فقط به عنوان نمونه، نصرالله کسرائیان

حاشیه نشینان، جنوب تهران، ۱۳۵۷
مقاله

به دنبال اتفاقات اخیرعده ای می گویند: هیچ کس پیش بینی نمی کرد؛ همه، خواه آن ها که در حاکمیت اند، خواه سیاستمداران، خواه جامعه شناسان، خواه… همه غافلگیر شده اند! نمی دانم پایه و اساس این حرف چیست. به نظرم احتمالا دلیل اش این است که چون امکان اظهار نظر وجود نداشته چنین فکر می کنند، که البته فرق می کند با این که گویا هیچ کس پیش بینی نمی کرده یا نمی دانسته جامعه آبستن چه چیزی است. من نه در حاکمیت ام، نه سیاستمدار، نه جامعه شناس، نه هیچ چیز دیگری جز شهر وندی که این سرزمین و مردمش را دوست دارد و طبیعتا نگران اتفاقاتی است که در آن می افتد و به همین دلیل همواره نسبت به آنچه در این جا گذشته و می گذرد، حساس بوده و هست…ـ

درمصاحبه هایی که چند ده سال گذشته کرده ام تقریبا مصاحبه ای نبوده که در آن به سهم خود و درحد امکان مانند بسیاری دیگر که دغدغه ی این آب و خاک را دارند این حساسیت را نشان نداده باشم و به مشکلات مان اشاره نکرده باشم . فقط به عنوان نمونه: در مصاحبه ی ما قبل آخرم که تقریبا نیمی از آن را به دلخواه حذف و چاپ کرده بودند، حتی جمله ای مانند این که: “… اینجا برای همه کس جا به اندازه کافی هست… بهتر است همه قدری تحمل مان را بالا ببریم “ مشمول سانسور شده بود! ( چاپ شده در یک روزنامه ی صبح فروردین ۱۳۹۳ ) خب، وقتی بنده، که گمان نکنم بشود به راحتی ثابت کرد که از کسی یا جایی جیره مواجب می گیرم یا دُمم به حزب یا جناحی وصل است، یا خواهان پُستی، مقامی، چیزی بوده یاهستم و احتمالا در پنجاه سال گذشته با کارم نشان داده ام دلبسته ی این آب و خاکم و “ چراغم در این خانه می سوزد “ و به اصطلاح آدمی “ شناسنامه دار “ هستم، نتوانم حتی در این حد حرف بزنم، آن ها که حتی موقعیت مرا ندارند کجا و چگونه باید حرف شان را بزنند.ـ

مدت ها است در انواع و اقسام رسانه ها می بینیم، می شنویم؛ در باره ی فساد، دزدی های کلان، تجمع مالباختگان، باز نشستگان، کارگرانی که ماه ها حقوق شان را نگرفته اما نماینده شان را گرفته اند، زندانیان سیاسی، اعتصابات پراکنده، اینجا و آنجا، افشا گری های مقامات بالا در مورد یکدیگر و حتی مساله ی ساده ای مانند بر کنار کردن یک هموطن انتخاب شده ی زرتشتی در شورای یک شهر و دخالت بالاترین مراجع قانونگزاری و تصمیم گیری در مورد آن، نحوه ی رسیدگی به زلزله زدگان غرب کشور، آلودگی هوا و ده ها مساله ی ریز و درشت دیگر به اضافه ی مسایل و مطا لباتی که ده ها سال است روی هم تلنبار شده و حل و بر آورده نشده است!ـ
آخر چطور همه غافلگیرشده اند؟ من، که هم سوی چشمم کم شده، هم بنا به تشخیص پزشگ متخصص هفتاد و پنج در صد شنوایی ام را از دست داده ام، هم زیاد جایی نمی روم، همه ی این ها را، هم دیده ام ، هم شنیده ام!… واحتمالا حرفم را باور می کنید، مدت هاست شب که به خانه می روم به همسرم می گویم عزیزم جامعه خیلی ملتهب است، مردم خشمگین و عصبانی اند، نمی دانم قرار است چه پیش بیاید، می ترسم، نگرانم…ـ

همه چیز روشن بود، حتی بیش از اندازه، تقریبا همه، جز آن هایی که قاعدتا باید بیش ترین اطلاعات را در مورد همه چیز داشته باشند، می دانستند، یا دست کم حدس می زدند… بگذریم
به هرحال شد، آن چه که می توانست نشود، کار به کجا خواهد کشید نمی دانم، هرچند می توانم بگویم، در هموطانم آن قدر شعور و درایت می بینم که اینجا سوریه نشود؛ که بدانند توسل به خشونت، از هرطرف که باشد، مساله ای را حل نمی کند، دست کم امیدوارم – پریروز در فیس بوک دیدم کسی که دعوت به خشونت می کرد نوشته بود: آن ها که از اِعمالِ خشونت می ترسند در کودکی هم شب ها جای شان را خیس می کرده اند! شاید! مادرم زنده نیست که در این مورد بپرسم …ـ
اما متاسفانه همین الان هم باز می بینم به رغم اتفاقی که افتاده و قاعدتا باید چشم و گوش کسانی از حکومتگران را باز کرده باشد عده ای یا تهدید می کنند یا حرف هایی می زنند که نه فقط کمکی به حل مشکل نمی کند، که آتش خشم مردم را تیزترهم می کند، حرف هایی از این قبیل، ازبابِ نمونه: در شهر دورود دو نفر کشته شده اند؛ به فاصله ی چند ساعت معاون امنیتی استانداری بر صفحه ی تلویزیون ظاهر می شود و می گوید: سرنخ هایی به دست آورده ایم که به وضوح نشان می دهد این دونفر بوسیله ی تکفیری ها، کشور های عربی وعوامل سرویس های جاسوسی کشورهای غربی و…کشته شده اند… حافظه ی مردم چه می گوید: سال هاست نتوانسته اید عوامل اسید پاشی اصفهان را پیدا کنید، چطور ظرف دوسه ساعت توانستید بفهمید؟ آخر این قبیل اظهارات کلیشه ای و نخ نما شده را تا کی می خواهیم ادامه دهیم؟ گمان نکنم هیچ کس تردید داشته باشد که کسی دلش به حال ما نمی سوزد، که همه ی آن ها یی که شما می فرمایید بی تردید دنبال منافع خودشان هستند، و اگر بتوانند حتما از آب گل آلود ماهی هم خواهند گرفت، اما می شود بفرمایید شاید خود ما هم احتمالا اشتباه کرده باشیم، به مسؤو لیت مان عمل نکرده باشیم، آن طرف تر از نوک دماغ مان را ندیده باشیم و تصادفا فکر کرده باشیم همه ی مساایل را با توسل به زور، از بالا و بدون مشارکت واقعی مردم می شود حل کرد؟ حتی رییس جمهورکه مقام بالا دست شماست هم می داند مساله ی اصلی، نا رضایی به حقِ مردم است و باید دلایل واقعی نا رضا یی ها را پیدا کرد و نباید فکر کرد هر کس به خیابان آمده، از خارج دستور گرفته! آخر فایده ی این فرا فکنی ها جز آن که مردم را بیش تر عصبانی کند چیست! یا یکی دیگر به مردمی که از فرط استیصال به خیابان ریخته اند توهین می کند و می گوید معترضین تفاله های داعش اند!… آن یکی که حالا خودش برای تظلم خواهی می رود شاه عبدالعظیم بست می نشیند و بخش قابل توجهی از نابسامانی های امروز نتیجه ی اقدامات مشعشعانه ی ایشان است، معترضین را خس وخاشاک خطاب می کرد… خب، این ها در حافظه ی مردم می ماند، با توهین کردن و مردم را آلت دست بیگانه خواندن که مسایل حل نمی شود…ـ
رییس جمهور می فرمایند، نارضایی مردم فقط به خاطر نان و آب نیست، کاملا صحیح است؛ می فرمایند: امسال تا این جایش رشد شش در صدی داشته ایم، گمان نکنم دروغ بگویند، اما یک چیز را نمی فرمایند، این که توزیع ما حَصَلِ این رشد اقتصادی چگونه بوده است؟ چند در صد آن عاید توده های مردم شده، چند در صدش به جیب مافیای رانت خواررفته است؟ می فرمایند از بودجه ی سیصد و پنجاه شصت هزار میلیارد تومانی فقط اختیارِصد و پنجاه شصت هزار میایاردش دست دولت است… چرا شفاف سازی نمی فرمایند تا مردم بدانند مشکل کجاست…وزیر کشور می فرمایند چهار صد نفر را دستگیر کرده ایم که نود در صدشان دختران بین بیست تا بیست وپنج ساله اند، عزیزم این ترکیب جنسیتی و این عددِ مربوط به سن و سال هیچ اطلاعاتی به شما نمی دهد؟ من نمی دانم چه بگویم، به قول دوستی ما سرمان را توی چاه فیس بوک می کنیم و فریاد می زنیم…ـ
شما هم بفرمایید نمی شنویم؛ هم آن هایی را می گویم که طرفدار سر کوبند، هم این هایی که می گویند ما در کودکی هم جای مان را خیس می کرده ایم…ـ

حاشیه نشینان، جنوب تهران، ۱۳۵۷
حاشیه نشینان، جنوب تهران، ۱۳۵۷

حاشیه نشینان، جنوب تهران، ۱۳۵۷

Keine Kommentare

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert

Diese Website verwendet Akismet, um Spam zu reduzieren. Erfahre mehr darüber, wie deine Kommentardaten verarbeitet werden.

انقلابی که در نیمه راه است
اردشیر مهرداد
1
انقلابی که در نیمه راه است، اردشیر مهرداد

انقلابی که در نیمه راه است بخش نخست ۱ ۲۵ شهریور ۱۴۰۲ در تقویم سیاسی ایران یک روز تاریخی دیگر بود. حکومت در این روز اعتراف کرد شبحی که بر فراز سرش  به پرواز درآمده «اغتشاش» نیست. «نا آرامی» نیست. «اعتراض» نیست. بلکه یک انقلاب به تمام معنی است. پروایی …

حمله اسرائیل به جنین
رسانه آلترناتیو
حملۀ اسرائیل به کرانۀ باختری:«جهان فقط خواستار جلوگیری از یک بحران عمومی است»ـ

ترجمه شیدا نبوی چهار شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۲ – ۲۱ ژوين ۲۰۲۳ حملۀ جدید اسرائیل به سرزمین اشغالی کرانۀ باختری در روز دوشنبه ۱۹ ژوئن۲۰۲۳ [۲۹ خرداد۱۴۰۲] حداقل پنج کشته بر جای گذاشت. „ژان پل شانیو“، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل خاورمیانه و فلسطین، در گفتگوی کوتاهی با „هالا کُدمانی“ می گوید این شاهدی است از …

ایران
جنبش نوین مردم ایران و مسئلهٔ پرچم، هوشنگ دیناروند

در میان پرچم های سه رنگ دوران سلطنت، شمشیری به دست شیر داده شده است که نمادِ همان ذوالفقارِی ست که در دستِ علی، امام اول شیعیان خون هزاران انسانِ بی گناه را ریخته است، تا اسلام پای برجا بماند و آبرویش حفظ شود. این قدرت مطلق که نمادِ آن در میان پرچم دوران سلطنتی نقش بسته، نشانی دینی ست که سلطنت مطلقهٔ شاهی را نیز به سود شاه که «ظل الله» است، به خوبی توجیه می‌کند. در پرچم دوران استبداد و کشتار جمهوری اسلامی نیز، شمشیر و ذوالفقار به صورتِ «لااله الا الله»، یعنی به شکل و شمایلِ همان خرچنگ اسلامی درآمده است که بر هست و نیست انسان ایرانی چنگ انداخته و در طول این چهل و چند سال با کشتارهای بی رحمانه و بی بدیل در تاریخ ایران، حاکمیت ولایت مطلقهٔ آخوند را تأمین و تضمین کرده است.

%d Bloggern gefällt das: