ت مثل تواب: نمونه سازمان نظامی حزب توده و نقش کیانوری و مهدی پرتوی
- By : Editor_4
- Category : Uncategorized
نوشته زیر از حمید احمدی، نخستین بار در نشریه آرش انتشار یافت. بازانتشار آن با توجه به توضیح نقش نورالدین کیانوری و مشخصا مهدی پرتوی، برای آشنایی خوانندگان با اثرات ویرانگر توطئهگری رهبری حزب توده و مشخصا نورالدین کیانوری بر جنبش انقلابی ایران و نیز نقش توابین این حزب در نابودی جان دهها فعال سیاسی و از جمله اعضای حزب توده، دوباره انتشار مییابد.
لازم به ذکر است که با توجه به محاکمه حمید نوری (عباسی) در استکهلم سوئد، از عاملان کشتار سراسری زندانیان سیاسی در تابستان 1367، بخشی از زندانیان سیاسی بخش نظامی حزب توده، در زندان گوهردشت به دار آویخته شدند و به انبوه جانفشانان و جانباختگان زندانهای رژیم جمهوری اسلامی پیوستند. ما امیدواریم که بازماندگان این جانفشانان و جانباختگان، با ارسال اطلاعات و عکس درباره عزیزانشان، اسناد جنایات جمهوری اسلامی و نیز یکی از عاملان این کشتار یعنی، حمید نوری (عباسی) را کاملتر کنند.
:ایمیل برای تماس
شبنامه
در بارهي مهدي پرتوي
حميد احمدي
در رابطه با « آقاي مهدي پرتوي » مترجم كتابِ « شورشيان آرمانخواه » يا ناكامي چپ در ايران ، از آقاي حميد احمدي – مدير انجمن مطالعات و تحقيقات تاريخ شفاهي ايران (برلين) – سؤال كرديم كه آيا دربارهي «مهدي پرتوي» و جريان همكاري او با رژيم جمهوري اسلامي در جريان محاكمات شاخهي نظامي حزب تودهي ايران توسط «ري شهري»، ميتوانند اطلاعاتي در اختيار خوانندگان ما قرار دهند يا نه ؟
آنچه در زير ميخوانيد ، مطلبيست كه ايشان براي ما ارسال كرده است .
آرش
***
در رابطه با مهدي پرتوي و جريان همكاري او با رژيم جمهوري اسلامي در اشكال مختلف : چون همكاري با ريشهري (رئيس دادگاه شرع ارتش و بعداً اولين رئيس اطلاعات و امنيت جمهوري اسلامي) در جريان محاكمات نظاميان حزب توده ايران تا فعاليت در « مؤسسهي مطالعات و پژوهشهاي سياسي » – يكي از سازمانهاي وزارت اطلاعات كه در نيمه ي دوم سال 1368 ايجاد شده است – به شرح زير از نظرتان ميگذرد :
در رابطه با بخش اول، بيمناسبت نميدانم با توضيح مختصر ، تصويري از وضعيت تشكيلات مخفيِ نظامي و قرار گرفتنِ مهدي پرتوي در رأس آن مسئوليت ارائه شود .
مهدي پرتوي مسئول تشكيلات مخفي نظامي حزب توده ايران بود كه 114 نفر (نظاميان و مسئولين غير نظامي) در آن عضويت داشتند . اين تشكيلات نظامي به تدريج از اواسط 1358 سازماندهي شد و مهدي پرتوي از سوي نورالدين كيانوري دبير اول آن حزب در رأس آن قرار گرفت . او با چهار نفر از افسران ارشد به نامهاي ناخدا افضلي ، سرهنگ كبيري ، سرهنگ عطاريان و سرهنگ شمس ارتباط انفرادي داشت و با ساير نظاميان از طريق شاهرخ جهانگيري و امير معزز (مسئولين دو سر شاخه) مرتبط ميشد. اين دو نفر از مسئولين سر شاخه به تنهايي با 50 و 55 نفر نظاميان به طور مستقيم و يا از طريق 8 نفر مسئول شاخه در ارتباط بودند . كليه اطلاعات و مشخصات افرادِ تشكيلات با نامهاي مستعار و هدايت آن با مهدي پرتوي بوده است .
نگارنده ، اين آمارها و شكل تشكيلات و چگونگي ارتباطات در آن هرم تشكيلاتي را از طريق اظهارات هر يك از اعضاي آن تشكيلات و هستههاي ارتباطي كه در 23 جلسهي محاكمات عنوان شده و در روزنامههاي آن ايام چاپ شد ، استخراج و شماي سازماني آن را ترسيم كردم .
در سال 1365، اين مطالعات و اطلاعات خود را همراه با نقدي به سياست حزب توده ايران (1365- 1357) در جزوهاي در 71 صفحه تدوين و به نام ناخدا انور : «سيري از مبارزات درون حزبي» در سال 1366 از آلمان شرقي (محل اقامتام) به صورت دست نوشته نشر بيروني دادم. يك ماه بعد از نشر آن، به اتفاق همسر و پسرم به طور «محرمانه» از آن كشور اخراج شديم.
در هر حال، علاوه بر آن دو شاخهي ذكر شده از تشكيلات نظامي، شاخه نظامي مستقل ديگري وجود داشت كه تا اواسط 1359 مستقل از آن تشكيلات نظامي بود. يعني مستقل از آن تشكيلات مخفي نظامي كه تحت مسئوليت مهدي پرتوي بود.
پايهگذاري اين جريان مخفي نظامي از سال 1354 با نگارنده بود و حركت اوليه آن مستقل از حزب توده و با پلاتفرم چپ راديكالِ ماركسيستي و البته با الگوي عملياتيِ سازمان افسران آزاديخواه مصر (جريان نظامي عبدالناصر) و در راستاي يك برنامه ريزي بلند مدت بوده است. اين فكر به دنبال نقد چريكي در ايران پيش آمد. با تغيير مختصر در فضاي سياسي ايران، در سال 1355 با رهبري حزب توده در آلمان شرقي تماس و ديدار داشتيم. نورالدين كيانوري پس از بازداشت، اطلاعات و جزئيات اين امر را كه فقط او و من ميدانستيم، آن را در بازجوئيهاي خود نوشته است. (دست خط كيانوري در بازجو.ييها، نگاه كنيد به : سياست و سازمان حزب توده از آغاز تا فرو پاشي، نشر مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، تهران، 1370، ص 219)
در سالهاي بعد، مسايل اين دوره كه جزو اطلاعات سوخته شده درباره حزب توده و فعاليتهاي بعدي آن در افغانستان بود ، از سوي «مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي» انتشار بيروني يافت ( پيش گفتار بر خاطرات ايرج اسكندري، چاپ آن مؤسسه، 1372، صص 2-31 ).
بازداشت مهدي پرتوي
مهدي پرتوي در جريان محاكمه ناخدا افضلي فرمانده نيروي دريايي به مسئله بازداشت خود – مرداد 1359 – حدود دو سال قبل از يورش به تشكيلات نظامي آن حزب ! اشاره كرده است . ولي به چه علت توسط جمهوري اسلامي بازداشت و زنداني شد ، سكوت كرده و موضوع را به اين شكل بيان داشت : « بار اول ، ارتباط آقاي افضلي را تقريباً اواسط سال 1358 آقاي كيانوري به من دادند و من به آقاي معزز دادم كه ايشان با او شخصاً تماس گرفت و تا اوايل سال 59 بود كه من هم يكي دو بار به اتفاق آقاي معزز ايشان را ملاقات كردم و بعد هم يك بار ترتيب ملاقات ايشان را با آقاي كيانوري داديم. بعد هم اوايل سال 59 من مستقيماً با آقاي افضلي چند ماهي تماس داشتم كه اين تماس با دستگيري من براي چند ماه قطع شد و بعداً در حدود ديماه سال 59 بود كه من مجدداً بااقاي افضلي ارتباط گرفتم. » ( جريان محاكمه ناخدا افضلي، نقل از : روزنامه كيهان 16 و 17 آذر 1362)
نورالدين كيانوري در كتاب خاطراتاش به جريان دستگيري مهدي پرتوي در آن ايام اشاره دارد و موضوع را به اين شكل بيان كرده است : در اوايل سال 59، ما اطلاعاتي از فعاليت گروه خادم به دست آورديم كه قصد داشتند در نماز جمعه بمبگذاري كنند. ما در عين اين كه اين اطلاعات را در اختيار نيروهاي امنيتي كشور گذاشتيم ، مستقيماً نيز وارد عمل شديم . در اين ماجرا مهدي پرتوي مشاركت داشت و يك قبضه اسلحه كلاشينكف در اتومبيل خود حمل مي كرد. او و سه تن ديگر از اعضاي حزب توسط يك گروه از افراد كميته دستگير شدند و اين سلاح نيز ضبط شد. آنها 3 – 4 ماه در زندان بودند و پس از مراجعات مكرر ما به مسئولين قضايي آزاد شدند. پس از اين حادثه، ما كه تعقيب و كنترل مهدي پرتوي را محتمل مي دانستيم، او را به سازمان علني حزب منتقل كرديم. در اين دوران ، مهدي پرتوي در سمت معاونت ميزاني كه مسئول شعبه تشكيلات كل بود ، كار ميكرد … پس از بررسيهاي بسيار، باز به اين نتيجه رسيديم {رسيدم} كه كس ديگري به جز مهدي پرتوي شايستگي اداره سازمان مخفي را ندارد و مجدداً او را در اين مسئوليت گمارديم {گماردم} . بدين ترتيب، مهدي پرتوي تا ارديبهشت 1362 مسئوليت سازمان مخفي حزب را به عهده داشت. او در ضربه دوم (7 ارديبهشت 1362) باز داشت شد. پس از دستگيري، پرتوي تسليم شد و ضعف شديد نشان داد و رنگ عوض كرد و «مسلمان دو آتشه» شد و در دادگاه افراد نظامي آن كارها را كرد، و همه جريانات را با آب و تاب شرح داد و مسايلي را كه شناخته نبود توضيح داد. كمتر كسي در اين گونه مسايل چنين برخورد كرده است. او به همين دليل در زندان از طرف افراد حزب طرد شد. » (خاطرات كيانوري صص 553 ، 555 )
در اين گفتههاي كيانوري مسايل متعددي وجود دارد. كوشش ميكنم به اختصار آنها را در رابطه با مهدي پرتوي و حوادث آن دوران كه در مواردي شخصاً در جريان آن قرار داشتم و نيز مواردي كه نتيجه مطالعاتم در طول اين سالها بوده، اشاره كنم :
كيانوري و پرسشگران وزارت اطلاعات و تدوين كنندگان كتاب خاطرات او ، نخواستند واقعيتٍ درست جريان دستگيري مهدي پرتوي روشن شود . لذا ، به ذكر واقعيت درست آن ميپردازم.
در اواخر تير ماه 1359 ، كيانوري از نگارندهي اين سطور (مسئول آن بخش از فعالان سازمان مخفي نظامي كه مستقل از تشكيلات نظامي تحت مسئوليت پرتوي بود و قبلاً به سابقه آن اشاره كردم) خواست تا رفيق غير نظاميِ مورد نظر و فعال در سازمان مخفي نظامي كه در ارتباطِ تنگاتنگ با رفيق نظامي تحت مسئوليت من است را نزد آيتالله قدوسي دادستان انقلاب اسلامي بفرستم. من با درخواست كيانوري مخالفت كردم و استدلالم اين بود: اين رفيقي كه شما ميخواهيد نزد آيتالله قدوسي بفرستيد ، به عنوان يك تودهاي شناخته مي شود. لذا، در صورت ردگيري و شناسايي محل زيستش، عملاً من كه با او در آن هسته مخفي نظامي ارتباط دارم، شناخته خواهم شد. اين كار و ماموريتپ حزبي به او را نادرست ميدانم. در هر حال، پيشنهاد و درخواست نورالدين كيانوري را نپذيرفتم و از اعزام آن رفيق امتناع كردم.
سه چهار روز بعد، هدايتالله حاتمي (از همرزمان خسرو روزبه در سازمان افسران و استاد دانشكده افسري در اوايل سالهاي 1320) كه در مواردي نقش رابط كيانوري را داشت، به ديدنم آمد و گفت : «رفيق كيا پيشنهاد كرد و نظرش اين است كه تو (نگارنده اين سطور) در موقعيت حساس و بالاي نظامي هستي، بهتر است براي «حفظ امنيت» مسئوليت اين بخش نظامي با من باشد»
بدين ترتيب از آن مقطع مسئوليت به طور ظاهري به هدايتالله حاتمي و از آن طريق به تشكيلات مخفي نظامي تحت مسئوليت پرتوي وصل شد، بدون اين كه واقعيت امر برايم در آن زمان روشن شده باشد.
در هر حال ، در هفته اول مرداد 1359 و بنا به هم آهنگيِ قبلي كيانوري با قدوسي، مهدي پرتوي و چند نفر تودهاي به اصطلاح وارد عمل ميشوند تا يك نفر از بازماندگان كودتاي نوژه را در منزلش ديدار و سپس دستگير نمايند. طبق سناريو آيتالله قدوسي و اطلاعات سپاه پاسداران، مأمورين مسلح سپاه در محل سر مي رسند، پرتوي و همراهان را دستگير و زنداني ميكنند. طرح سازمان اطلاعاتي سپاه پاسداران يعني به كارگيري اين دست سناريوها، به نحوي پيدا كردن سرنخ شبكههاي مخفي حزب توده بوده است. واقعيت اين است، سران رژيم جمهوري اسلامي از طريق كيانوري و سياستي كه او دنبال مي كرد، عملاً از حزب توده بهرهگيريِ ابزاري مي كردند. و در عين حال، كوشش داشتند كه اين جريان را همواره زير نظر داشته باشند: «تا قبل از دستگيري سران و كادرهاي حزب توده ، از سوي بخش اطلاعات سپاه پاسداران بيش از دو سال كار اطلاعاتي منظم و سيستماتيك روي حزب توده صورت گرفته بود» (محسن رضايي، فرمانده سپاه، روزنامه اطلاعات، 22 ارديبهشت 1362)
همكاري پرتوي در دادگاه نظامي
همكاري مهدي پرتوي با رژيم جمهوري اسلامي در جريان برگزاري محاكمات نظاميانِ تودهاي مانند ناخدا افضلي و عطاريان و غيره به قدري عيان بوده كه جاي ترديدي باقي نميگذارد. نگارنده اين سطور ابعاد اين همكاري و حتا سناريو سازيهايي كه او در همكاري با ريشهري، نقش دادستان را در آن محاكمات ايفاء ميكرده در جزوهي «سيري از مبارزه درون حزبي» و «پاسخ به كتابچه حقيقت» نشان دادم. براي اين كه اين نوشته بيش از اين طولاني نشود، علاقهمندان را به مطالعه اين نوشتهها و هم چنين كتاب «تحقيقي درباره انقلاب ايران» (اين كتاب نوشته اين جانب در 500 صفحه كه در آبان 1380 منتشر ميشود) دعوت ميكنم.
از اين كه گفته شد مهدي پرتوي در زندان از طرف افراد حزب توده طرد شده بود ، واقعيت دارد، به عنوان مثال، شاهرخ جهانگيري يكي از رفقاي ديرينه سال و شيفته مهدي پرتوي ، وقتي در يكي از ملاقاتها با همسرش از او شنيد كه در آن روزها با همسر پرتوي رفت و آمد دارد، به قدري ناراحت شد و به نحوي به او فهماند كه ديگر به آن ديدارها ادامه ندهد. (گفتگوي نگارنده با همسر شاهرخ جهانگيري)
البته در باره نقش آقاي كيانوري و تسليم شدن او در مقابل جمهوري اسلامي و بازيهاي سياسيِ دستگاه اطلاعات جمهوري اسلامي در دو دوره و مشاركت او در آن بازيها كه حتا بعد از در گذشت او تا امروز – از سوي گروهي تحت پوشش (دفاع از سياست «خط امام» و خط سياسي كيانوري در سالهاي پس از انقلاب يعني در رابطه با خط وزارت اطلاعات رژيم از يك سو و دستگاه اطلاعاتي روسها و باقيماندگان كا. گ. ب از سوي ديگر – ادامه دارد. توضيح اين جريان كه خود را در « پوشش «چپ» مطرح مي كند ، از مسايلي است كه لازم است در فرصت ديگري به آن پرداخت .
در هر حال ، نكته ديگري كه هنوز قضاوت قطعي در باره آن، براي من ممكن نشده است ، مسئله همكاري مهدي پرتوي با دستگاه اطلاعات رژيم جمهوري اسلامي پس از آزادي از زندان سه ماهه (از مرداد 1359) است.
جواد ميزاني (جوانشير) دبير دوم حزب توده و مسئول كل تشكيلات حزب در آن سالها بر اين نظر است كه مهدي پرتوي در همان دستگيري سه ماهه سال 1359 تسليم شده و طي تمام اين مدت به عنوان عامل نفوذي در حزب عمل ميكرده است . ميزاني در ارائه اين نظر به نمونهاي از عملكرد مهدي پرتوي در فاصله دو يورش به حزب توده – كه اكثريت اعضاي مركزيت آن حزب و تشكيلات نظامي و غير نظامي آن هنوز بازداشت نشده بودند – اشاره دارد و ميگويد : « پس از دستگيري گروه اول رهبري (در 17 بهمن 1361) ، مهدي پرتوي خانه ساير افراد رهبري را تأمين ميكرد . شب دستگيري ( يورش دوم در 7 ارديبهشت 1362) جلسه رهبري حزب بود . پرتوي همه ما را به خانهاي رسانيد. ما به او اصرار كرديم كه شب دير وقت است ، در اينجا بمان . او گفت : نه ! قرارِ واجبي دارم و بايد بروم . پرتوي رفت و ما به درون خانه رفتيم . در نزديكي خانه يك اتومبيل با دو سرنشين پارك شده بود كه مشكوك به نظر ميرسيد . پنج دقيقه بعد به درون خانه ريختند و همه ما را دستگير كردند» (خاطرات كيانوري، صص 6-555)
كيانوري ، اين موضوع را اتهام نادرستي به مهدي پرتوي مي داند و مي گويد، او فقط پس از دستگيري تسليم شده است (همانجا) اما براي رد اين اتهام، استدلالي ارائه نمي كند و صرفاً به روايتي از پرتوي به عنوان استدلالش اشاره دارد و ميگويد : «پرتوي ميگفت ، اگر در دستگيري سال 1359 تسليم شده بودم، اكنون با افتخار ميگفتم كه عامل نفوذي جمهوري اسلامي بوده و توانستهام اين خدمت بزرگ را بكنم.» (همانجا). البته ، استدلال كيانوري با تكيه به حرف پرتوي ضعيف است . اما در وضعيت ديگر هم جاي بررسي است ؛ نخست آن كه ، احتمالاً مهدي پرتوي در يورش اول به حزب توده دستگير شده باشد و پس از تسليم، از آن مقطع با دستگاه اطلاعاتي جمهوري اسلامي براي عمليات و طرح ريزي يورش دوم همكاري كرده باشد! احتمال دوم آن كه، با اطلاعاتي كه كيانوري پس از شكنجه و تسليم در فاصله دو يورش به رژيم داده كه نمونه آن را در «كتاب زندان» جلد دوم (ويراستاري ناصر مهاجر، گفتگوي حميد احمدي با مجمود روغني تحت عنوان «خود كشي» صص 95 -108) مي خوانيم، مهدي پرتوي را به عنوان مسئول تشكيلات نظامي حزب توده معرفي كرده باشد. بدين ترتيب، مهدي پرتوي در فاصله دو يورش زير نظر و تعقيب و مراقبت دستگاه اطلاعاي رژيم قرار داشت و محل اقامت مابقي اعضاي مركزيت آن حزب و برخي از كادرها، از اين طريق شناسايي شده باشد.
مهدي پرتوي و انتشارات وزارت اطلاعات
پس از قتل عام زندانيان سياسي در تابستان 1367 كه عمدتاً از نيروهاي سازمانهاي چپ ايران بودند ، مسئلهي مبارزه با چپ ايران از زاويه ايدئولوژيك – سياسي در دستور وزارت جديدالتأسيسي بنام وزارت اطلاعات و امنيت جمهوري اسلامي قرار گرفت .
در اين وزارتخانه ادارهاي داير گرديد كه فعاليتهاي ياد شده را تحت نام انتشارات «مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي» از نيمه دوم سال 1368 آغاز كرد .
مهدي پرتوي يكي از اعضاي مركزيت حزب توده در زندان بود كه جزو اعدام شدگان قتلعام زندانيان سياسي نبود . از نيمهي دوم سال 1368، با اسنادي كه وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي در اختيار او قرار داد، تأليف كتابي درباره حزب توده را در زندان آغاز كرد. (گفتو گوي نگارنده با محمود روغني مشاور كميته مركزي سابق حزب توده كه او نيز در آن ايام با كيانوري، محمد علي عمويي و مهدي پرتوي در يك بند بودند). اين كتاب در سال 1369 توسط «مؤسسه مطالعات و پژ.هشهاي سياسي» تحت عنوان «سياست و سازمان حزب توده از آغاز تا فرو پاشي» تهيه شده است. سمت و سوي اين كتاب مشابه همان سبك و سياق ساواك پس از كودتاي 28 مرداد 1332 بود كه كتابهايي مانند «كتاب سياه» و «سير كمونيسم در ايران» را منتشر كرده بود، منتها در كتاب تأليف شده توسط پرتوي، چاشني «ايدئولوژي اسلامي» در نفي تفكر چپ برجسته است. به نمونههايي اشاره ميكنم : «ماركسيسم در ايران از بدو زايش خود يك فرزند نامشروع بيگانه بود و به عنوان پايگاه فرهنگي و سياسي قدرتهاي خارجي وارد متن جامعه ايراني شد . عملكردهاي حداقل 60 ساله ماركسيسم در ايران نيز در راستاي همين «علت وجودي» و «كاركرد» (فونكسيون) بوده و لذا به شدت به عنوان يك جريان غير اصيل مطرود و منفور شده است… ماركسيسم ايراني به كلي با ساختار فرهنگي و اجتماعي و روانشناسي جامعه اسلامي ما بيگانه وحتا درتناقض است» (همان كتاب ص 295)
و در ادامه نفي تفكر چپ، به «اصالت» نيروهاي اسلامي تأكيد ميورزد و مينويسد : «نيروهاي مسلمانِ انقلابي ايران تنها نيروي سياسي اصيل و مردمي جامعه ايران را تشكيل داده و ميدهند. مسلمانان انقلابيِ ايران بنا يه ماهيت وابسته ماركسيسم ايراني و بنا به مباني مكتبي خود و بنا به شناخت دقيقي كه به طور فطري و يا به طور اكتسابي، از ماهيت پراگماتيستي و قدرت جويانه ماركسيسم داشتهاند، و بنا به تجربه تاريخي خود، به ويژه در جريان نهضت جنگل، هيچ گاه به ماركسيستهاي ايراني كوچكترين اعتمادي نكرده و دست آنان را براي «اتحاد» پس زدهاند» (همانجا ص 296)
در اين كتاب، جريانهاي ملي ايران هم تحت عنوان غربگرايي در ايران به عنوان وابسته به قدرتهاي خارجي معرفي ميشوند:
در هر حال، اين كتاب قرار بود در دو جلد منتشر شود. در مقدمهاي كه بر جلد اول نوشته شده، آمده است: «كتاب حاضر بررسي تاريخچه ماركسيسم ايراني را با تأكيد بر حزب توده موضوع خود قرار داده است… كتاب حاضر به طور عمده براساس اسناد وزارت اطلاعات تنظيم شده و لذا در اينجا لازم ميدانيم از مسئولين اين وزارت كه امكان بهرهگيري و نشر اسناد فوق را فراهم ساختند، تشكر كنيم. مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي . اسفند 1369»
تهيه جلد دوم اين كتاب دنبال نشد و با فروپاشي اردوگاه سوسياليسم، وزارت اطلاعات در مبارزه ايدئولوژيك سياسي با چپ ايران وارد عرصه جديدي گرديد و سبك و سياق نويني را متناسب با اين دوران برگزيد و انتشار كتاب خاطرات نورالدين كيانوري، نقطه آغازين اين سياست بوده است. پس از فرو پاشي اردوگاه شوروي و رشد عمومي تفكر چپ دموكراتيك در ايران، ميدان دادن به نورالدين كيانوري در سيماي مدافع چپ اردوگاهي، در واقع تاكتيك جديد كار شناسان نوخاسته وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي بوده است. در اين دوره به جاي نام «مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي» از انتشارات «ديدگاه» كه گويا متعلق به روزنامه اطلاعات است، بهرهگيري كرده اند. در هر حال، براي توضيح مفصل دربارهي سياست اين دوره وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي به فرصت ديگري نياز است كه ميتوان به آن پرداخت.
Keine Kommentare