در ستایش “ دختران خیابان انقلاب “ در مبارزه علیه بی حقوقی زنان و دختران در جامعه ایران ، امیر جواهری لنگرودی

مقاله

 عیدی نعمتی می سراید ـ

  • رو به شعله ها
    که می رقصند در باد
    و سایه ها که نمی پایند
    بدل می شوند به خیا ل
    دستی ننوی زمان را تکان می دهد .
    شکل می سازد باد
    از خیال ها و
    شعله های بی صدا
    موج بر موج
    رنگ در رنگ
    شقایق ها گُر می گیرند
    دشت در رویایی سرخ شعله می کشد . ـ

***** 

پیشدرآمد : ـ

انگیزه ام از تدوین ویژه نامه مجله زنان در ستایش از “ دختر(ان) خیابان انقلاب “ باز پرداختن به مجموعه بحث و گفتگویی هائیست که پیرامون این اقدام جسورانه و شجاعت آمیز زنان و دختران جامعه ما در سطح شبکه های مجازی براه افتاده و عده ای به نام چپ و کمونیسم به تخطئه این اقدام ستایش برانگیز پرداخته اند .  ـ

و در این نوشته تلاشم این خواهد بود که سر راست به اصل موضوع بپردازم . و نگاهم را در این رابطه در ویژه نامه مجله زنان بازگویم :  ـ

مخالفین این اقدام شجاعانه و جسارت برانگیز، در خارج از کشور سیاه روی سفید نوشته اند :  ـ

Siavash Fadai 

den 4 februari kl. 11:51 ·  

ــ«از زنانی که در خیابان روسری بر میکنند و بر دستانشان فقط ده میلیون تومان طلا آویزان است، دفاع نخواهم کرد. من یک کمونیست هستم!» ـ

آن دیگری به نام یک زن و صد البته، به اصطلاح چپ „رادیکال “ می نویسد: « فرودستانی که کارد به استخوانشان رسیده ، مشکل شان نان و مسکن است نه حجاب» و چندین و چند داعیه دیگر که بدان ها در این نوشته خواهم پرداخت.  ـ

اما ابتداء ببینیم خامنه ای بعنوان مصلح جهان اسلامی در همین رابطه مشخص چه سخنان نغزی بیرون فشاندند :  ـ

خبرگزاری های رسمی رژیم اسلامی از قول او می نویسند ؛ که وی در روز هفده اسفند۹۶ برابرهشتم مارس ۲۰۱۸، روز جهانی زن در برابر  تعدادی از ستایشگران و نغمه پردازان یعنی همان مداحان بی جیره و مواجب خودش در حسینیه خمینی در باره عدالت جنسی و حجاب صحبت داشت و گفت : « … طرح مسائلی همچون «عدالت جنسیتی» در سخنان غربی‌ها را ظاهری و مسئله‌ای خالی از واقعیت دانستند و با اشاره به اذعان تعداد زیادی از زنان صاحب‌مقام غربی در ماههای اخیر به قرار گرفتن در معرض سوء استفاده و خشونت در جریان مسائل اداری، گفتند: « اسلام به ‌وسیله حجاب، در را بر روی این نقطه انحراف بسته است، بنابراین حجاب اسلامی وسیله مصونیت زن است نه محدودیت او……» در ادامه گفتند : « نظام اسلامی با فردی که در خانه خود و در مقابل نامحرم حجاب ندارد، کاری ندارد، اما کاری که در خیابان و در ملأ عام انجام می‌شود در واقع کار و تعلیم عمومی است و برای نظام برآمده از اسلام، تکلیف ایجاد می‌کند.» و به صراحت گفتند:« کار حرام، بزرگ و کوچک ندارد و آنچه حرام شرعی است، نباید به صورت آشکار انجام شود، زیرا شارع اسلامی بر حکومت تکلیف کرده مانع انجام حرام علنی شود.» ایشان گفتند: « باید جلوی هرگونه تخلف از سیاست‌های اسلامی گرفته شود و مسئولان باید کار را به نحوی پیش ببرند که اهداف اسلام تأمین شود نه اهداف دشمنان» . همان کلام آخر خامنه ای، فرمان آتش به اختیار را به عمله خود داده است تا بر افکندن حجاب از سر را فعل حرام بپندارند و هرگونه تخلف از فرمان شارع مقدس را حرام اندرحرام بنامند و به سرکوبش برآیند! ـ

از اینرو خواسته‌ی رفع حجاب و اختیارآزادی پوشش، انکار آشکار یکی از قوی‌ترین پایه‌های مشروعیت ایدئولوژی حاکم جمهوری اسلامی ایران است که از زمان خمینی اعمال شده و خامنه ای نیزخود را مجری راه و رسم او می شناسد . نماد برپا ایستادن „دختران خیابان انقلاب“ به انگیزه رودررویی با رفع حجاب، این خواسته‌ی واقعی نیمه دیگر جامعه و درنوع خود عمومی یکی از قدرت‌مندترین عناصر هویت جمهوری اسلامی را به‌چالش می‌کشد و ایدئولوژی حاکم را، نه در چگونگی، بلکه در چیستی‌اش تهدید می‌کند. می توان گفت : آزادی پوشش یکی از حقوق پایه ای زنان است که کلیت ایدئولوژی حاکم را به زیر سئوال می کشد. ایدئولوژیی که با خشونت‌بارترین شیوه‌ها این حق را براکثریت زنان ما طی چهار دهه دریغ می دارد. در واقع همانند حقوق دیگری است که از زنان گرفته شده و حاضر به بازپس دادن آن نیستند.  ـ

چه اتفاق افتاد؟ 

ـ۱- ویدا موحد که بعد تر عنوان “ دختر خیابان انقلاب“ بر او نهاده شد چند روز پیش از خیزش عظیم و گسترده دی ماه۱۳۹۶، به تنهایی و برای اول بار در خیابان انقلاب روی سکویی رفت و روسری سفیدش را به نشانه ی اعتراض به امر حجاب اجباری به اهتزار در آورد. او را بازداشت کردند و ناپدید شد .  ـ

ـ ۲– ویدا موحد با جسارتی وصف ناپذیر ، پرچم وصول این حق یعنی  نه به حجاب اجباری را به‌ شیوه‌ی مبارزه‌ی شگفت‌انگیز در خیابان بر افراشت . ویدا این خواست رفع حجاب‌ را از پس ‌زمینه‌ی مبارزه‌ی اجتماعی و اقتصادی، به‌عرصه‌ی عمومی ‌کشاند و به‌معنای دقیق کلمه، عرصه را بر ایدئولوژی حاکم تنگ کرد و از اینرو مورد تعقیب قرار می گیرد و دستگیر می شود. مبارزه وی از فردیت عبور کرد و جنبه عمومی و تاحدی سراسری به خود گرفت  ـ

ـ  ۳– جسارت حضور خانم نسرین ستوده و همسر همراهش رضا خندان بر زیر همان سکو و این که من پیگیر پرونده او خواهم بود ، موضوع را بیش از هر موقع رسانه ای نمود و به نحوی انبار باروت نارضایتی های تلنبار شده زنان را به سان جرقه ای خوش الحان به این سو و آن سوی کشور از شهری به شهری دیگر پرتاب نمود و ما با پدیده سراسری “ دختران خیابان انقلاب“ رو برو شدیم  ـ

ـ ۴- می توان گفت : این اقدام  خود را مستقل از فراخوان “ چهارشنبه های سفید“ و یا رهنمون داهیانه این و آن معرفی و مرتب تکثیر و باز تکثیر گردید.   ـ

ـ ۵- اینکه خامنه ای و سایر فقهای کوچک ابدال او یکی از پس دیگری به صحنه  آمده و به انکار هشت مارس بر می آیند و تهاجم به زنان در گسترده تهران بزرگ ، در دستور کار قرار می گیرد و به جای صراحت احکام فقهی ، بار دیگر نه تنها اوین بلکه منظریه ، کهریزک و زندان قرچک  به کار گرفته می شوند ، نشان از به هدف خوردن شعاع العمل زنان در امر رودررویی علیه حجاب اجباری ، به مثابه ی دیواره اجبار فقهی و تا حدی حقوقی و سیاسی، بسان واقعیت ایدئولوژیک نظام اسلامی عمل کرد و بابت آن هر یک به سهم خویش هزینه پرداختند.  ـ

ـ ۶– باید نیک پنداشت که این مبارزه در برابر حکم فقهی تنها نیست بلکه مبارزه ای صد در صد سیاسی است . آنهم سیاست به معنای در هم شکستن یک واقعیت ایدئولوژیک . مبارزه ای که نظم فقهی حاکمان دین مدار را به چالش گرفته اند . مبارزه ای که امروز هم ممکن است از جانب بخشی از نیروهای چپ جامعه ، جدی انگاشته نشود و به مانند گذشته با استناد بر اولویت مبارزه اقتصادی وطبقاتی و یا مبارزه ضد امپریالیستی از اهمیت اولی به ثانوی فرا روید و به هیچ انگاشته شود که بعد تر بدان خواهم پرداخت.  ـ

چگونه با این رخداد بس مهم، برخورد شد؟ 

ـ ۱- می توان گفت : پدیده “ دختران خیابان انقلاب“ در نگاه اول مثل هر پدیده خود جوش اجتماعی، ابتداء با نوعی سکوت و در حد دست به دست گشتن عکس ها در سطح شبکه مجازی بسنده می شد. آنگاه که کار بالا گرفت و ما خود را در برابر خیزشی دیدیم که طی ده روز ، ایران را تکان داد، این اقدام نیز گُر گرفت و دامن گستر شد .  ـ

ـ ۲– بطوری که عده ای تلاش کردند از این پدیده استثنایی در برابر جعبه برقی که خانم “ ویدا موحد“ بررویش ایستاده بود، عکس یادگاری بگیرند . خبرنگاران رسانه های جریان اصلی، در به در دنبال خانواده ی  “ ویدا موحد“ بودند تا با آنها مصاحبه کنند ؛ عده ای دسته گل به احترام یاد خانم  “ ویدا “ برسر آن جعبه نهادند .  ـ

ـ ۳– پس آنگاه قوای سرکوب دست به کار شد . ابتداء به پای جعبه، ماشین مامور گشت گذاشتتند . پس آنگاه بدور جعبه میله های آهنی کشیدند و بعد تر نیز بر سر آن کلاهت  جوشکاری کردند تا دیگران بر آن نیایستند و شال گردن و روسری به هوا نکنند .  ـ

ـ ۴- امامان نمازجمعه و مجلسیان و دولت و قوای ضد شورش همه دست به کار خنثی کردن این آتش زیر خاکستر شدند.  بطوری که دستگیری پشت دستگیری ، پرتاب کردن دختران از بالای سکو و… و اقدام اعتراضی دختران خیابان انقلاب را پایان یافته اعلام دارند.  ـ

ـ ۵- می توان گفت : حرکت جسارت آمیز دختران خیابان انقلاب ، در نگاه اول توسط فعالان جنبش زنان و فمینیست های رادیکال، برخی از احزاب و سازمان ها جدی گرفته نشد. و برای نشان دادن بی عملی خود یادآور گشتند: « حرکت تابو شکن و رادیکالی که مسیح علی نژاد و نسرین ستوده پرچمدارش باشند ، چه خواهد شد ؟ » و یا آنرا به فراخوان چهارشنبه های سفید ، یا صرف همراهی و پشتیبانی خانم ها نسرین ستوده  در ایران و شیرین عبادی در خارج از کشور، دفاعی راست  و زنان النگو و طلا به دست و غیر طبقاتی و … قلمداد کردند و سکوت را بر هر نوع دفاع و ارج گذاری ترجیح داده و به تخطئه اش بر آمدند وبزرگوارانه اعلان داشتند : « فرودستانی که کارد به استخوانشان رسیده ، مشکل شان نان و مسکن است نه حجاب»  من و ما را که در ستایش این دختران  می نوشتیم مورد خطاب قرار دادند و بر قلم راندند: « خوشا بحال زنان مرفه که شما و نسرین ستوده، معصومه (مسیح ) علی نژاد و از همه مهمتر برنده جایزه نوبل شیرین عبادی و … دفاع جانانه می کنید» و در جایی دیگر سخاوتمندانه یاد آور شدند : « من چون میدانستم شما طرفدار زنان بورژوا هستید، خواستم نشونتون بدم ، زنان زحمتکش چه جوری مبارزه می کنند » و … ادامه دادند : « رژیم از زحمتکشان می ترسد نه زنان بورژوا که فقط با حجاب مخالفند، چون نمی توانند لباسهای مارک دار و جواهراتشان را به نمایش بگذارند » بدین ترتیب ما هم بورژوا شدیم و هم طرفدار زنان بورژوا! ـ

ـ ۶– من بدون کمترین گمانه زنی طی یادداشتی در پاسخ این گونه انگاره های ذهنی نوشتم : « گویا بعضی ها نمی بینند که رژِیم ضد زن و ضد انسان ، برای ایجاد سد در برابر دختزان خیابان انقلاب چه جانی دارد می کند . خاصه آنهایی که باغ زحمتکشان را بیل می زنند و چشم خود را به جرثومه فساد اسلامی، راه را بر پیشروی دختران جامعه می بندند و دفاع از دختران را به امثال شیرین عبادی ها و مسیح علی نژادها و … می سپارند . / کما اینکه آنها نیزبه سهم خویش وظیفه مندند که از حقوق زن و حق انتخاب زن در ایران مختنق دفاع کنند / … آنهایی که سکوت را بر مدافعه از دختران خیابان انقلاب ترجیح می دهند … خود را در برابر این نظام ضد انسانی . آدمکش خلع سلاح می نمایند. از منظر من ازادیخواهی شان به نوعی زیر علامت سئوال است . به مانند اینکه دراویش را می کشند و به زندانش می افکنند / می گویند ما که درویش نیستیم یا دختران خیابان انقلاب ، روی پارچه ننوشتند : مرگ بر جمهوری اسلامی و یا شعار براندازانه نمی دهند و …. !! ـ

ـ ۷ – من با صدای بلند اعلام می کنم و بر سر اعلان این موضع تا پای جان می ایستم : دفاع از آزدی بیان و تحرک اجتماعی هر انسانی در دل دیکتاتوری حاکم برایران ، دفاع از مضمون هر بیان وعقیده ای نیست ، بلکه دفاع از حق عمومی و همگانی است . همانطوری که ؛ دفاع از آزادی زندانی سیاسی و عقیدتی “ دراویش“، “ بهاییان “ ، “ دگر باشان جنسی“ ، “ اقلیت های ملی “ و…. دفاع از گرایش فکری و سیاسی و عقیدتی آنان نیست همچنان که دفاع از زنی که روسری سفید / سیاه/ قرمز/ سبز/ بنفش خود را در خیابان برمی گیرد، دفاع از ثروت او و مدافعه در برابر چهارشنبه های سفید این و آن نیست، دفاع از آزادی و حق انتخاب زن ، همه زن ها ی جامعه ایران و جهان ، بی هیچ حد و استثنائی است ، دفاع از امر برابری او با مرد است. ـ

ـ ۸–  دفاعی که کمونیست ها باید در صف مقدم اش باشدو یک لحظه هم نباید خود را تعطیل نمایند! «کارل مارکس»  بی باکانه می گوید :  ـ

 

ـ « آزادی زنان معیار سنجش آزادی جامعه است تحقیر زن یکی از ویژگی‌های اساسی تمدن کنونی‌ست. هیچ‌کس به اندازه‌ی خود مرد از اسارت زن مجازات نمی‌شود.» لذا آدمی حق ندارد،  پشت نام کمونیست قائم شود و در برابرقداره بندی حجاب اجباری ، آپارتاید جنسی و ستم بر زنان سکوت کند و خود را چپ و سوسیالیست هم بنامد . از چپ برای خودمان دکان دو نبش نسازیم و مدعی این نباشیم ما همچون شما نیستیم ؛ بلکه “ من و ما تو باغ پراز خار وخاشاک زحمتکشان هستیم “ آب را گل نکنیم ! ـ

ـ ۹- من پیشتر به اعتبار هشت مارس طی مقاله ای نوشتم : « زنان جامعه ما از نخستین اقشاری بودند که پرده ابهام را از روی ماهیت سیاه رژیمی کنار زدند که زیر پرچم دروغین استقلال وعدالت اجتماعی، قتل عام توده ای و دفن آزادی را تدارک می دید. با این همه،  انگار این مقاومت یک سویه بود و سویه دیگر آن احزاب و سازمان های چپ به حد کافی در برابر این مقاومت در کنار زنان نبوده و حتی جمع کثیری از آنان به ادعای دفاع از استقلال و حفظ انقلاب در برابر امپریالیسم ، پشت زنان را در این نبرد یک سویه در آن شرایط خالی کردند. می توان نوشت ؛ بخش وسیع چپ واقعا خود را کنار کشید. البته گیجی عمومی نسبت به ماهیت این رژیم و بویژه ژستهای ضد امپریالیستی „خط امام“ ، نقش عمده ای در این اشتباه تاریخی ایفا کرد. اما مسئله فقط این نبود، چرا که نه فقط چپ سازشکار بلکه چپی هم که در مقابل رژیم بود و به هیچ وجه قصد سازش با آنرا نداشت هم دراین مبارزه لنگ می زد و در سال های بعد هم که توهم رژیم فرو ریخت، این لنگی کم و بیش ادامه یافت. ریشه این مسئله را باید در درک چپ از جنبش دموکراتیک عموما و جنبش زنان بویژه جستجو کرد . چپ ویژگی صنفی و ماهیت عمومی جنبش زنان و الزاماتی را که با خود بهمراه می آورد را برسمیت نمی شناخت. بنابراین از حضور زنانی که لباس و آرایش شان، نشانی از فقررا با خود نداشت در مقابل کاخ نخست وزیری و دادگستری وحشت زده شد. چپ نمی خواست ویژگی مساله زنان را بپذیرد و تصور می کرد این مساله باید بخودی خود همراه مساله طبقاتی حل شود و هر طرح مستقلی برای حل این مسئله را “ فمینیسم “ و پذیرش هرنوع فمینیسم را ارتجاعی می خواند . امری که امروز هم دانشمندانی به نام چپ و کمونیسم حرکت مستقل “ دختران خیابان انقلاب “ را بر نمی تابند و سیاه روی سفید در پست های فیس بوکی و کانال های خصوصی تلگرامی خود می نویسند : “ از زنانی که در خیابان روسری برمیکنند و بر دستانشان فقط ده میلیون تومان طلا آویزان است ، دفاع نخواهم کرد “ و امضاء می کنند / من یک کمونیسم هستم . این اشتباهات بطور طبیعی به اشتباهات طرف مقا بل دامن زده است . کار بجایی کشیده که در برخی موارد وقتی به فعالیت ها و اهداف برخی انجمن های زنان درخارج از کشور نیز دقیق شویم ؛ می بینیم گویا مبارزه با مارکسیسم و سوسیالیسم یا “ سازمان سیاسی“ به هدف مقدم آنها تبدیل شده است ! می بینیم که مسمومیت دو طرفه است و برای درمان آن همه ما باید از یکجا یعنی از مطلق گرایی پرهیز کنیم . فراموش نکنیم  ازابتدای مبارزه با نابرابری ها، جانبداران جنبش مارکسیستی و جنبش سوسیا لیستی در ایران  و درسراسر جهان، نقش بزرگی در مبارزه برای احقاق حقوق زنان ایفا کرده اند . بعلاوه باید این مساله را هم در نظر داشته باشیم که نیاز ما دو جانبه است. این فقط جنبش سوسیالیستی نیست که نیاز دارد جنبش مبارزه برای دمکراسی را بطرف خود جلب کند. جنبش زنان نیز در مقابله با دشمن دد خویی همچون  حاکمیت اسلامی که هزار چنگال خونریز دارد به این مدافعه نیازمند است تا نیروهای سوسیالیست را بطرف خود جلب نماید . ـ

 پرسش اساسی این استکه ؛ چرا باید در مبارزه با چنین دشمنی ، از نیرویی که هنوزهم ، علیرغم اینهمه زخم های خونین و این همه ضربات، به سهم خویش از رادیکالترین و سازمان یافته ترین نیروی مبارزه با دشمن است ، صرفنظر نماییم ؟ خوبست یک نکته پراهمیت را از قلم نیاندازم ، منظورم البته این نیست که هر جنبش فمینیستی الزاما باید سوسیالیستی شناخته شود . بلکه می خواهم براین نکته پای بگذارم که واقعیات سخت در ایران و جهان، ما را و همه آنها را که برای دموکراسی ، برابری و تحقق عدالت پیکار می کنند و می جنگند را بهم نزدیک می کند . آنها که تن به الزامات این واقعیت ندهند ، حتما و حتما قافیه را خواهند باخت …. متاسفانه هنوز بخش های وسیعی از این احزاب و سازمان ها به نقد آن گذشته بر نیامدند.» (۱) ـ

ـ ۱۰– می خواهم باردیگر اعلام دارم  : بخشی از چپ در این کارزار از پیش خلع سلاح شده و… این باردر مقابل  شبح خانم “ مسیح علی نژاد“ که رسانه و تریبونی به وسعت تلویزیون آمریکا را در اختیار دارد ، به یکباره خود را می بازند و یا بازنده اعلام می دارند. البته حضور و رخنه خانم “ مسیح علی نژاد“ واقعی است. نه تنها خود او و حتا جریانی که به واسطه ی او می تواند صدای زنان معترض به حجاب اجباری را مصادره کند و خودش را منادی دادخواهی  آنان جا بزند در این میان عمل می نمایند. به گمان من خانم  “ مسیح علی نژاد“ که از دنباله روی اصلاح طلبی محمد خاتمی و فرونشست اصلاحات مغضوب حاکمیت شد و به این طرف کوچ کرد ، ابتداء با تلویزیون بی بی سی و بعد تر وی .اس . ای  راه یافت، بیش از هر چیز درپی همین تکثیر و باز تکثیر و تکراری که دارد اتفاق می افتد ، به نظاره ایستاده وخود را بازیگر صحنه می بیند . چرا که خانم “ مسیح علی نژاد“ ، که به رسانه و شبکه های وسیع رله کننده صدا ی خود در سطح وسیع کانال ها دسترسی دارد، هر یک شان می توانند به سادگی این جنبش را از جنبشی خود انگیخته و خرد گرا و خیابانی به جنبشی برای نمایش رسانه خود تبدیل نمایند و به این ترتیب آن بالقوه گی تکثیر و تکرار را در آن نابود و محدود نمایند . اما این خطر اگر جدی و واقعی است ؛ راه حل آن پشت کردن به جنبش زنان علیه حجاب، نادیده گرفتن آن و یا تهاجم به آن و جانبدارانش نیست.  ـ

ـ ۱۱- بعبارتی این نگاهم بدین معنی است در مقطع انقلاب بهمن ۵۷ و در یک شباهت تاریخی وقتی نیروهای چپ از گرایشات گوناگون نسبت به حضور برخی هواداران باقیمانده سلطنت ، ساواکی ها و دارو دسته شاپور بختیار ، به نوعی امکان  بهره برداری و سواستفاده ی آنان از تظاهرات زنان علیه اجباری شدن حجاب در اسفند ۱۳۵۷ دیدند ، تنها هشدار دادند و خود را به همین دلیل وابستگی دسته ای از زنان به کناری کشیدند . امروز اسناد و شواهد و مدارک روشن نمود درآن تظاهرات سه روزه، از یک سو همه زنان ازهر گروه و طبقه اجتماعی سهیم بودند هم زنانی که با فروریزی نظام پهلوی ها ، شان و منزلت طبقاتی خودشان را در انقلاب ۵۷ از دست داده بودند با النگو و آرایش در میان معترضین به حجاب اجباری حضور داشتند و از سوی دیگر هم زنان خانه دار و زحمتکش ، دانشجویان دختر و پسر از صفوف گوناگون  جامعه برآمده از انقلاب بهمن، همه و همه بودند . جدا ازاین، بدنه ی اصلی و هژمونیک زنان معترض خیابانی، زنان شاغلی بودند که پیوندها و جسارت آنها در درون مدارس ، دانشگاهها و بیمارستان ها و ادارات مختلف ، اتفاقا در جریان مبارزات انقلابی دردوره سقوط پهلوی ها نقش داشته و اغلب آنان چه همان زمان و چه سالهای بعد در شمار هواداران سازمانهای چپ بودند. زنانی که در جریان تظاهراتهای سالهای قبل و اعتصابهای ادارات و دانشگاهها و موسسات، در جریان فعالیت شبانه روزی در بیمارستان ِ ها برای رسیدگی به مجروحین مبارزه ات خیابانی، در صفوف نفت وجنگ و گریزمحلات در جریان یک مبارزه ی انقلابی به هم متصل شده و تماما سیاسی شده بودند. آن حد سیاسی و انقلابی که دیگر نمی خواستند به هرنوع انقیادی تن بدهند. اما نیروهای چپ ، همواره این گستردگی حضور میلیونی زنان را فراموش کردند . چپ ما در وحشت از „امکان سواستفاده“ ، یکی از مهم ِ ترین سنگرهای انقلاب یعنی توجه به نیمه دیگر جامعه ، در برابر ارتجاع هنوز حاکم نشده ، وظیفه دخالتگری و سازمانگری خود را وا نهاد وزنان خیابان را به هیچ گرفت. آن هم در شرایطی که تنها وتنها این نیروی چپ جامعه بود که امکان این را داشت تا نمایندگی سیاسی این مبارزات را بر عهده بگیرد، حساسیت جدی ازخودشان نشان ندادند.  ـ

ـ ۱۲– خوشبختانه در دوره اخیر، واکنش های کانون نویسندگان و حقوق دان جسوری همچون نسرین ستوده و یا نامه سرگشاده زنان مستندساز درباره دختران خیابان انقلاب به روسای سه قوه و نمایندگان مجلس اسلامی با جای دادن امضاءهای خود آورده اند : “ ما زنان مستندساز به اقتضای حرفه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خود شاهد نابسامانی‌ها و کمبودهای فراوانی در حوزۀ زنان هستیم و همواره تلاش کرده‌ایم با حضور در سخت‌ترین موقعیت‌ها، انعکاس‌دهندۀ این مشکلات باشیم. اما اکنون به شدت از رفتارهای خشونت‌آمیزِ اِعمال‌شده بر زنانی که به شکلی مسالمت‌آمیز خواهان حجاب اختیاری و حق انتخاب پوشش هستند، خشمگین و آزرده‌خاطر هستیم. قانون و شرع به مجریان و ضابطان آن مجوز نداده است تا با زنانی که بدون هرگونه خشونت، به حجاب اجباری که آن را ناعادلانه می‌دانند و معترض هستند، با ضرب و شتم، توهین و انتساب افتراهای ناروا برخورد کنند.“ و افزودند : “ مجریان شما در برابر دیدگان شهروندان، دختران خیابان انقلاب را از سکوهایی که برای اعتراض مسالمت‌آمیزشان انتخاب کرده‌اند، به پایین پرت می‌کنند و دست و پایشان را می‌شکنند، و حتی می‌شنویم در خفا و بازداشت آنان را کتک می‌زنند.انتظار ما از شما احترام به زنان سرزمین‌مان است که همواره با مشارکت در همۀ امور اجتماعی برای آبادانی این کشور کوشیده‌اند. حرمت‌ها را حفظ کنید و تاب مخالفت‌های مدنی و صلح‌طلبانه را داشته باشید.“  ـ

                           نکته قابل وارسی اینستکه ؛ نبرد ده روزی که ایران را در دی ماه ۹۶ لرزاند، محصول هیچ فراخوان خود ویژه ای نبود . به همین شکل فراخوان بالا رفتن بالای سکوی و یا سکوها نیز. به اهتزار در آوردن روسری ها در قامت رسای ویدا موحد ، دختر خیابان انقلاب تجلی یافت. روسری نفرات اول اگر چه سفید بودند ، نفرات بعدی نه دنبال رو سری سفید بودند نه چهارشنبه سفید ، تا به جایی و به جریانی وصل شوند، آنها همان رنگی را که در زندگی روزمره شان به سر می کردند ، بیرون کشیدند و به چوب ها وصل کردند و تلون رنگ های سیاه ، قرمز، سبز ، آبی و بنفش و سفید، ای بسا دیگر رنگ ها را یکی پس از دیگری به چوب کشیدند تا جلوه رنگارنگی از شال گردن ها را بنمایش آورند و خود را در برابر فرمان حاکمان نظام به نمایش نهند.  

ـ                         ۱۳– در این دوره ستایش از شعاع العمل دختران خیابان انقلاب در سطح خارج از کشورتوسط گروهبندی های مختلف چپ و سکولار در پاریس- سوئد (استکهلم ) برپایی نمایشگاه نقاشی رفیق سودابه اردوان و گوتنبرگ نمایش خیابانی در ستایش از دختران خیابان انقلاب ، هانوفر ، کانادا – ترکیه – کوبا-  اسپانیا و … دیگر نقاط را شاهد بودیم .  ـ

                           منبع: ـ

امیر جواهری لنگرودی ، به مناسبت هشتم  مارس، روز جهانی زن ، مقاله نگاه عمومی به وضعیت زنان کارگر درایران  

http://andishegbg.blogspot.se/2018/03/blog-post.htm

لینک به نسخه پی دی اف مجله زنان

برای دیدن نسخه پی دی اف مجله زنان لطفا اینجا کلیک کنید

 

Keine Kommentare

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert

Diese Website verwendet Akismet, um Spam zu reduzieren. Erfahre mehr darüber, wie deine Kommentardaten verarbeitet werden.

انقلابی که در نیمه راه است
اردشیر مهرداد
1
انقلابی که در نیمه راه است، اردشیر مهرداد

انقلابی که در نیمه راه است بخش نخست ۱ ۲۵ شهریور ۱۴۰۲ در تقویم سیاسی ایران یک روز تاریخی دیگر بود. حکومت در این روز اعتراف کرد شبحی که بر فراز سرش  به پرواز درآمده «اغتشاش» نیست. «نا آرامی» نیست. «اعتراض» نیست. بلکه یک انقلاب به تمام معنی است. پروایی …

حمله اسرائیل به جنین
رسانه آلترناتیو
حملۀ اسرائیل به کرانۀ باختری:«جهان فقط خواستار جلوگیری از یک بحران عمومی است»ـ

ترجمه شیدا نبوی چهار شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۲ – ۲۱ ژوين ۲۰۲۳ حملۀ جدید اسرائیل به سرزمین اشغالی کرانۀ باختری در روز دوشنبه ۱۹ ژوئن۲۰۲۳ [۲۹ خرداد۱۴۰۲] حداقل پنج کشته بر جای گذاشت. „ژان پل شانیو“، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل خاورمیانه و فلسطین، در گفتگوی کوتاهی با „هالا کُدمانی“ می گوید این شاهدی است از …

ایران
جنبش نوین مردم ایران و مسئلهٔ پرچم، هوشنگ دیناروند

در میان پرچم های سه رنگ دوران سلطنت، شمشیری به دست شیر داده شده است که نمادِ همان ذوالفقارِی ست که در دستِ علی، امام اول شیعیان خون هزاران انسانِ بی گناه را ریخته است، تا اسلام پای برجا بماند و آبرویش حفظ شود. این قدرت مطلق که نمادِ آن در میان پرچم دوران سلطنتی نقش بسته، نشانی دینی ست که سلطنت مطلقهٔ شاهی را نیز به سود شاه که «ظل الله» است، به خوبی توجیه می‌کند. در پرچم دوران استبداد و کشتار جمهوری اسلامی نیز، شمشیر و ذوالفقار به صورتِ «لااله الا الله»، یعنی به شکل و شمایلِ همان خرچنگ اسلامی درآمده است که بر هست و نیست انسان ایرانی چنگ انداخته و در طول این چهل و چند سال با کشتارهای بی رحمانه و بی بدیل در تاریخ ایران، حاکمیت ولایت مطلقهٔ آخوند را تأمین و تضمین کرده است.

%d Bloggern gefällt das: