استراتژی اشغال گرایانه ترکیه: روژاوا و استراتژی انقلابی، سوپی توپراک – باران سرحاد، ترجمه نرگس نسیمی، ویرایش آرش دوست حسین

استراتژی اشغال گرایانه ترکیه: روژاوا و استراتژی انقلابی، سوپی توپراک - باران سرحاد، ترجمه نرگس نسیمی، ویرایش آرش دوست حسین
مقاله

استراتژی اشغال گرایانه ترکیه روژاوا و استراتژی انقلابی

سوپی توپراک – باران سرحاد

ترجمه نرگس نسیمی

ویرایش آرش دوست حسین

این مقاله ترجمه ای است ازـ

https://www.klassegegenklasse.org/teil-i-die-tuerkische-eroberungsstrategie-und-der-trumpsche-rueckzug/

https://www.klassegegenklasse.org/teil-ii-die-erfahrungen-in-rojava-und-die-revolutionaere-strategie /

 

مقدمه ترجمه

به اعتقاد ما شرایط جدید بحران سوریه و تصمیم امپریالیسم ایالات متحده مبنی بر خروج نیروهایش از سوریه و استقرار آنها در پایگاههای نظامی عراق , سیاست چاقوی دولبه ای است که به جنگ افروزی جدیدی در منطقه دامن میزند: چراغ سبز ایالات متحده به رژیم بناپارتیستی ترکیه برای لشکرکشی به روژاوا از یک سو و حذف کردن گزینه حضور خودش به مثابه نیروی برقرار کننده بالانس قدرت میان میلیشیاهای مخالف رژیم اسد از سوی دیگر, که به دو بلوک نیروهای تحت حمایت محور ترکیه – قطر و محور سعودی – اسرائیل تقسیم میشوند ,شرایطی را بوجود میآورد که منطقه بحرانی غرب آسیا به مثابه بزرگترین انبار اسلحه دنیا هر لحظه درخطر یک جنگ تمام عیار منطقه ای قراردارد.

در این شرایط به تحلیل ها و نقدهای مشخص در بستری مارکسیستی و انقلابی پیرامون مسئله روژاوا نیاز است که از بغرنج سوریه جداناپذیر و با مسئله استراتژی انقلابی در ترکیه، ایران و عراق گره خرده است.همچنین تمام نیروهای انقلابی منطقه غرب آسیا، بدون موضع گیری و ترسیم نقشه استراتژیک و تاکتیکی فارغ از مسئله سوریه در کلیت آن و روژاوا به شکل مشخص، نمیتوانند که در مسیر استراتژی انقلابی حرکت کنند. به همین منظور دو مقاله ی سوپی توپراک و باران سرحاد از رفقای غیر آلمانی فعال درسازمان “ طبقه علیه طبقه “ را پیرامون این مسئله حائز اهمیت و دارای نکاتی قدرتمند در تحلیل میدانیم و ترجمه آنرا تقدیم میکنیم.ـ

بخش یکم : عقب نشینی ترامپ و استراتژی اشغال گرایانه ترکیه

اردوغان حمله بعدی خود را اعلام کرد. بعد از تسخیر عفرین، اردوغان حالا تسخیر شرق فرات (روژاوا) را هدف خود قرار داده است. بخش اول از مقاله دو قسمتی ما توضیح میدهد که این فاز جدید در منطقه به چه معنی است؟ـ

دوباره اردوغان جارمیزند که „ما ناگهان نیمه شب می آییم .“باتوجه به تجارب تاکنونی میتوانیم نتیجه بگیریم که این یک تهدید روشن برای دست آوردهای مدیریت دموکراتیک و سرنوشت کوردها ، ارمنی ها، عرب ها، آسوری ها و آرامی ها در روژاوا قلمداد میشود.علاوه براین میتوانیم متوجه شویم که تهاجم ترکیه منجر به یک نقطه تحول سرنوشت ساز در جنگ نیابتی سوریه میشود. منطق مشترک تا کنون کافی نیست، تا به همراه اسد، گذاری برای خروج ازموقعیت پات طراحی شود. در چارچوب ژئوپولتیک، برنده نبردهای تاکتیکی دوره ای تغییرمیکند؛ اگرچه که خطر اصلی یک جنگ منطقه ای همچنان باقی میماند. بحران نظم جهانی امپریالیستی بطوردقیق خود را در سوریه نمایان میکند.ـ

بورژوازی تورکی متزلزل از بحران اقتصادی،امید به اشغال روژوا دارد تا خود را در منطقه اثبات کند. ـ

همزمان با پیشروی ترکیه درعفرین، در یک مقاله با عنوان „اردوغان بناپارت: جنگ به عنوان ادامه سیاست[1]“ مدعی شدیم که ما با یک استراتژی استعمارگرایانه مواجه هستیم :“ نه بورژوازی ترکیه و نه اردوغان، خواستارگسترش هوداران گرایشهای کورد در قسمتهای دیگر کوردستان هستند؛ زیرا درهسته فعالیت ترکیه در رابطه با مسئله کوردستان، استعمارموفقیت آمیز کوردستان مد نظراست.“ـ

جنگ داخلی سوریه قراداد سایکس پیکو را از وسط شکافت. خلق کورد با دیگر خلق های تحت ستم در منطقه برای امکانی خارج از رژیم دیکتاتوری برای دست یابی به یک مدیریت خودگردان مستقل مبارزه کردند. در پشت تمجید برای عقب زدن داعش، این حقیقت نهفته است که دولتهای امپریالیستی کنترل خود را روی جنگ نیابتی از دست داده اند. چرا که مدتهاست که مسئله دیگر برسر جنگ جبهه ای نیست؛ بلکه بر سر منافع آینده در سوریه و روژاوا است. تحت چنین شرایطی YPG-YPJ موفق شدند خود را در منطقه تثبیت کنند :“ منفعت اردوغان در این نیست که یک لشکرکشی یک هفته ای را سازماندهی کند، بلکه در این است که جایگاه کوردها را در سوریه به تسخیر درآورد. بنابر این ما با جنگی روبرو هستیم که طولانی مدت برقرار میباشد.“[مقاله قبلی – م]ـ

سقوط ارزش لیر و خطر سقوط مدل اقتصادی که روی خصوصی سازی، وامهای خارجی و پروژه های ساختمانی سوداگرایانه استوار است، سیاست خارجی را سرعت میبخشد. تمام بالهای بورژوازی ترکیه که در بحران اقتصادی فرو رفته است و در این میان پشت اردوغان ایستاده است. ازطرف دیگر این سیاست مورد تائید پارلمان ترکیه نیز میباشد. قول اردوغان به بورژوازی ترکیه این است که از کوردستان به عنوان تخته پرش برای برنامه های چپاولگرایانه استفاده کند و

YPG-YPJ

و در نهایت

PKK

را نابود کند.

 استراتژی استعمارگرایانه : اشغال کوردستان

در تاریخ جمهوری ترکیه به علت پیش زمینه نیمه مستعمره آن اغلب با مواردی روبرو هستیم که شرایط سیاست خارجی توانسته بر سیاست داخلی ترکیه چیره شود.اما یک تفاوت با شرایط امروز وجود دارد : اردوغان آغاز به نوسان کرد هنگامی که جنگ داخلی سوریه منجر به بی ثباتی سیاست داخلی او شد. امروز او سیاست ترکیه را به سوریه منتقل کرده است تا پارلمان را تحت کنترل خودش بگیرد. پارلمان بدون قدرت میماند تا زمانیکه او اختیارات ادارات دولتی را استفاده میکند. این کاراکترافراطی گرفتن استقلال از قوه مقننه است که ما آنرا در رده بناپارتیستی طبقه بندی میکنیم.ـ

تکلیف امروز بناپارتیستی دراین است که بورژوازی ترکیه را از یک سکته تاریخی نجات دهد به این وسیله که کوردستان را با سربازان ترکیه و نیروهای جهادی به اشغال خود درآورد. برای رسیدن به این منظور نیاز به یک اتحاد بناپارتیستی در داخل است؛ علیرغم اینکه یک بحران اقتصادی وجود دارد. سازمانهای طبقه کارگر (انجمنها،انتشارات و مهمتر ازهمه سندیکاها) امروزه فرسنگها با سنتهای مبارزاتی خود فاصله دارند. بروکراسی سندیکاها با بخشی از بروکراسی حزب AKP درهم ادغام شده اند و انحلال سیستماتیک عناصر مبارزات طبقاتی را پیش میرانند. هر تظاهراتی در نهایت به جرم انگاری دولتی ختم میشود. همچنین در رأس بحران سیاسی و اقتصادی، اردوغان تمام احزاب بورژوازی در پارلمان را بواسطه سیاست جنگی تهاجمی پشت سیاست خودش به صف کرده است. پروژه اردوغان که از ترکیه یک قدرت منطقه ای با ثبات بسازد، متحقق نمیشود چراکه ترکیه علیرغم تهاجم نظامی بواسطه یک بحران عمیق اقتصادی در حال دفن شدن است.  ـ

کوردستان یک سرزمین بی ثبات در این منطقه بوده و هست. تقسیم تاریخی کوردستان با قرارداد سایکس پیکو، این ستم ملی را تعمیق بخشید چرا که تحت این شرایط کوردستان برای همیشه به مستعمره درونی تکه تکه شده تبدیل شد. بواسطه یک بلوک مشترک دولتهای اشغالگر عراق، سوریه، ایران و ترکیه با تلاشهای رهایی بخش خلق کورد مقابله میشود. تعمیق استعماراتی کوردستان برای بورژوازی ترکیه یک کاراکتر استراتژیک دارد که این کاراکتر فراتر از همه اتحاد ها و تاکتیکها قرار دارد.ـ

بورژوازی ترکیه این تز را میپروراند که آنها میتوانند کاراکتر دولتی خودشان را از یک نیمه مستعمره به یک قدرت منطقه ای تغییر دهند اگر آنها مناطق کوردی در سوریه و عراق را تحت کنترل خودشان دربیاورند. پس از اینکه ارتش ترکیه عفرین را اشغال کرد اهالی آنجا فرار کردند. اگر ارتش ترکیه با متحدین جهادی خودش به شهر کوردی دیگری وارد شود این تاریخ تکرار خواهد شد. به این سبب این سؤال را باید بپرسیم که نتایج استراتژی استعماری بورژوازی ترکیه چه چیزهایی هستند اگر مقاومت کوردها سقوط کند؟ خلق کورد روژاوا با متدهایی متفاوت از کوردهای آسمیله ومرعوب شده شمال کوردستان در انتظار یک تتبعید هستند. ترکیه کوردها را در آنجا نمیخواهد همانگونه که مسیحیان و یهودیان را نمیخواهد. در نظر دولتهای اشغالگر، سیاست کوردستانی جرم است.ـ

ترامپ به بسیاری از اهداف خود در سوریه دست نیافت.ـ

با اعلام خروج واحدهای نظامی آمریکایی توسط ترامپ، او خود را در مرکز توجه قرار داد. او بر حسب عادت، این خبر را در تویتر اعلام کرد : „ما داعش را در سوریه شکست دادیم. تنها دلیل من برای حضورم در دوره ریاست جمهوری ام در آنجا“ . این را او در تویتر خود نوشت تا تصمیمش را موجه کند .ـ

اما دلایل تصمیمش متنوع هستند :ـ

ـ * نظر او درباره تصمیم سوریه، عمل به وعده انتخاباتی اش و جلوگیری از انحراف از این وعده میباشد. در واقع او قبلن در ماه مارس عقب نشینی نیروهایش از سوریه را در نظر داشت؛ اما این نظر در گذشته در حد یک بیانیه باقی ماند.ـ

ـ * انتقال تمرکزسیاست خارجی : جدیدترین پیشروی که مربوط به همکاری نظامی بین چین و روسیه است موجب ناآرامی ترامپ گردیده است : „مبارزه علیه تروریسم اسلامی“ شکست خورده و در این منطقه یک نفرت عمیق علیه امپریالیسم ایالات متحده غالب است.ـ

ـ * ترامپ درهمکاری با عربستان سعودی این امکان را میبیند که قبل از هر چیز علیه دولت ایران یک „ناتوی عربی“ را تاسیس کند و حضور شکست خورده ایالات متحده در منطقه را به یک مرحله نیابتی تقلیل دهد.ـ

این روشن است که روابط بین ایالات متحده و ترکیه شکننده هستند. اما ظاهرن ترامپ و اردوغان درمورد تحولات سوریه توانسته اند که به توافق هایی برسند: عقب نشینی نیروهای نظامی ایالات متحده از روژوا تنها نشانه این توافق نیست. تقریبن همزمان با این عقب نشینی وزیر خارجه ایالات متحده فروش موشک های پاتریوت (به ارزش ۳۵۰۰ میلیون دلار) به ترکیه را اعلام میکند. درمنطقه همیشه بحرانی چنین حرکتهای زیگزاگی غافلگیر کننده نیست. دراصل، هدف ژئوپولتیکی ترامپ همچنان این است که بلوک علیه ایران و روسیه را حفظ کند.ـ

پی آمد های تصمیم ترامپ عمیق هستند: پوتین و اردوغان تنها کسانی هستند که از تصمیم ترامپ استقبال کردند. ترامپ انسجام تصمیم ایالات متحده را اعلام کرد. اگرچه دو ماه پیش جان بولتون مشاورامنیت ملی تضمین کرد که ایالات متحده از سوریه عقب نشینی نخواهد کرد تا زمانی که برای ایران و روسیه این امکان وجود داشته باشد که تصمیم گیرنده پس از جنگ باشند. حدودن در زمانیکه ریس جمهور پیروزی دربرابر داعش را اعلام کرد، پنتاگون توضیح داد که فرار داعش از قلمرو تحت کنترلش یک مسئله و پیروزی بر داعش مسئله ای دیگر است. آلمان و فرانسه همچنین منتقدانه یادآوری کردند که خطر داعش از بین نرفته است. نیروهای دموکراتیک سوریه این تصمیم را بی ملاحظه گری ایالات متحده اعلام کردند.ـ

ترامپ شیوه هژمونی تاکنونی ایالات متحده در منطقه را دفن میکند. پیام „عملیات تکمیل شد“ مشابه همان تسلیم شدن پیش از این جورج بوش پسر است. تفاوت در این است که ترامپ این گفته را استفاده میکند تا یک راه فراراز سوریه را باز کند.ـ

با این تصمیم او، ستاد فرماندهی و پنتاگون که همزمان با دموکراتها نظر به اشغال طولانی مدت سوریه داشتند به لرزه درآمدند. این خارج از انتظار نیست که این عقب نشینی احتمالن مدت زمان زیادی به طول انجامد یا این تصمیم ملغی گردد،چراکه در حال حاضر یک „مقاومت“ در دستگاه دولتی موجود است. جیمز ماتیس وزیر دفاع ایالات متحده بعد از اعلام ترامپ، استعفای خود را اعلام کرد. بناپارتیسم ضعیف ترامپ افراد گماشته شده دولتی را به مصرف میرساند بدون اینکه این افراد را بصورت مؤثر در سیاستش مورد استفاده قراردهد. گردش افراد گماشته او بیانگر ناتوانی او در تغییر بنای دستگاه دولتی بسمت مورد نظرش و یا چیرگی کامل او برگماشته شدگانش است.ـ

از زمان به قدرت رسیدن ترامپ، درسطح ایدئولوژی تغییرات اساسی درایالات متحده وجود دارد. مشروعیت تاکنونی جنگها بواسطه مفاهیمی همچون دموکراسی، حقوق بشر، حقوق زنان و غیره از قرارمعلوم دیگر یک ضرورت نیست. بناپارتیسم ضعیف ترامپ بواسطه زبان لخت او در مراودات اش درباره منافع اقتصادی صورت میگیرد، از مشروعیت بخشیدن به جنگ در گذشته چشم پوشی میکند. در پس آن این واقیعت نهفته است که دوره توهم به دموکراسی بواسطه جنگها و اشغالگری ها یک مسئله غامض را طرح میکند که برای نئولیبرالیسم در حال سقوط، هزینه های اشغال طولانی مدت با هزینه های غول آسای مدیریتی و پرسنل را غیرقابل تحمل میکند.ـ

بنا به اظهارات ترامپ ، رییس جمهور ترکیه تضمین کرده که „هرآنچه از داعش درسوریه باقی مانده باشد را محو خواهیم کرد„. ترامپ به صورت کلی ازسیاست طولانی مدت گریزان است و درایزوله کردن ایران نیز موفق نبوده است. درسوریه ، جایی که محلی برای اندازه گیری نیروهای بازیگربین المللی سیاست شده است، ایران توانست ازرژیم متحدش محافظت کند. ایالات متحده پس از افغانستان و عراق، در سوریه یک شکست دیگر را متحمل شد. مداخله اپورتونیستی ترکیه دراین جنگ نیابتی خبراز مرحله بعدی بی ثبات سازی این منطقه میدهد.ـ

بخش دوم : تجربیات روژاوا و استراتژی انقلابی

در بخش دوم این سری مقاله ها ماخودمان را با پرسپکتیو مقاومت کوردی درگیرکرده ایم.ـ

 روژاوا به سفارش ایالت متحده خودش را مسلح نکرد. جنبش کوردی خودش را مسلح نکرد تا به سفارش ایالات متحده با ترور اسلامی به مبارزه بپردازد. آرزوی مدیریت خودگردان اینجا مهمترین نقش را بازی میکند چراکه حق تعین سرنوشت یک گذار اساسی به سمت رهایی از ستم ملی است که ملتهای تحت ستم، برابری خود را درآن میبینند. برای دفاع ازمدیریت خودگردان شان، میلیشیای یگانهای YPG -YPJ دست به مبارزه علیه نیروهای داعش زدند. ما ازموفقیت نظامی روژوا دفاع میکنیم و مطالبه خروج تمام لشکرهای خارجی از سوریه و روژوا را داریم .اگررژیم اسد خواهان خلع سلاح کردن یگانهای مدافع در روژاوا است، بدینوسیله میخواهد مطیع کردن روژوا را محقق سازد. ما از حق تعین سرنوشت، مدیرت خودگردان ونیروهای مسلح روژاوا دفاع میکنیم.ـ

طبیعتن این سوال مطرح میشود که آیا داعش دوباره بازسازی میشود و یا در فرمهای جدیدی از گروهای اسلامیستی جهادی سربرمیاورد. چراکه جوامع ویران شده توسط جنگهای داخلی و حملات امپریالیستی و وابستگی اقتصادی کشورها همیشه فاکتورهای تعین کننده در کریستالیزه شدن شالوده اجتماعی نیروهای متحجر دولت اسلامی داعش داشته و دارند. دولت اسلامی داعش از تضعیف سازمانهای عراقی وارتش در مبارزه علیه اشغال ایالات متحده در سال ۲۰۰۳ به نفع خود استفاده کرد.ـ

تروریسم دولت اسلامی „خیابانها را فتح کرد“ آنزمان که شرایط انقلابی درکل خاورمیانه[2] به شرایط ضد انقلابی تغییریافت، اگرچه ما باید پیروزی نظامی علیه داعش و دستآوردهای دموکراتیک در روژاوا را مدنظربگیریم . در بین اکثریت مردم، این پیروزی به مثابه گسست از ستم بر زنان وتنشهای ملی فهمیده شده است.ـ

فرای مرزهای این دستآوردها، ما وارد بخش کلیدی میشویم. ترس دولتهای امپریالیستی از „خطر دولت اسلامی“ بر روی فرضیه ای استوار است که اتحادیه اروپا و ایالات متحده درغرب آسیا میتوانستند شکست بخورند .ـ

جنبش کوردها بعد ازبیانیه ترامپ دررابطه با پایگاه های نظامی اش، دو مطالبه را مطرح کرد: روژاوا باید به عنوان منطقه پرواز ممنوع تعریف شود و مأموریت صلح

UN

بایستی به اجرا درآید تا امنیت مردم غیرنظامی تامین گردد. ترامپ سعی داشت که جنبش کوردی روژاوا را از لحاظ سیاسی تضعیف کند، واین به معنی به حاشیه راندن

PKK

است. بنابرین باید

YPG-YPJ

را هم سیاسی و هم سازمانی از

PKK

جدا کرد. اخیرن واشنگتن درماه نوامبر یک پاداش دستگیری برای سه تن از رهبران

PKK

تعیین کرد.ـ

اگرچه جنبش کوردی سعی در توضیح همکاری خود با ایالات متحده به مثابه یک تاکتیک نظامی دارد، ما نمیتوانیم مکانیسمهای وابستگی ناشی ازاین همکاری را نادیده بگیریم. در روژاوا دو پایگاه هوائی و هشت پایگاه نظامی ایالات متحده وجود دارد. در حال حاظربه نظر میرسد که رهبری کوردی متقاعد شده باشد که با اسد یک اتحاد نظامی برای دفاع درمقابل تهاجم ترکیه تشکیل دهد. آنها درحال مذاکره بر سر شروط آن هستند. اگرجنبش کوردی به اتحاد قطعی با اسد قدم بگذارد، باید که از فدرالیسم و تمام دستآوردهایش چشم پوشی کند.ـ

PYD

اگرچه دائم روی این مسئله تاکید کرد که اتحاد سوریه مورد سؤال قرارنمیگیرد، اما اسد مدیریت خودگردان روژاوا را رد میکند و خلع سلاح و مطیع کردن ارگانهای اجرایی آنها را خواستاراست.سازش با دولتهای غربی بورژوازی برای به رسمیت شناختن „خودمختاری دموکراتیک بنیادی درروژاوا“ منجر به جلوگیری کردن ازامکان تغییرات اجتماعی گردید .ـ

محتوای اجتماعی قدرت

تجربیات „منشور اجتماعی روژاوا“ این موانع و محظوریت ها را آشکار میکند. دو وجه از آن میتوانند به ما کمک کنند این تضادها را تشریح کنیم.ـ

در مقدمه منشورخودمختاری دموکراتیک توضیح میدهد که “ آنها نه درک دولتی ناسیونالیستی، نظامی و مذهبی و نه مدیریت و قدرت مرکزی را قبول میکنند„. در ادامه توضیح داده میشود که نظم „مدیریت مناطق خودمختاردموکراتیک برای مشارکت همه ی گروههای اتنیکی،اجتماعی،فرهنگی و ملی بواسطه اتحادشان وهمچنین همبستگی درایجاد آگاهی،دموکراسی و پلورالیسم است„.ـ

ـ * در بند ۴۱ اساس مادی این نظم را مشاهده میکنیم : „حق مالکیت و مالکیت خصوصی محافظت میشود.استفاده از دارایی شخصی نباید از کسی سلب گردد. سلب مالکیت ازهر کسی ممنونع است.اگر درجهت منافع عمومی این امر انجام باید گردد، بایستی از مالک جبران خسارت گردد„.ـ

ـ * ساختارهای مدیریت خودگردان در روژاوا نظر نیروهای پیشرو سرتاسر جهان را به خود جلب کرد. یک مدل که دولت را روی موسسات محلی (همیاری در روستاها، شهرها و همسایه ها) تقلیل میدهد و درضمن تمام کمیسیون های تصمیم گیری به این موسسات آلترناتیو دمکراسی بنیادی منتقل میگردد، تا „فارغ از دولت“ زندگی کنند. این مدل را عبدالله اوجالان به عنوان کنفدرالیسم دموکراتیک تعریف میکند.ـ

این فرم مدیریتی میتواند به مثابه یک مدیریت غیردولتی سیاسی یا به عنوان یک دموکراسی بدون دولت نامیده شود: ]… [در تناقض با یک فهم بروکراتیک مرکزگرایانه از مدیریت و اجرای قدرت، کنفدرالیسم یک نوع از مدیریت خودگردان سیاسی را ترسیم میکند که درآن تمام گروهای جامعه و تمام هویتهای فرهنگی درجلسات محلی،مجلس های همگانی و درشوراها اظهار نظر کنند.ـ

آن ساختارهای شورایی که در روژاوا صحبت میشود، درحقیقت موسسات همیاری با وکالت سیاسی هستند. در این رابطه شهرزاد مجاب در مقاله خود „زنان و انقلاب : تحقق بخشیدن مارکسیسم و فمینیسم[3]“ ،مطالبه <عملی کردن دموکراسی رادیکال>  درغیاب دولت، بوسیله این واقعیت خنثی میگردد که مدیریت خودگردان روژاوا به شکل دولتی عمل میکند؛ در واقع او خود دولت است. در راس آن یک حزب سیاسی که بسیارخوب سازمانیافته، قرار دارد. این حزب دسترسی به یک ارتش خوب سازمانیافته شده دارد، از ارگانهای قانون گذاری، مدیریت وصلاحیت صدورحکم تشکیل یافته، روابط دیپلماتیک با بسیاری کشور دارد، دسترسی به مدیا و برای مثال تلویزیونهای ماهوره ای دارد. اقدام حزب اتحاد دمکراتیک و ازهم پاشیدگی دولت سوریه منجر به متحقق شدن آنها شدند. روژاوا به عنوان یک منطقه کارای خودمختار از میان جنگ و ویرانی بوجود آمد، چراکه رهبری آن این توانایی را داشت این منطقه را همچون یک کشور سازماندهی کند.ـ

عملن مدیریت روژاوا انعطاف پذیری دموکراسی سرمایه داری را آزمایش می کند. با این وجود در زمانیکه ، ده سال بعد از آغاز بحران سرمایه داری بین المللی، بسیاری از دولتها مستقل ازفرمهای پارلمانتاریستی پذیرفته شده توسط آنها، منافع سرمایه را با ابزاراستبدادی به پیش میبرند، کاراکتربنیادین دموکراسی طبقاتی تغییر نخواهد کرد. „این دموکراسی البته به واسطه چهارچوب تنگاتنگ استثمار سرمایه داری همواره محدودتر میشود و به همین علت،عملن همواره یک دموکراسی برای یک اقلیت، فقط برای طبقه مالک، فقط برای ثروتمندان باقی میماند„. (لنین-  دولت و انقلاب)

تلاش برای ایجاد نمایندگی هارمونیک همه طبقات فارغ ازروابط مالکیتی (ملاک بزرگ، خرده بورژوازی، دهقانان، کارگران صنعتی و زراعی) یک ناکجا آباد برای روژاوا است. تجربیات اراده گرایانه جمعیت غیر نظامی، برای اینکه به دموکراسی بورژوازی یک فرم دموکراتیک پایه ای بدهند به مرزهای خود برخورد میکند.ـ

انقلاب در روژاوا؟

دولت ترکیه و سوریه شاهد نفی قدرت مرکزی دولتهای خود در روژاوا هستند. بسیاری از نیروها به خصوص خود جنبش کوردی پیشرفتهای روژاوا را به مثابه انقلاب اعلام میکنند.ـ

اگر ما از یک انقلاب سخن میگوییم در وهله اول به یک تعریف از آن نیاز داریم : در ۱۷ اکتبر ۱۹۰۵ تروتسکی برای روزنامه „سخن ما“ مینویسد : „انقلاب در وهله اول و قبل از هر چیز مسئله قدرت است – و نه مسئله فرم دولت (مجلس مؤسسان، جمهوری، اتحاد ایالتها) بلکه محتوای اجتماعی قدرت است“

تفاوت در انقلاب قبل از هر چیزی آنجایی آغاز میشود که قدرت در دستان سرمایه داران باقی میماند. یعنی مالکیت خصوصی بر ابزار تولید، زمین و خانه دست نخورده باقی میماند – همانگونه که در بالا توضیح دادیم. رهبری جنبش کوردی لغو مالکیت خصوصی را به عنوان گذار ضروری به یک جامعه بدون طبقه، دستکم و یا ندیده میگیرد. این رهبری حاضر نیست که از مالکان بزرگ و سرمایه داران فاصله بگیرد چراکه استراتژی این رهبری بر روی همکاری با این نیروها قرار دارد. اگرچه تجربیات جنبش های رهایی بخش ضد استعماری تاکنون نشان دادند که بورژوازی ملتهای تحت ستم شعارهای رهایی بخش را فقط تا لحظات معینی حمل میکنند تا استقلال خود را بدست بیاورند. اما آنها آزادی را برای حکومت به دست می آورند و توده کارگران خودشان را به قیمت حفظ قدرتش تحت ستم قرار میدهند.ـ

مدیریت خودگردان دموکراتیک به عنوان هدف همگانی تمام نیروها دراین منطقه بیان میشود. بنابراین رویکردهای شوراهای موجود در مناطق کوردی به مثابه شوراهای همیاری، محدود باقی میماند زیرا آنها چالشهای شوراها مثل سلب مالکیت از بورژوازی و یا تقسیم زمینها و خانه ها را در دستور کار خود ندارند. این ساختارهای شورایی بر روی چالشهای قابل انجام، گسترش و تثبیت نیافته است بلکه برعکس : جنبش کوردی خواهان زمان است تا انقلاب را تثبیت کند اگرچه ما باتوجه به دستور کار موجود، این آرزو را متناقض میدانیم؛ چراکه زمان اکسیر نیست. ما شوراها را به عنوان ساختارهای قدرت میدانیم که از طرفی دوره انتقالی به انقلاب را رهبری میکنند و خواستار منافع اقتصادی و نظامی توده های کارگرهستند، از طرف دیگر نابودی دولت سرمایه داری و انتقال قدرت دولتی به وسیله تشکیل شوراهای کارگری و دهقانی را هدف خود دارند.ـ

شرایط پیروزی

میلشیای کوردی به واسطه مبارزات قهرمانانه خود سمپاتی خلقهای تحت ستم و کنشگران بین الملی را بدست آوردند. اما بدون تغییر مادی اجتماعی، روژاوا نمیتواند از انزوای خود خارج شود. بنابرین تاکتیکهای نظامی برای تغییرشرایط کلی، ناکافی هستند. مقاومت کوردی نیازمند تسلیحات جهت نبرد و پیروز شدن است اما قبل از هر چیز نیازمند یک برنامه است که بدنه اجتماعی رژیم اسد و اردوغان را به دست بیاورند.ـ

تجربیات مختلف اتنیکی و فمینیستی، همچنین پذیرش آزادی ادیان و همزمان جدایی مذهب از دستور کار دولت، پیشرو هستند و توانسته اند الهام بخش توده ها باشند. میلیونها انسان روزانه در این منطقه هستند که نگران ویرانی مجدد از جنگ هستند. وعده دولت ترکیه عبور از بحران اقتصادی بواسطه تهاجم به روژاوا است. ما از پیروزی روژاوا در برابر جنگ اشغال گرایانه ترکیه حمایت میکنیم.ـ

پیروزی روژاوا در برابر داعش به معنای پاسخی به تغییر ضد انقلابی در منطقه است. اما اگر دولت ترکیه روژاوا را تسخیر کند و یا قدرتهای امپریالیستی مداخله کنند، شرایط استثنایی دوباره حاکم میشوند. شرایطی که میتواند داعش یا نیروهای مشابه اش را برانگیزاند تا به صحنه باز گردنند. تغییر شرایط ارتجاعی یکبار و برای همیشه یعنی برای فرستادن نیروهای امپریالیستی، داعش و قدرت های استعمارگرمنطقه ای به زباله دان تاریخ، روژاوا بایستی با تغییرات مادی اجتماعی آغاز کند و نه به قیمت خلع سلاح شدنش هر معامله ای با اسد را بپذیرد. روژاوا نمیتواند محافظت شود و دستآوردهای اجتماعیش نمیتواند بسط داده شود اگرمرزهای سد کننده توسعه تولید در این منطقه ازمیان برداشته نشوند. بدین ترتیب روژاوا بایستی امکانات موجود را استفاده کند تا از صنعت در شمال کوردستان (بخش اشغالی کوردستان در ترکیه) و ازمحموله های نفت و گاز در کوردستان عراق منفعت ببرد. بورژوازی محلی قادر به پیشبردن این مسئولیت نیست. از آنجا که کوردستان در چهارکشور مهم منطقه تقسیم شده است،  از پیش زمینه های پیروزی اش این است که آگاهی انقلابی کارگران و زحمتکشان، دهقانان استثمار شده و ملتهای تحت ستم منطقه را بیدارکند. سیاست خارجی بایستی اینرا هدف اصلی خود قرار دهد.ـ

نان، کار، آزادی، جمهوری شورایی
نان، کار، آزادی، جمهوری شورایی

پیش زمینه این هدف، مبارزات طبقاتی پویا درمنطقه است : منافع بورژوازی ایران، امروز نه در تهران بلکه در دمشق محافظت میشود. ایران قدرت و مشروعیت خود را دوباره در دمشق بازسازی میکند و از خود به عنوان „ضد امپریالیسم“ نام میبرد. چراکه با هر پیروزی در آنجا، جمهوری اسلامی سرکوب داخلی خود علیه کارگران، زنان، کوردها و دیگر خلقهای تحت ستم را تحکیم میبخشد.ـ

مطالبات مردم ایران در سال ۲۰۰۹ جهت مشارکت سیاسی، حقوق زنان و دمکراتیزه کردن داخلی هنوز متحقق نشده اند چراکه رهبری رفرمیست این جنبش، خود از رادیکالیزه شدن تودها غافلگیر و ترسان شده و خود را از این جنبش عقب کشید. مطالبات متحقق نشده مردم یک زیربنای متداوم، خواهان پیشروی را در ایران تشکیل میدهند. تنها امسال زنان، دانشجویان، محصلان، کارگران- به ویژه رانندگان کامیون و اتوبوس، معلمان، کارگران فولاد و نیشکر هفت تپه دراعتصاب بودند و به خیابانها آمدند. خلق کورد در ایران (روژهلات) یا بخشی از این اعتصابات و اعتراضات در کشور بودند و یا مقاومت و مبارزه خود را به صورت مستقل علیه رژیم اسلامی سازماندهی کردند. به رغم فشار و سرکوب های شدید، کارگران ایران و خلق کورد از مسیر در پیش گرفته خود خارج نمی شوند. دو کارخانه فولاد اهواز و نیشکر هفت تپه درحال حاضر پیشتازان جنبش موجود درایران هستند. بخشهای رهبری کننده این مبارزات در استدلال های خود، از شوراها به مثابه ارگان خود نام میبرند. به همین ترتیب کارگران نیشکرهفت تپه مطالبه مدیریت خودگردان کارخانه تحت کنترل کارگران را دارند. در فاصله سالهای ۱۹۷۶ تا ۱۹۸۱ کارخانه های اشغالی تحت کنترل کارگران درایران وجود داشت، مدت زمانی هم در شهرهای کوردستان شرایط قدرت دوگانه وجود داشت. این تجربیات آموزنده ارزش سیاسی خود را وقتی نشان میدهند که توده ها به مبارزه برخیزند. جنبش موجود در ایران مطالبات خود را در نان، کار و آزادی ساختاربندی میکند.ـ

داعش به مثابه جهادیست های متجاوز، خواهان تشکیل یک دولت اسلامی بودند. در این راستا زنان غیرمسلمان به ویژه زنان ایزدی را به بردگی کشیده، اپوزیسیون را نابود کرده، توده ها را از منطقه فراری داده و اموال و دارایی مردم را به غارت بردند. ترکیه عملن از عفرین به عنوان قلمروی خودش درون کشوری دیگر استفاده کرد. دراین راستا ساختارهای دموکراتیک کوردی را درهم شکسته، نمایندگی سیاسی آنها را به گروههای اسلامی منتقل کرده، بخشی از خلق کورد را فراری داده و اموال و دارایی های در آنجا مانده مثل درآمدهای ناشی از روغن زیتون را به غارت برد. سیاست ترکیه بر مبنای اخراج خلق کورد تمرکز یافته است تا از کوردها در آنجا یک اقلیت بسازد. این یک تاکتیک قدیمی سیاست ترکیه است[4]

 اتحاد کوردستان نمی تواند با برنامه های تاکنونی سازمانهای کوردی مثل

PKK

(شمال کوردستان )،

PYD

(غرب کوردستان)

KPD

(جنوب کوردستان) و یا کومله (شرق کوردستان) به پیش رود. این سازمانها از لحاظ محتوایی شدیدا باهم متفاوت هستند: در حالی که

PKK و PYD

رویکردهای دموکراتیک را اساس خود قرار داده اند،

KPD

 پیش ازاین دستگاه حکمفرمایی خود را بر روی بوروکراسی فاسد و رشوه خواری در منطقه خودمختار کوردی درعراق بنا نهاده است.همچنین سازمانهای کوردی در بخشهای دیگر کوردستان از این مبحث مبرا نیستند. برای اتحاد کوردستان جهت گیری با برنامه ضروری است. همچنین یک اتحاد بورژوایی درحال حاضر در کوردستان ممکن نیست، چرا که بورژوازی کوردی با احزاب منطقه ای خود چنان ادغام گشته، که از وضعیت موجود سود میبرد. از اینرو بورژوازی علاقه ای برای برنامه ریزی رادیکال از خود نشان نمیدهند. خرده بورژوازی کوردی هم توانایی متحد کردن کوردستان را ندارد. تلاش برای متحد کردن کوردستان از مسیر بورژوازی به علت عدم علاقه بورژوازی کوردی محکوم به شکست است. چنان که عیان است دولتهای اشغالگر در هر صورت به مبارزه با چنین تلاشهایی پرداخته اند.ـ

ارگانهای موجود بنیان دموکراتیک مدیریت روژاوا در فرم پیشرو هستند چراکه در آن زنان، خلقهای دیگر و گروههای دینی حق نمایندگی و مشارکت دارند. این ساختارها زمانی میتوانند واقعن منجربه یک قدرت دوگانه شوند که محتوای اجتماعی شان در جهت منافع کارگران و دهقانان تغییر یابد:ـ

جایی که مدیریت خودگردان وجود داشته باشد، نان کار و مسکن برای همه موجود است.ـ

ارتش کوردی بایستی ضروری ترین اقدامات انقلاب اجتماعی را نه تنها اعلام کند بلکه آنها را در روژاوا بدون تأخیر تحقق بخشد: سلب مالکیت از کارگاههای تولید مواد غذایی و کالاهای موجود و انبارهای دیگر و تحویل آنها به نیازمندان، تقسیم جدید مسکن در میان شاغلان و به ویژه در میان خانواده های رزمندگان، سلب مالکیت از زمین و اموال کشاورزی به نفع دهقانان،  مهیا کردن کنترل کارگران بر روی تولید و قدرت شورایی به جای نمایندگی هارمونیک همه طبقات اجتماعی.

چنین قدمهایی خواهد توانست از مرزهای دموکراتیک حق تعیین سرنوشت فراتر رود و محرکی برای کل منطقه باشد. جایی که سرزمینهایی محافظت و رها میشوند، بایستی چنین اقداماتی برای انقلاب اجتماعی انجام پذیرند. شرایط دیگر ایجاد اعتماد است : مبارزان بایستی به این مسئله آگاه باشند که خود را برای رهایی کامل اجتماعشان بسیج کنند نه برای برپایی دوباره استثمار دمکراتیک. این شرایط به اثبات رساندن مقاومت کوردی به عنوان مدافع ستم دیدگان و استثمارشدگان است.ـ

اتحاد کوردستان میتواند تنها بر پایه هژمونی طبقه کارگر بر خرده بورژوازی و دهقانان متحقق گردد. تنها این چنین میسرخواهد گردید که علیرغم رهبری رفرمیست و خرده بورژوازی، در بخشهای مختلف کوردستان به توده ها دسترسی یافت. استراتژی انقلابی امروزه بایستی در مقابل استراتژی استعماری قرار گیرد. اگر رهبری مقاومت کوردی درعمل تاکید بر این دارد که با یک محتوای بورژوا دمکراتیک ضد استعماری رهایی را میسر خواهد کرد، ما به عنوان مارکسیستهای انقلابی بایستی در جهت منافع مبارزان قهرمان کورد و پیروزی هایشان، این واقعیت دروغین را فاش کنیم. جوانان کورد در سال ۲۰۱۵ یک مقاومت جانانه و الهام بخش را سازماندهی کردند تا محاصره نظامی ترکیه را در شمال کوردستان درهم شکنند[5] واین مقاومت تا جایی پیش رفت که جوانان توانستند به کمک سنگرهای خیابانی به طور موقت، کنترل بخشهایی از شهر را به دست گرفته و در آن مناطق ساختارهای مدیریتی خودگردان را تحقق بخشیدند. اگرچه برنامه مبارزاتی نارسا بود اما کمبودی در آمادگی مبارزاتی وجود نداشت.ـ

این مبارزه منجربه انشعاب در

HDP

گردید، دقیقتراینکه فراکسیون بورژوازی درون حزب این مبارزات را به مثابه حمله به منافعشان در نظر گرفتند. بورژوازی شمال کوردستان در دموکراتیزه کردن کشور ترکیه، امید به آن دارد که سهم بیشتری در بازار ترکیه بدست آورد. آنها مطیع استراتژی ترکیه هستند: این جدال بر سرمنافع عملن مسبب انشقاق در

HDP

گشته و آنها را برای اردوغان قابل هجوم ساخت. از آن زمان تا کنون

HDP

قدرت عمل ندارد. لیکن میلیونها نفرامروز در ترکیه میتوانند برای مبارزه علیه نظامی گری بسیج شوند تا شوونیسم کارگران تورک تضعیف گردد. چالش پیش رو در آن نهفته است که در این میان به ساختارهای فاشیستی درون بدنه

AKP

ضربه زده شود، ساختارهایی که متشکل از یک سنتز مافیایی و جهادیستی هستند. به همین علت بسیج علیه نظامی گری بایستی به سرعت یک کاراکتر ضد فاشیستی به خود بگیرد. بنابرین ضروری است که تمام سازمانهای کوردی و همچنین سازمانهای سندیکایی، متحد علیه سیاست ریاضتی و جنگی دولت به خیابانها بروند تا سرمایه داران تورک بهای بحران خود را بپردازند.ـ

محافظت از روژاوا فقط یک مسئله نظامی نیست، بلکه امروز و فردا از پس مدیریت خودگردان در کوردستان به باقی کشورهای منطقه گذر میکند. طبقه کارگر درعراق، در ترکیه، در ایران و سوریه از بورژوازی های خود ناراضی و ناخشنود هستند چراکه آنها فقط بحران و جنگ را وعده میدهند. پیوند با آنها فقط از مسیر تحریک جنگ افروزی، ارعاب و فشار و سرکوب میگذرد. درنتیجه نیروی جاذبه یک سیاست سوسیالیستی همانا قویتراست؛ سیاستی که نان، کار و مسکن را برای همگان تجسم میبخشد و دولت کارگری را متحقق میکند. چنین برنامه ای به باور ما میتواند سبب یک جهش در منطقه شود. اگر امیدی به بسیج طبقه کارگر وجود داشته  باشد، کلید آن در دستان زنان و جوانان کورد قرار دارد. ضرورت آن در یک رهبری مستقل برای یک کوردستان یکپارچه سوسیالیستی با پرسپکتیو جمهوری فدرالی سوسیالیستی غرب آسیا قراردارد. این مبارزه، بلوکهای متحجر را که به واسطه جدال برسرمنافع سرمایه داری خود منشقق هستند، ناگزیرعلیه مبارزه طبقاتی با هم متحد میکند. شرط انقلاب مداوم در ضرورت سازماندهی، اخراج امپریالیسم و دست نشاندگان محلی شان قرار دارد. برنامه سلب مالکیت خصوصی از ابزار تولید و قدرت شورایی، پرسپکتیو جمهوری سوسیالیستی فدرالی غرب آسیا را مشخص میکند.ـ

[1] https://www.klassegegenklasse.org/bonaparte-erdogan-teil-i-krieg-als-fortsetzung-der-politik/

ـ -[2]اشاره به انقلاب های شکست خورده شمال آفریقا -„بهارعربی“ – است. م

[3] https://www.linksnet.de/sites/default/files/pdf/da314-mojab.pdf

ـ -[4] اشاره به کوچ اجباری روستاهای کوردنشین ترکیه در دوره ی دولتهای تانسو چیلر و مسعود ییلماز بین سالهای ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۶ -م

[5]محاصره شهرهای دیاربکر و سور در مناطق کوردی ترکیه (باکور) که به درگیری میان واحدهای YPS و ارتش ترکیه منجر شد .م

Keine Kommentare

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert

Diese Website verwendet Akismet, um Spam zu reduzieren. Erfahre mehr darüber, wie deine Kommentardaten verarbeitet werden.

انقلابی که در نیمه راه است
اردشیر مهرداد
1
انقلابی که در نیمه راه است، اردشیر مهرداد

انقلابی که در نیمه راه است بخش نخست ۱ ۲۵ شهریور ۱۴۰۲ در تقویم سیاسی ایران یک روز تاریخی دیگر بود. حکومت در این روز اعتراف کرد شبحی که بر فراز سرش  به پرواز درآمده «اغتشاش» نیست. «نا آرامی» نیست. «اعتراض» نیست. بلکه یک انقلاب به تمام معنی است. پروایی …

حمله اسرائیل به جنین
رسانه آلترناتیو
حملۀ اسرائیل به کرانۀ باختری:«جهان فقط خواستار جلوگیری از یک بحران عمومی است»ـ

ترجمه شیدا نبوی چهار شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۲ – ۲۱ ژوين ۲۰۲۳ حملۀ جدید اسرائیل به سرزمین اشغالی کرانۀ باختری در روز دوشنبه ۱۹ ژوئن۲۰۲۳ [۲۹ خرداد۱۴۰۲] حداقل پنج کشته بر جای گذاشت. „ژان پل شانیو“، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل خاورمیانه و فلسطین، در گفتگوی کوتاهی با „هالا کُدمانی“ می گوید این شاهدی است از …

ایران
جنبش نوین مردم ایران و مسئلهٔ پرچم، هوشنگ دیناروند

در میان پرچم های سه رنگ دوران سلطنت، شمشیری به دست شیر داده شده است که نمادِ همان ذوالفقارِی ست که در دستِ علی، امام اول شیعیان خون هزاران انسانِ بی گناه را ریخته است، تا اسلام پای برجا بماند و آبرویش حفظ شود. این قدرت مطلق که نمادِ آن در میان پرچم دوران سلطنتی نقش بسته، نشانی دینی ست که سلطنت مطلقهٔ شاهی را نیز به سود شاه که «ظل الله» است، به خوبی توجیه می‌کند. در پرچم دوران استبداد و کشتار جمهوری اسلامی نیز، شمشیر و ذوالفقار به صورتِ «لااله الا الله»، یعنی به شکل و شمایلِ همان خرچنگ اسلامی درآمده است که بر هست و نیست انسان ایرانی چنگ انداخته و در طول این چهل و چند سال با کشتارهای بی رحمانه و بی بدیل در تاریخ ایران، حاکمیت ولایت مطلقهٔ آخوند را تأمین و تضمین کرده است.

%d Bloggern gefällt das: