سالخوردگانِ خسته ى مِى، بهروز داودى

فرانسه، مای 1968
شعر و سرود

سالخوردگانِ  خسته ى  مِى

براى  رفتگران  ١٩٦٨

دورِ درياچه
دور پارك
ميدوم
به روالِ هر هفته
و
در برابرِ
صندوق هاى  مشبك
كاشته در كناره ى  راه
سست ميشود
بى اختيار
گام هايم
صندوق هاىِ  جان سخت
شكل يافته ، بافته
از مفتول ها ئى  از آهن
كه قلوه سنگ ها را
در خود
بلعيده اند
و
قلوه سنگها
نظاره ميكنند
مثل هميشه
در حسرت
از پشتِ  ميله ها
گام هاى مرا
آهاى دونده
بياد  مى آورى
آن روز  را
روزى چون  امروز
درست
پنجاه سال پيش بود
كه
سوى  سپرِ  نظم
پرتابم  كردى
اكنون
نميگويم ات
از بند  رهايم  كن
نميگويم ات  اينك
به  سوى  آزادى
پرتاب ام  كن
تنها
زير بالِ
سالخوردگانِ  خسته ى  مِى
را  بگير
كه پيوسته
بر روى  صندوق ها
با سماجتى ابلهانه
مى نشينند
و بوى ناخوشى از آنان
مشامِ  يادمانده ىِ
زنده  و  زيباى ما  را
آزار  مى دهد
بهروز داودى
پاريس  – ٦  مى  ٢٠١٨

Keine Kommentare

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert

Diese Website verwendet Akismet, um Spam zu reduzieren. Erfahre mehr darüber, wie deine Kommentardaten verarbeitet werden.

Uncategorized
من اگر ما نشوم؛شعر: حمید مصدق ،موسیقی آواز: بردیا

بردیا“ جوانی ایرانی است که در سوئد زندگی می‌کند. او برای شعر معروف „حمید مصدق“ آهنگ ساخته و در همراهی با خیزش انقلابی ایران، اجرا کرده است. با من اکنونچه نشستن‌ها، خاموشی‌هابا تو اکنونچه فراموشی‌هاستچه کسی می‌خواهدمن و تو ما نشویمخانه‌اش ویران بادمن اگر ما نشوم، تنهایمتو اگر ما نشوی، …

شعر و سرود
باز گردیم؟ (شعری و اشاره ای از سعید یوسف)

از طریق رفیق حماد باخبر شدم که نوشته ای از من دربارۀ پویان و بویژه چند سطر شعر سرودۀ من در آغاز آن نوشته در جاهائی بدون ذکر نام نویسنده و سراینده نقل می‌شود. البته اگر نقل از نشریهٔ کار باشد، که فاقد نام من بوده، عذرش موجه است. بهر …

%d Bloggern gefällt das: