این روزها، روزهای تقویمی نیستند، روزهای تاریخی اند، زمان را دریابیم!»ـ
این جمله را سی و هشت سال پیش در بحبوحه ی انقلاب 57 نوشتم و امروز، همین ارزیابی را از اوضاع ایران دارم.
خمینی در یکی از سخنرانی های ارشادی خود خطاب به مسئولین رژیم خودش گفت: « این مردم کوچه و محله و زاغه ها که شما را بر مسند نشوندند، ملاحظه اونها رو بکنید و این جمهوری را تضعیف اش نکنید. بترسید از اون روزی که این مردم بفهمند در باطنِ ذات شما چیست که یک انفجار حاصل میشَد. بترسید که ممکن است یکی از ایام الله خدای ناخواسته باز پیدا بشَد و آن روز دیگر قضیه این نیست که برگردیم به 22 بهمن، قضیه این است که فاتحه همه ما را می خوانند».
این روزها روزهای تاریخی است، نه تنها به این بخاطرکه آن “ یوم الله“ ی که خمینی از آن می ترسید در رسیده است، بلکه بیشتر بخاطر این که یکبار دیگر مردم ایران به آزمون در صحنه ی تاریخ و به رقم زدن سرنوشت خود فراخوانده شده اند. آیا این بار خواهیم توانست فاتحه ی همه این ها را بخوانیم؟ یا باز خواهد رفت تا چند دهه ی دیگر؟ تردیدی نمانده است که رژیم جمهوری اسلامی بکلی گندیده و آماده ی افتادن است. اما دستگاه دولتی و طبقات حاکم سیب نیستند که اگر گندیدند، خود به خود بیافتند. پوسیده ترین و ضعیف ترین حکومت را تا پائین نکشی خود به خود نمی افتند. برای به زیر کشیدن این رژیم، ملزومات بسیاری هست و نخستین اش، غیر قابل کنترل کردن اوضاع برای دولت است. غیر قابل کنترل شدن اوضاع همچون مقدمه ی غیر قابل حکومت شدن کشور، زمانی واقعیت پیدا می کند که جنبش، غیر قابل سرکوب و اوج گیری امواج اش غیر قابل توقف بشود. از کار انداختن ماشین سرکوب دولتی، از حیاتی ترین و اساسی ترین وظائف جنبش است. این کار چطور عملی می شود؟ گفتن این که مردم باید مسلح شوند و نیروهای مسلح را خلع سلاح کنند و جوخه های رزمی درست کنند و دست به قیام مسلحانه بزنند، ساده است. اما تا رسیدن به آن مرحله و برای پیدا کردن چنین توانی، لازم است جنبش بتواند در برابر سرکوب دوام بیاورد. در وضعیت مشخص ایران، دستگاه سرکوب فاشیستی عظیم و چند ساختاری و بسیار مجهز رژیم را با تهاجمات پارتیزانی جوانان از جان گذشته با وسائلی چون سنگ و چوب و آتش زدن بشکه های زباله در خیابان ها نمی شود نفس انداخت. این اعمال جسورانه و جانبازانه ضرورت دفاع در برابر تهاجمات نیروهای پلیس است و جنبشی که گارد دفاعی نداشته باشد پیشاپیش تسلیم است. تنها عافیت طلبان “ صلح دوست“ قلابی که مقاومت دفاعی مردم را سبب خشونت دولتی قلمداد می کنند و زیر شعار مزوّرانه ی عدم خشونت، مردم را در برابر خشونت عریان دولتی بی دفاع می خواهند، وقاحت آن دارند که دست بردن به سنگ و چوب و کوکتل مولوتف برای دفاع در برابر خشونت زره پوشان خونریز را خشونت بنامند و محکوم اش کنند. درود بیکران به زنان و مردان جوانی که برای دفاع از صفوف مردم تظاهر کننده، جان هایشان را در برابر باتون ها و گلوله های مزدوران دشمن سپر می کنند! دورد بی پایان به پلنگانی که از پل ها و چوبه ها بالا می روند و تصاویر و بنرهای مظاهر نظام را پاره می کنند، پائین می آورند یا به آتش می کشند. این یک جنگ است، گردش هواخوری که نیست!
آری این یک جنگ است وجنگ علاوه بر رشادت و از جان گذشتگی، هنر استراتژی و تاکتیک هم لازم دارد. قصدم تشریح همه جوانب قضیه نیست، تنها روی رابطه ی معکوس میان انبوهی ی جمعیت و توان سرکوب دولتی مکث می کنم.
در سال های دهه ی اول و دوم، برخی این تصور خام را داشتند که رژیم، امروزه اگر گروه ها را با توجیه ضد انقلابی بودن قلع و قمع می کند اما اگر روزی جنبش توده ای سر برآرد، بعنوان رژیمی برخاسته از دل یک انقلاب نخواهد توانست دست به سرکوب گسترده بزند ( یعنی رویش نخواه شد!). اما سرکوب جنبش 88 نشان داد که این رژیم اهل چنین رودربایستی ها و تعارفاتی نیست. ستاد فرماندهی رژیم بخوبی واقف است که اگر شُل بدهند، بقول امام راحل شان، « فاتحه همه شان خوانده است». عزم آنان برای شدیدترین و وسیع ترین سرکوب را نباید دست کم گرفت. از طرف دیگر، اکثریت عظیم نیروهای سپاه و بسیج و لباس شخصی ها هم عناصر داوطلب متعصب ایدئولوژیک و اجیر و صاحب آب و علوفه اند و نمی شود روی « برادری» شان حساب باز کرد آنطور که گل میخک گذاشتن در لوله تفنگ ها در انقلاب 57 و شعارهای “ برادر ارتشی ، چرا برادر کشی؟“ و “ ارتش برادر ماست“ روی سربازان وظیفه تاثیر گذار بود. با این حال، امری بدیهی است که هرچه ابعاد جمعیت وسیعتر و تعدادشان بیشتر باشد، رژِیم بخاطر عوارض روانی و تبلیغاتی داخلی و آثار منطقه ای و بین المللی، با محاسبات مصلحت طلبانه ای برخورد و سعی خواهد کرد برای بقای خودش، مانور را جایگزین حمام خون در ابعاد توده ای کند. از ملاحظه کاری تاکتیکی گذشته، رژیم حتا اگربخواهد هم نمی تواند توده های میلیونی را دستگیر و زندانی یا قتل عام کند. در این ابعاد میلیونی، کمیت به کیفیت تبدیل می شود. به عبارتی « باطل السحر» دیوِ سرکوب، کثرت جعمیت و تداوم جنبش است.
فعالان میدانی باید به این نکته نهایت توجه را داشته باشند که یک اقلیت شیردل از یک جمعیت عظیم، نمی تواند ماشین سرکوب را با مشت و کلوخ متوقف کند، و آن جمعیت انبوه هم نمی تواند بی محابا و جان برکف همچون آن ها عمل کند و با نیروهای نظامی درگیر شود. راهپیمائی ها وتظاهرات هرچه مدت بیشتری دوام بیاورد، توده مردم بیشتر ترس اش می ریزد و جسارت پیدا می کند و بدن اش و سر اش گرم می شود؛ برای همین است که دولت ها همیشه سعی می کنند در همان روزهای اول که مردم هنوز بسیار دست به عصا حرکت می کنند « گربه را دم حجله بکشند». به این منظور تاکتیک کلاسیک پلیس سرکوبگر این است که راهپیمائی های آرام را به دست زدن به خشونت تحریک کند یا حتا عوامل خود را برای ایجاد آشوب داخل صفوف مردم بکند و با هجوم به صفوف مردم، آن ها را پراکنده کرده و به خانه هایشان برگرداند. دستگاه های امنیتی عادت دارند در حاشیه تظاهرات مردم، باندهای تخریب اموال عمومی ، آتش زدن اتوموبیل های مردم و مغازه های کسبه، چپه کردن اتوبوس های مسافربری، ویران کردن ایستگاه های اتوبوس وخرابکاری هائی نظیر این ها را سازمان دهند و این کارها را به گردن تظاهر کنندگان بیاندازند تا هم مردم را بترسانند و هم سرکوب تظاهرات را در چشم خود مردم توجیه کنند ( متاسفانه در جاهائی بخصوص در همین اروپا هم گروه های مخبط آنارشیست و اتونوم که شیپور را از سر گشاد اش می زنند، به خیال مبارزه با دولت، اموال عمومی را تخریب می کنند و پلیس را از راه انداختن باندهای خرابکار مزدور بی نیاز می سازند و همیشه باعث می شوند اصل تظاهرات و مطالبات مردم زیر سایه اخبار اموال تخریب شده سانسور شود). ـ
مقابله ی دفاعی در برابر تهاجمات سرکوبگرانه پلیس ضروری و موجه است اما راه اندازی جنگ خیابانی میان یک دسته کوچک غیر مسلح با لشکری مجهز و تا دندان مسلح، جنگی بغایت نابرابر که این اقلیت شجاع را از انبوه جمعیت جدا کرده و راهپیمائی و تظاهرات توده ای را تحت الشعاع درگیری های حاشیه ای قرار بدهد، مطلقا مفید و موجه نیست. هر اقدام و هر حرکت دفاعی نیز باید در خدمت تثبیت و تداوم اعتراضات و تظاهرات توده ای باشد و نه اسباب در سایه قرار گرفتن یا پراکندگی آن ها. دیدن ویدئوهای چند دقیقه ای از درگیری ها و جانفشانی های جوانان شیردل بسیار هیجان آور و ستایش انگیز و امید آفرین است اما اگر ایجاد درگیری منجر به توقف تظاهرات و متفرق شدن جمعیت باشد، جنگی است به زیان جنبش. نباید ناخواسته مساعدت کرد که تظاهرات اعتراضی مردم که بیرون آمده اند فریاد بکشند، شعار بدهند، مطالبات شان رامطرح کنند وخیابان ها و شهرها را به تسخیر خود درآورند، در همان گام های اول متوقف شود. تمام نیرو و همت را باید برای بسیج بیشترین مردم و کشاندشان به خیابان و پایداری شان در خیابان مصروف کرد. پیامبری ی موسی به این است که بتواند قوم اش را از نیل عبور دهد! اگر تظاهرات به تظاهرات چند ده یا چند صد جوان جنگنده کاهش پیدا کند و اکثریت جمعیت شهرها خانه نشین شوند، کار جنبش ساخته است. مرحله ی فعلی مرحله ی مچ انداختن و قدرت بازو نشان دادن به نیروی سرکوب رژیم نیست، مرحله ی به نمایش گذاشتن و به میدان آوردن قدرت توده ایست. موضع من انکار تعصب آمیز اقدامات خشونت آمیز علیه دولت نیست؛ انقلاب ۵۷ با قیام تبریز در ۲۹ بهمن ۵۶ و حمله به بانک ها و ادارات دولتی شروع شد پیش از آن که توده های میلیونی به خیابان سرازیر شوند. اما به دنبال آن تاکتیکهای درخشانی اتخاذ شد که تا یکسال و نیم خیابان ها در قرق توده ها ماند .مهم همین دومی است.
جنبش دی ماه امسال، از آن سطحی آغاز شده است که جنبش 88 در آن متوقف شد: « جمهوری اسلامی نمی خواهیم»؛ «مرگ بر خامنه ای!». دیگر نه بحث بر سر انتخابات است و نه بر سر جناح ها. شورشیان سر رژیم را می خواهند. آغاز حرکت از این پله و یکی شدن حرف اول با حرف آخر، رژیم را غافلگیر و دچار وحشت کرده است. اگر شکاف ها و بحران های درونی اش اجازه بدهند، برای متوقف ساختن تظاهرات سرنگونی طلب با همه قوا هجوم خواهد آورد. در برابر چنان هجومی ما نمی توانیم فقط روی از خودگذشتگی پهلوانانه دسته های کوچک مقاومت حساب کنیم. ما برای ایستادگی و مقابله در برابر تهاجم سازمان یافته رژیم، فعلا در این مرحله و با این شرائطی که بر ما حاکم است، هیچ سلاح دفاعی یا تهاجمی کارآمد بجز تلاش برای افرایش مداوم جمعیت تظاهر کننده و تداوم هر چه بیشتر اعتراضات توده ای، نداریم. تنها فزونی مداوم جمعیت و استمرار جنبش می تواند برایش فرجه فراهم کند تا در متن و بطن حرکت، تشکیلات های خود را بسازد، مقرهایش را مستحکم کند، رهبران اش را از درون بپرود و گام های بعدی را به سوی متلاشی کردن کامل دستگاه سرکوب رژیم بردارد.
و اما برای افرایش مستمر جمعیت و استمرار و استحکام جنبش چه لازم است؟ :به نظر من: بلور بندی ی جنبش توده ای متشکل از افراد صرفا با هویت شهروندی، بصورت جنبش های اجتماعی کارگری، زنان، ملیت ها، دانشجویان، بیکاران و غیره بصورت متشکل و با هویت و مطالبات اخص خود و در همان حال، مفصلبندی این جنبش ها به یکدیگر به وسیله ی مطالبات و شعارهای عمومی مشترک شان، تا همانطور که در انتهای نوشته ی پیشین ام گفتم، جنبش سیاسی و مطالباتی بتواند نه همچون گردبادی از ماسه بلکه همچون غولی استخواندار و با ستون فقرات در برابر رژیم ابراز وجود کند.
این موضوع را می گذارم به فرصتی دیگر.
شهاب برهان
Keine Kommentare