اند. در این میان تعدادی از زندانیان سیاسی، در اثر عواملی همچون شکنجه جسمی و روحی شکنجه گران و نیز فشار دائم درون زندان یا سست عنصری طبقاتی و شخصیتی‌اش و یا دلایلی دیگر که از حجم بیانیه کنونی فراتر می‌رود، در هم شکسته و به خدمت حاکمان در آمده اند.ـ

ـ ۱–  شرایط پس از سرنگونی رژیم شاه، سرکوب وسیع دگراندیشان و ماشین تواب سازی

در دوران سیطره سرمایه‌داران انگل سالار اسلامی، تلاش برای در هم شکستن مبارزه و مقاومت زندانیان سیاسی، ابعادی بی‌سابقه یافت تا تعداد هرچه بیشتری از مبارزین را از عرصه نبرد طبقاتی و اجتماعی خارج سازد و با موجِ هراس‌افکنی عمومی، از پیوستن وسیع‌تر کارگران، زحمتکشان و همه اقشار مردم به مبارزه طبقاتی جاری در بطن جامعه ایران جلوگیری کنند.ـ

بررسی ظهور پدیده „توابین“ در رژیم سرمایه‌داری جمهوری اسلامی، نیازمند کارهایی گسترده‌تر و متنوع‌تر است تا همه جوانب این موضوع به طور جامع و مانع بررسی شود. نکته مهم در اینجا این است که گستردگی مبارزات کارگران و زحمتکشان در دوران انقلابی ۱۳۵۵ تا  ۱۳۵۷، با سرنگونی رژیم شاه، فروننشست و حکومت جدید برای حفظ ساختارهای فرتوت سرمایه‌داری در ایران، با شدت تمام‌تر در سراسر کشور به سرکوب کارگران، زحمتکشان، خلق‌های تحت ستم، زنان، دانشجویان و دانش‌آموزان و به یک کلام تمامی دگراندیشانِ جامعه پرداخت.ـ

ماشین کشتار رژیم اسلامی، حتی پیش از روی کار آمدنش، خود را آماده سلاخی مخالفین کرده بود. دسته‌های چماقدار حزب الله و فالانژ، مانع اجتماعات می‌شدند و مخالفین را شناسایی و تهدید می کردند. با رسیدن به قدرت، این سرکوبگری با اتکای دستگاه نظامی و امنیتی به ارث رسیده از حکومت شاه، با شدت هر چه بیشتر دنبال شد. رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی در سال‌های نخست، از دسترسی کامل به اهداف سرکوبگرانه‌اش باز مانده بود. با این حال، در کمتر از دو سال و نیم پس از به قدرت رسیدنش، در بهار و تابستان ۱۳۶۰ هجوم وسیع برای دستگیری و کشتار مخالفین آغاز شد. رژیم به این زمان برای بازسازی گسترده ماشین سرکوب نیاز داشت. از سوی دیگر، به دلیل استبداد ادامه‌دار تاریخ سیاسی جامعه ایران، گروه‌های سیاسی فقط در همین زمان اندک، کار علنی سیاسی در میان توده‌ها را تجربه می‌کردند. بسیاری از تشکیلات‌های سیاسی برای اولین بار وارد حیاتِ سیاسی جامعه شده بودند. این تشکل‌های جوان، از نظر تئوریک و تشکیلاتی آمادگی چنین هجوم گسترده و بی‌رحمانه‌ای را از سوی حاکمان جدید نداشتند.ـ

در این وضعیت، سرکوب؛ به تنهائی تثبیت سیطره بر دستگاه نظامی و بوروکراسی، پایه‌های این حکومت را تامین نمی‌کرد و تنها از طریق دستگیری، شکنجه و اعدام اعمال نمی‌شد بلکه برای هراس‌افکنی درون کل اجتماع، بایستی، سرنوشت تلخ و دردناک مخالفینی که از گذشته خود اظهار پشیمانی می‌کردند، در رادیو، تلویزیون و مطبوعات به توده مردم نشان داده می‌شد. از این مرحله بود که پدیده „توابین“، به عنوان بخشی از سیاست عمومی حاکمان برای سرکوب طبقاتی و اجتماعی وارد معادلات سرکوبگرانه حکومت شد و درهم شکستگان، خائنین، همکاران شکنجه‌گران و دستگاه حکومت با عنوان „توابین“ به بازوی اجرایی زندان‌بانان و شکنجه‌گران تبدیل شدند.ـ

پدیده تواب سازی، از جنبه دیگری نیز برای حاکمان مهم بوده و هست: یکی از روش‌های حکومت‌های سرکوبگر و توتالیتر منکوب کردن جامعه از طریق تبلیغ به نفع خود و همزمان کوچک و ناچیز نشان دادن مخالفینش می‌باشد. بزرگ نمایی و محق نشان دادن حاکمان از یک طرف و ناتوان و غیراصولی نشان دادن مخالفین و فرودستان از طرف دیگر، موجب آن می‌شود که حکومت با استفاده از ناآگاهی و هراسِ مردم زمان بیشتری را برای بقای خویش به دست آورد. برای پیشبرد چنین جنگ سیاسی و روانی‌ای علیه فرودستان، حاکمان نیاز به بریده، تواب، جاسوس و متوهمین دارند.ـ

ـ ۲–  مقاومت زندگی است!ـ

در دهه شصت، اما، همه چیز به میل و تصمیم حاکمان پیش نرفت! معادلات حکومت، با تمام وحشی‌گری‌ها و شکنجه‌های خوفناک با سنگری گذرناپذیر روبرو شد: مقاومت زندانیان سیاسی دستگیر شده!ـ

درهمان دوران که بیش از صدها مبارز جانفشان زیر ضربات کابل و سایر شکنجه‌های ددمنشانه جان عزیز خود را فدای آرمان‌هایشان به کارگران، زحمتکشان و رفقای خود در بیرون از زندان کردند؛ توابین و بریده‌ها مقهور شکنجه‌گرانشان گشته و در کنار مزدوران رژیم به کاسه‌ای گرم‌تر از آش در مقابل همرزمان سابق خود بدل گشتند. در نتیجه، به همان نسبت که مقاومت زندانیان سیاسی در چنین شرایطی ارزشمند و الهام بخش مبارزه رهایی بخش بیرون از زندان بود، حضور و عمل در هم شکستگان و توابین نیز برای تثبیت سیطره حکومت در درون و بیرون از زندان، ضروری‌تر بودند.ـ

مقاومت مبارزین در برابر دشمنان، امری انسانی، خجسته و بسیار با ارزش بود و هست. اگر عنصر مقاومت در درون و بیرون از زندان نبود و نباشد، شاید امید پیروزی بر حاکمان، چنین زنده و ملموس باقی نمی‌ماند. مقاومت و پایبندی به منش و ارزش‌های انسانی، آن حلقه کلیدی بود و هست که اعتماد میان انسان‌ها را دوام می‌بخشد. بدون عنصر مقاومت، روابط انسانی سالم و اعتماد متقابل میان آحاد مردم و هم رزمان، در هم می‌شکند و این همان نقطه‌ای بود که حاکمان، به ویژه جمهوری اسلامی به آن امید بسته بود و امید بسته است! „توابین“، همان اسب تروایی بودند که قصد داشتند صفوف مبارزه و مقاومت را با همکاری درهم شکستگان برهم زنند و به اهداف خود برای سرکوب مبارزه طبقاتی و اجتماعی دست یابند.ـ

ـ ۳–  مواجهه شدن با پدیده بریده و تواب

در جمهوری اسلامی، پدیده ی „تواب“سازی سیستماتیک به زمانی بر می‌گردد که حکومت تصمیم به حذف قطعی هر گونه صدای مخالف در جامعه را گرفت. توابین، گرچه پدیده‌ای هستند که در زندان‌های دهه‌ی شصت شاهدش بودیم ولی این سیاست هنوز هم با سایه و روشن‌های دیگر از سوی حکومت ادامه دارد. „تواب“ واژه مذهبی چندمعنایی

(Polysemy)

است. به زندانی که به هر دلیلی از عقیده خود برگشته، تا کسی که محصول ماشین تواب سازی است و از زندانی به زندانبان تغییر نقش می‌دهد، اطلاق می‌شود. برای جلوگیری از ناروشنی بحث بایستی تاکید کرد که در زندان جمهوری اسلامی، توابین معادل „بریده‌های سیاسی“ یا „نادمین زندان شاه“ نبوده و نیستند.ـ

زندانیان سیاسی چه در داخل و چه خارج از زندان روی تفاوت زندانیان „منفعل“، „بریده“ یا „نادم“ از „توابین“ یا به عبارت مورد استفاده دستگاه زندان „تواب تیر“ تاکید داشته‌اند. „تواب تیر“ یا „خائن“ در زندان جمهوری اسلامی افراد معینی هستند که کارهای زیر را انجام داده و می‌دهند:ـ

ـ مشارکت در شناسایی و سرکوب مبارزین سیاسی در خارج و داخل زندان،ـ
ـ مشارکت در جوخه اعدام و تیرخلاص زدن به زندانیان دیگر،ـ
ـ مشارکت در شکنجه و بازجویی در شکنجه گاه‌های رژیم،ـ
ـ مشارکت در نگهبانی و گزارش نویسی علیه زندانیان دیگر در زندانهاـ
ـ مشارکت در دادن ارزیابی به زندانبان برای درهم شکستن زندانی دیگر
ـ یا مشارکت در جنایاتی از این دست…ـ

برای کسانی که خوشبختانه در معرض تجربه زندانهای جمهوری اسلامی نبوده‌اند، نمونه‌هایی از همکاری توابان در سال‌های دهه شصت در زیر ذکر می‌کنیم:ـ

در هنگام بازجویی:ـ

ـ دادن اطلاعات و آدرس فعالینی که هنوز به دام ماموران رژیم نیافتاده بودند
ـ تک نویسی درباره زندانیان دستگیر شده
ـ گشت خیابانی: نشستن در ماشین گشت سپاه و دادستانی تا فعالین دستگیر نشده را در خیابان‌ها شناسایی و دستگیر کنند
ـ جنگ روانی و تلاش برای درهم شکستن روحی زندانی: بحث با زندانیانی که در زیر شکنجه مقاومت می‌کردند و حاضر به دادن اطلاعات و به خطر انداختن زندگی دیگران نبودند. دعوت افرادِ زیرشکنجه به تسلیم و دادن اطلاعاتشان به بازجوها تا افراد بیشتری دستگیر شوند
ـ نگهبانی از سلول‌های بازجویی، برای نمونه بند ۲۰۹ در اوین
ـ مشارکت در بازجویی و شکنجه زندانیان دستگیر شده، نظیر زدن کابل به رفقای سابقشان و کمک به بازجویان برای شکنجه بیشتر
ـ مشارکت در کشیدن چارت تشکیلات‌های سیاسی،ـ
ـ کوکلوس کلان‌ها: آمدن به بندها و شناسایی افرادی که هنوز لو نرفته بودن، معمولا با کیسه پارچه ای سفید روی سرشان بودند و فقط چشمانشان باز بود که آنان را شبیه „کوکلوس کلان“ها می کرد. آنها، حرف هم نمی‌زدند و به بندها می‌آمدند و با اشاره انگشت بدون کلام فرد شناسایی شده را به زیر بازجویی می کشیدند. بسیاری از موارد شناسایی شده توسط کوکلوس کلان ها، اعدام شدند.ـ
ـ شرکت در جوخه‌های اعدام: اعم از چکاندن ماشه، زدن تیر خلاص و یا جابه جا کردن اجساد و انداختن آن‌ها در کامیون‌هایی که راهی گورستان‌های گمنام بودند.ـ

در درون بندهای زندان:ـ

ـ شرکت در اداره و کار در زندان
ـ نگهبانی و مسئولیت بند چون زندانبان
ـ جاسوسی و گزارش دادن از اعمال زندانیان دیگر (هم مخفیانه و هم علنی – که تاثیر بدتری بر روحیه دیگران داشت)
ـ توابین „فرهنگی“: انتشار نشریه در زندان
ـ زدن کابل
ـ کتک زدن زندانیان مقاوم در زیر هشت، در بسیاری از موارد منجر به صدمات درازمدت جسمی شده است
ـ قپانی یا همکاری کردن برای قپانی زندا نيان
ـ بی خوابی دادن به زندانیانی که به تشخیص توابین یا زندان بان بایستی در هم شکسته می شدند یا در بند „از اعمال خود ابراز ندامت“ می کردند
ـ در بندی که بهزاد نظامی از توابین مسئول بند بود: بستن به ستون های داخل بند و با کابل و زنجیر زدن زندانیان سرموضعی و مقاوم، تزریق آمپول هوا در زیر پوست زندانی، پیچیدن زندانی داخل پتو و ضرب و شتم

خلاصه اینکه، تواب کسی است که با آن که خود زندانی است زندانبان یاران سابقش می‌شود، با آن که خود سرکوب شده است، شکنجه‌گر می‌شود و تلاش می‌کند دیگران را وادار به درغلتیدن به منجلابی کند که خود در آن غلتیده، با آن که محکوم است و باید طبق حکمش زندانی بکشد، بر دیگر زندانیان که از جنس او نیستند حکم می‌راند. او می‌گوید “من توبه می‌کنم” و به هویت زندانبان- شکنجه گر- حاکم استحاله می‌یابد. از این تاریخ به بعد تواب در قالب هویت جدید بر زندانیان دیگر پدیدار می‌شود. بنابر این تجربیات می‌توانیم به روشنی از تجربیات خود در زندان‌های جمهوری اسلامی بگوییم که: „توابِ تیر“ دستیار شکنجه‌گر و زندانبان بوده است. آنان در یک کلام، فضای زندگی و مبارزه در بیرون و داخل زندان را مسموم ساخته‌اند و به زندگی مبارزین و خانواده‌هایشان آسیب‌های بازگشت ناپذیری وارد ساخته‌اند.ـ

این دسته بندی و تفکیک از آن رو مهم است که هر لغزش و یا ضعفی، الزاما فرد مورد نظر را در دسته بندی „تواب تیر“ و خائن قرار نمی‌دهد. آرزوی رژیم این است که تبلیغ کند: „بسیاری از زندانیان و مخالفین در هم شکسته‌اند و تواب شده‌اند!“ و این سفسطه‌ای از سوی بلندگوهای دست راستی است که گویا زندانیان سیاسی مبارز و مقاوم „سخت می‌گیرند!“.ـ

تاکید ما اتفاقا این است که با دیدن مشخص اعمال افرادی که به دیگران صدمه زده‌اند، باعث فشار و شکنجه بیشتر بر روی زندانیان دیگر شده‌اند، حتی موجب دستگیری و مرگ جانفشانان شده‌اند، ما „سخت نمی‌گیریم“. اتفاقا افراد مشخص و محدودی در زندان به چنین اعمال شنیعی دست زده‌اند که بایستی پاسخگوی اعمالشان باشند. موضوع و سطح برخورد با مسئله بریدگان و توابین، جنبه‌های مختلفی دارد که به عنوان زندانیان سیاسی سابق و جان بدربردگان از کشتارهای رژیم جمهوری اسلامی، برخی از مهم‌ترین محورهای آن را در اینجا اشاره می کنیم.ـ

ـ ۴ – نفی مسئولیت پذیری و غرق شدن در نقش قربانی

نکته کلیدی، به ویژه برای مبارزینی که آگاهانه راه مبارزه برای رهایی را انتخاب کرده‌اند این است که هر فرد در مقابل اعمال خود مسئول است!  به بهانه‌های کلی نظیر „انسان‌ها محصول اجتماعی مناسباتی هستند که درجامعه حاکم است“، نمی‌توان افرادی که به زندگی، آزادی و جان افراد دیگر آسیب رسانده‌اند، را تبرئه کرد.ـ

این ترفند و فریبی شناخته شده است که جنایتکاران و در این مورد توابین، خود را در نقش یک „قربانی“ جا می زنند. „قربانی“ سیستم، „قربانی“ شکنجه‌های سخت، „قربانی گروه های سیاسی بی رحم!“، „قربانی پدر و مادر خشن“  و ده‌ها ایده دیگر که نقش خود را هیچ و نقش عوامل بیرونی را همه چیز اعلام کنند. آنان به عنوان „قربانی“ معمولاً به دنبال جلب حمایت و درک دیگران هستند و تمنای همبستگی از دیگران دارند.ـ

در موارد اخیر نیز، توابین و خائنین می‌خواهند همه را متقاعد کنند که در هر شرایطی بی‌گناه هستند. آن‌ها تنها کیسه بوکس دیگرانند. آنان „دلشان به حال خودشان می‌سوزد“، ولی اصلا دلشان به حال کسانی که لو داده اند، شکنجه کرده‌اند و یا در همراهی با زندانبان در جنگ روانی با زندانیان سیاسی مقاوم کار کرده‌اند، نمی‌سوزد! هنوز بعد از چند دهه، طلبکارند و عربده‌جویی می‌کنند که در این شرایط „مقصر نیستند“. به همین دلیل نسبت به انجام کاری که کرده‌اند احساس مسئولیت نمی‌کنند.ـ

ما در این نگاه و مرزبندی با „نقش قربانی“ به هیچ وجه قصد کم رنگ کردن نقش رژیم و سیستم سرمایه‌داری در به وجودآمدن چنین شرایطی که „توابین“ نتیجه آن هستند را نداشته و نداریم. بلکه فرد باید از خود بپرسد: „سهم من در ایجاد این شرایط چیست؟“ روشن است که علت اصلی همه این نابسامانی‌ها، کشتار، سرکوب، شکنجه و اعدام‌ها رژیم سرمایه‌داری جمهوری اسلامی است. حاصل نظام طبقاتی سرمایه‌داری است که خشونت، زندان و سرکوب طبقاتی را برای حفظ نهادهای فرتوتش لازم دارد. اما ما همچنان بر مسئولیت‌پذیری یکایک افراد در قبال رفتار و اعمالشان نیز تاکید داریم. نمی‌توان با ادعای اینکه „مامور بودم و معذور“ از پذیرش مسئولیت فردی شانه خالی کرد.ـ

ـ ۵–  جراحی ذهن، از طریق انتشار کتابی مهندسی شده!ـ

هما کلهری، از توابین بدنامی که از چند سال پیش با خروج از کشور و نیز همکاری با کیهان هوایی رژیم، دست به انتشار کتابی زده است که تابوتی برای زندگان و حقیقت فراهم کند. در این کتاب ۳۷۷ صفحه‌ای کمترین قسمت به دورانی اختصاص می‌یابد که „نویسنده“ کتاب از طرف حاج داوود رحمانی  جلاد، رئیس زندان قزلحصار، به عنوان مسئول بند هفت برگزیده می‌شود. برخلاف قسمت‌های دیگر کتاب از کنار فجایعی که او نیز در آن‌ها دست داشته است می‌گذرد. او که در فصل‌های قبل، به تفصیل و با جزئیات به زمان دستگیری و مقاومت‌هایی که در بند قزلحصار قبل از تواب شدن انجام داده و همچنین دلایل تواب شدنش در تخت‌ها، پرداخته، به یک باره خلاصه نویس می‌شود!ـ

او در بخش‌هایی که دوران تواب شدنش را توضیح می‌دهد، با سانسور، تحریف و دروغ سعی در تبرئه خود دارد. نویسنده‌ی تواب، هرگز در سراسر کتاب نه تنها به طور روشن موضعی درباره ماهیت رژیم „جمهوری اسلامی ایران“ نمی‌گیرد، بلکه با استدلال‌های نخ نمای به سبک اکثریت ــ توده‌ای‌ها که بازجویان از آن استفاده می‌کردند؛ در برخورد با یک متهم ضدرژیمی سعی در تبلیغ برای رژیم دارد: „چه کسی علیه امپریالیسم مبارزه می‌کند؟ گروه‌های سیاسی مخالف رژیم یا حکومت اسلامی؟ چه کسی از تجاوز به خاک „میهن“ از طرف عراق دفاع میکند؟ گروهای سیاسی مخالف رژیم یا حکومت اسلامی؟“ (ص. ۲۵۹، ۲۱۸)ـ

مشکل اما عمیق‌تر از آن است، اعمال برخی از „توابین تیر“ حتی از حد انتظار زندانبان و شکنجه‌گر هم فراتر رفت و در مورد هما کلهری و همسر سابقش یاراحمدی، در کینه توزی و ادامه همکاری با ارگان‌های امنیتی رژیم، مرزی نشناخته‌اند. آنان پس از زندان نیز بدون شکنجه مستقیم، همچنان به همکاری خود با رژیم شکنجه گران و بازجوها ادامه داده‌اند. در مورد مشخص هما کلهری، مندرجات کتاب نیز تاییدی بر این امر است: نویسنده‌ی تواب نه تنها در زندان به همکاری همه جانبه با رژیم می‌پردازد، بلکه بعد از آزادی از زندان نیز ارتباط و همکاری با عوامل رژیم را رها نکرده و حتی در بیرون از زندان گسترده‌تر از این روابط „سود“ می‌جوید. او بعد از آزادی، سال‌ها با „کیهان هوائی“ رژیم به سردبیری عباس سلیمی نمین همکاری کرد. عباس سلیمی نمین به همراه حسین شریعتمداری (مدیر مسئول روزنامه کیهان و نماینده ولی فقیه در مؤسسه کیهان) و… از بازجویان و مسئولان بخش „فرهنگی“ زندان‌ها در سال‌های ۱۳۶۳ تا ۱۳۶۵بوده‌اند. در این ارگان تبلیغاتی رژیم در خارج از کشور، توابین و نیروهای اطلاعاتی رژیم مطالب دائمی درباره „افشای گروهک‌های سیاسی“ آماده می‌کردند. این دو زندانبان „فرهنگی“ سابق! در „کیهان هوایی“ (عباس سلیمی نمین) و „کیهان“ (حسین شریعتمداری) نقش به سزایی برای دروغ پراکنی و جنگ روانی-امنیتی علیه مخالفین در داخل و خارج از کشور دارند. با وساطت همین آدم اطلاعاتی، یعنی عباس سلیمی نمین، بود که پاسپورت هما کلهری برای سفر به اروپا آماده شد. نویسنده‌ی تواب این مطلب را با وقاحت در کتابش ذکر می کند.ـ

آنجا که سهم دیگران است هما کلهری با آب و تاب تمام نحوه شکنجه شدن‌هایش (البته او از این لفظ استفاده نمی‌کند) را توضیح می‌دهد. آنجا که مسئول بند ۷ زندانیان سرموضعی است، از „بی‌فرهنگ بودن“، „غیرسیاسی بودن“، و „کینه توز بودن“ و… زندانیان سرموضع و „رفتارِ بد“ آنان با توابین می‌گوید. اما به نقش خودش اشاره نمی‌کند و نمی‌گوید خود او در بند ۷ با گزارش‌هایی که می داد چند نفر را زیر شلاق کشید، زندانیانِ زن را برای „تنبیه بیشتر“ مدت‌ها به گاودانی قزلحصار فرستاد، برای این که رفقای ما درد شلاق را بیشتر حس کنند، لباس‌هایشان را کنترل می‌کرد، مبادا لباس‌ها کمی کلفت باشند و در نتیجه زندانیان کمتر درد بکشند و… نقش او هنگامی که به شعبه بازجویی می‌رود و جزو معدود افرادی است که مجددا برای خودش کیفرخواست می‌نویسد و کیفرخواستی که دادستان ج. ا. برای او نوشته بود را قبول ندارد. اطلاعاتی که داد همه و همه نه تنها کم رنگ می‌شوند، بلکه نقش قهرمانانه به خود می‌گیرند. او انتظار دارد برایش کف بزنیم که خیلی‌ها را که لوداده بعدا از او تشکر کردند، چون قضیه فقط با یک بازجویی به پایان رسیده و آنان بی‌خودی این همه سال در ترس و واهمه زندگی کرده‌اند. (ص ۲۴۸ و ۲۴۹ کتاب)ـ

آنجا که هما کلهری سعی دارد به خواننده بقبولاند که در پذیرش مسئولیت‌های جدید (مسئول بند ۷ و غیره)، یا در بازجویی‌های مجدد مدام از او خواسته می‌شد ثابت کند واقعا تواب شده و برای رفع گناهان گذشته باید اکنون چهار نعل بتازد و „تواب بی‌گناه“ در واقع نقشی نداشته و خودش قربانی تفکرات جدیدش بوده است! ـ

هدف این کتاب همان گونه که در فحوای نوشته‌اش در آغاز فهمیده می‌شود: اعاده حیثیت توابین و پیشبرد فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی‌اش (به نفع چه کسی؟!) می‌باشد: „تواب بودن در برهه‌ای از زندگی از یک سو و جو سازی در فضای مجازی از سوی دیگر همواره چه در داخل و چه در خارج از کشور چون سدی محکم مانع پیشبرد فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی‌ام بوده و هست. به همین دلیل هنگامی که اندکی از بار سنگین زندگی بر شانه‌هایم کاسته شد و فرصتی برای تمرکز و آرامش فکری یافتم، تصمیم گرفتم به باز کردن این گره کور زندگیم.“ (ص ۱۰)ـ

با این اوصاف، برخلاف انتظار برخی که منتظرند نویسنده‌ی تواب از کرده‌های خود پشیمان باشد و میزان صدماتی که به زندگی و سرنوشت دیگران زده است، بیان کند؛ این کتاب نه فقط کمکی به روشن شدن نقش هیولاوش توابین در زندان‌های جمهوری اسلامی نمی‌کند، بلکه تلاشی برای کتمان حقیقت و تبرئه نویسنده تواب و کارفرمایانِ اطلاعاتی‌اش همچون عباس سلیمی نمین می‌باشد. این کتاب نیست، ابزاری برای جراحی ذهن است که پیش از او، بازجویان دیگر این رژیم نیز در این باره بسیار کوشیده‌اند.ـ

ـ ٦ ــ توابین سیاسی در لحظه کنونی

بعد از سه دهه، دور جدیدی از روی صحنه آوردن توابین و خائنین را شاهدیم. مهم فقط این نیست که افرادی همچون هما کلهری یا همسر سابقش ناصر یاراحمدی به چه میزان به زندگی انسان‌ها و خانواده‌های دیگر صدمه زده‌اند، با لودادن‌ها و همکاری‌هایشان چه فجایعی آفریده‌اند و امروزه آن را کتمان می‌کنند یا به نحو دیگر نمایش می‌دهند؛ بلکه موضوع مهم‌تر این است که چه کسانی به چنین افرادی نیاز دارند و چه کسانی به آنان تریبون می‌دهند؟ و چرا؟

ما این حرکات را در همان مسیری ارزیابی می کنیم که برای از بین بردن حافظه تاریخی ما و جایگزینی حافظه دروغین و تحریف شده تلاش می‌کند. چنین نوشته‌هایی در ردیف همان فیلم‌هایی قرار می‌گیرند که لاجوردی را جلادی „رئوف“ و قاتلی „مهربان“ معرفی می‌کنند! (نمونه فیلم تولید وزارت اطلاعات رژیم نظیر „نیم روز“) فیلم‌ها و نوشته‌هایی که سعی بر این دارند که چهره مقاوم زندانیان سیاسی دهه ۶۰ را از بین ببرند و همگی را „تواب“ نشان دهند. مقاومت در برابر حکومت ارتجاعی را بیهوده جلوه دهند؛ نه فقط مقاومت در زندان، بلکه هر نوع مقاومت و مبارزه‌ای را. (نمونه تولیدات کینه توزانه بی بی سی با نمایش گزارشی درباره “ توابین“) آری! روی سخن این عوامفریبی‌ها، جوانان و مردم به تنگ آمده از این همه جور و ستم طبقاتی و اجتماعی است. جنگ سیاسی، اخلاقی و روانی‌ای است علیه ارزش‌های انقلابی و والای مقاومت و مبارزه در برابر ارتجاع و اختناق حاکم، که سلطه سرمایه و سرمایه داران را بر کشورمان جاودانه می‌خواهند.ـ

ما برآنیم که خیزش‌های اجتماعی گسترده در سال‌های گذشته و ارتباط هماهنگ گروه‌های اجتماعی در این اعتراضات اعم از جنبش کارگری، جنبش زنان، معلمان، اعتراضات مالباختگان، بازنشستگان، جنبش دانشجوئی، فعالین محیط زیست و… رژیم را به تکاپو انداخته که سنت‌ها و تجربه مبارزه طبقاتی و اجتماعی نسل پیشین را تخطئه کند و آن را بی‌ارزش جلوه دهد. فضای دست راستی و نئولیبرالی برخی از مخالفین متزلزل را چنان در اختیار بگیرد که آن‌ها به بهانه „آزادی بیان و مطبوعات“ هر تبلیغ توابین و خائنین شناخته شده را بدون یک سنجش انتقادی به مخاطبین خود انتقال دهند.ـ

ضدانقلاب مغلوب و ضدانقلاب حاکم در یک چیز مشترک‌اند: هردو، ضدانقلاب‌اند! از هرگونه فعالیت ضدکارگری، ضدکمونیستی، ضدسوسیالیستی و ضددمکراسی حمایت می‌کند؛ خواه از سوی یک تواب، خواه از سوی یک مامور „فرهنگی“ رژیم و خواه یک خائن که زندگی ده‌ها نفر را نابود کرده و آسیب رسانده است. مهم این است که کینه‌توزی خودشان را از زبان و بیان „آن‌ها“ از رسانه‌های حاکم و خرده‌رسانه‌های دست راستی ایرانی بازتاب دهند. برخورد با توابین داخل زندان، ما را با توابین سیاسی‌ای روبرو می‌کند که پرونده‌ای بسیار ننگین‌تر دارند! اگر توابین داخل زندان، می‌توانند ترس از شکنجه و اعدام را بهانه شکستن و خواری خود عنوان کنند، توابین سیاسی‌ای که به پابوسی چنین فضایی رفته‌اند، بی‌هیچ سازی به خوش رقصی برای جانیان پرداخته‌اند. پیام ما به همه آنان ساده و روشن است:ـ

مقاومت زندگی است و شما از این سنگرها گذر نخواهید کرد!ـ

 

جمعی از زندانیان سیاسی چپ، سوسیالیست و کمونیست

ـ ۲۰ اکتبر ۲۰۲۰

Ein Kommentar

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert

Diese Website verwendet Akismet, um Spam zu reduzieren. Erfahre mehr darüber, wie deine Kommentardaten verarbeitet werden.

منوچهر کلانتری (سمت چپ تصویر)، بیژن جزنی (سمت راست تصویر)
برگی از تاریخ
منوچهر کلانتری، نوشته فرد هالیدی

کلانتری از سال ۱۹۶۸ (۱۳۴۶یا ۱۳۴۷) تا سقوط شاه در سال ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) در انگلستان زندگی می‌کرد. او چندین کمیته را برای اطلاع‌رسانی درباره‌ی وضع زندانیان سیاسی ایرانی سازمان داد و بسیاری از اسناد اپوزیسیون ایران به زبان انگلیسی زیر نظر او بر ترجمه و منتشر شد. وی هم‌چنین اداره‌ی کمیته‌ی ایران را بر عهده داشت که زیر نظر مرحوم پگی داف در دفتر کنفرانس بین‌المللی خلع‌سلاح و صلح در لندن فعالیت می‌کرد. منوچهر کلانتری هم‌چنین از سال ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۸ (۱۳۴۹-۱۳۵۷) به‌عنوان عضوی از کمیته‌ی خلیج (‌فارس) به فعالیت‌های انترناسیونالیستی در حمایت از مردم عراق و شبه‌جزیره عربستان مشغول بود. او نقش ویژه‌ای در پی‌ریزی حمایت از مبارزات مردم عمان زیر رهبری جبهه‌ی خلق برای آزادی عمان در میان نیروهای مترقی‌ انگلیسی و ایرانی داشت.

رفیق کبیر فدایی، علی اکبر (فریدون) جعفری
ایران
برگی از تاریخ – زندگی و تجربیات سعید یوسف: بخش چهارم؛ پس از زندان شاه تا قیام بهمن

در بخش چهارم، سعید یوسف به پرسش‌های یسنا احمدی درباره شرایط زندگی و فعالیت‌هایش پس از زندان شاه در سال ۱۳۵۳ تا مقطع از قیام بهمن ۱۳۵۷ پاسخ می‌دهد. برخی نکاتی که در این بخش به آن پرداخته شده است:ـ
ـ • تلاش برای „عادی سازی“ زندگی پس از زندان
ـ • تماس‌های تابستان و پائیز ۱۳۵۳ تا بهار ۱۳۵۴ با رفیق عباس هاشمی (هاشم) و سپس با رفیق علی اکبر (فریدون) جعفری که در اثر شهادت رفیق علی اکبر جعفری قطع شد
ـ • سفر به آلمان و تماس با فعالین کنفدراسیون و آشنایی با نظرات گروه ستاره که بعدها به عنوان وحدت کمونیستی در ایران فعالیت کردند
ـ • رابطه و همکاری با تحریریه نشریه کار و نیز کانون نویسندگان ایران

همایون کتیرایی
برگی از تاریخ
یاد همایون، سعید یوسف

یاد همایون سعید یوسف در مهر ماه سال ۱۳۵۹ متنی به یاد رفیق همایون کتیرائی نوشتم، که از اسطوره‌های مقاومت در زندان‌های شاه بود. این متن در کار (اقلیت) چاپ شد و تأثیرگذار بود؛ از رفیق اسکندر (سیامک اسدیان) نقل می‌کردند که گفته بود همین مقاله در لرستان موجی از …

%d Bloggern gefällt das: