نوبل نسل‌کُشی، نسرین جودکی

شب نامه گفتگوهای زندان
مقاله

مقایسه‌ی پدر و دختری که هر دو از نظر سیاسی تاثیرگذار باشند، موضوعی است که مطمئنا به مذاق رسانه‌ها خوش می‌آید اما موردی که مد نظر ماست بعید است که با چنین استقبالی مواجه شود و چه بسا مانند بسیاری موضوعات و مسائل «نامطلوب» دیگر مورد تحریم و بایکوت و مشمول سیاستِ سکوت قرار بگیرد.ـ

آنگ سان (۴۷-۱۹۱۵) از بنیان‌گذاران حزب کمونیست برمه و در عین حال معمار استقلال این کشور از انگلیس و «پدر ملت» شناخته می‌شود. آنگ که در سال‌های ۷-۱۹۴۶ و اندکی پیش از ترور شدن در حال طراحی ساختارهای سیاسی و قانونی کشور به عنوان نخست‌وزیر بود، با واقعیاتی مواجه بود که لازم بود آن‌ها را در محاسبات خود دخیل کند و بر مبنای جهت‌گیری‌های ارزشی خود چارچوبی برای تنظیم و در عین حال تغییر تدریجی آن‌ها فراهم نماید.ـ

کشور میانمار در جنوب شرقی آسیا از چنان تنوع قومی-مذهبی در تاریخ خود برخوردار بوده است که مواردی مانند ایران در مقابل آن بازی کودکانه محسوب می‌شود. در دهه‌ی ۱۹۸۰ دولت ۱۴۵ گروه قومی در این کشور تشخیص داد؛ کشوری که با مساحتی در حدود کشور فرانسه، امروز حدود شصت میلیون جمعیت دارد که تنها ۲۴ درصد آن‌ها شهرنشین هستند. برمه مانند بسیاری از کشورهای دیگر پیش از قرن نوزدهم و تصرف و استعمار به دست انگلیس، تحت سلطه حکومت‌های محلی و امیرنشین‌های گوناگون بود که «پادشاهی بِرمِه» قدرت‌مندترین آن‌ها محسوب می‌شد. در سال ۱۸۲۴ کشور توسط انگلستان به اشغال درآمد و مورد استعمار قرار گرفت. تنوع قومی حاد باعث شد که در جریان مقاومت در مقابل استعمار انگلیس در پایان قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بودیسم به عنوان دین اکثریت جمعیت میانمار (۶۸ درصد از جمعیت امروزی آن) بمثابه حلقه اتصال بخش‌های مختلف عمل کرده و راهبان بودایی مانند یو سایداو (۱۹۳۱-۱۸۷۹) پیشگام مبارزات ضد استعماری شوند. در این زمان اتصال و ارتباط بخش‌ها و قومیت‌های مختلف آن‌قدر با همدیگر ضعیف بود که عمدتا به شکل جدا از هم و مستقل با استعمارگران مقابله می‌کردند.ـ

بخش آراکان یکی از همین اجزاء پراکنده میانمار است و در غرب این کشور و در همسایگی هند و بنگلادش قرار دارد. این بخش از دو قومیت اصلی تشکیل می‌شود: راخین‌ها که هندی‌تبار ولی بودایی هستند یعنی در مذهب با قومیت حاکم اشتراک دارند و روهینگیایی‌ها که مغول، هندی، عرب، پاتان تبار و … هستند و مسلمان. سابقه‌ی ورود اسلام به میانمار به قرن هشتم و از تجارت با مسلمانان باز می‌گردد. پس از آن چندین دوره اختلاط‌های عمده بین مسلمانان و مردم آراکان رخ داده است. یکی از این دوره‌ها به ارتباط گسترده و نیز جنگ با سلاطین گورکانی هند که مغول‌تبار و مسلمان بودند، بر می‌گردد. در قرن پانزدهم شاه ساو مُن به کمک بنگالی‌ها پایتخت آراکان را تصرف کرد و بر آنجا مسلط داشت. اختلاط قومی در آراکان باعث شکل‌گیری یک فرهنگ بومی بسیار غنی و طلایی شد که زبان، شعر، موسیقی، خوش‌نویسی و … مخصوص به خود را شکل داد. در سال ۱۷۸۴ پادشاهی برمه به آراکان حمله کرد و آنجا را به تصرف درآورد. اشغال توسط برمه باعث دامن‌زدن به یک نهضت ناسیونالیستی و جدایی‌طلبی قوی در آراکان از همان زمان تا کنون شد. با تصرف برمه توسط انگلستان موج جدیدی از ورود کارگران ارزان بنگلادشی و زمین‌داران و تجار هندی به میانمار شکل گرفت. همین مساله یعنی حضور مسلمانان هم‌زمان با استعمارگران باعث شد آن‌ها نیز هدف نفرت بودایی‌های برمه قرار بگیرند و افسانه‌هایی نظیر بازگرداندن قدمت خلق روهینگیا به قرن نوزدهم شکل بگیرد. کینه و نفرت بودایی‌ها نسبت به مسلمانان از آن دوران وارد مرحله حادی شد. بودایی‌ها و راهبان‌شان که در جریان فعالیت‌های ضد انگلیسی پا به عرصه سیاست نهاده بودند، مسلمانان را به عنوان یکی از اهداف دائمی نفرت مذهبی خود تبدیل کردند. استعمار انگلیس هم همان‌طور که در هندوستان با ایجاد تفرقه مذهبی باعث جدایی پاکستان شد، به اختلافات مذهبی در برمه دامن زد.ـ

آنگ سان به عنوان یک کمونیست پیشگام و نیز طراح ساختارهای سیاسی کشور میانمار این واقعیت‌ها را در نظر گرفت. به منظور حفظ حقوق گروه‌های قومی دور از تعرض قومیت مسلط (برمه‌ای‌ها) نظامی فدرالی را برای کشور در نظر گرفت. به باور آنگ سان «هر ملتی در دنیا حق دارد ناسیونالیسم مربوط به خود را بر اساس رفاه آحاد ملت صرف‌نظر از تعلقات گروهی، جنس، طبقه و … ایجاد کند. این چیزی است که من از ناسیونالیسم می‌فهمم.» در مورد گروه‌های قومی برمه یا مردمی که در کوه‌ها زندگی می‌کنند به روشنی گفت: «آن‌ها حق دارند تا به بهترین شیوه‌ای که خود می‌دانند منطقه مربوط به خودشان را اداره کنند. مردم برمه‌ای حق دخالت در امور داخلی آن‌ها را ندارند.» آنگ سان باور خود به اصل لنینی حق ملل در تعیین سرنوشت خویش را به عنوان یک کمونیست در این رابطه به کار بست. ناسیونالیسم حاکم بر میانمار از نظر او می‌بایست کاملا مدنی و غیر قومی-مذهبی باشد. توجه به یک مورد و برخورد او در این رابطه جالب است: در سال ۱۹۴۲ ارتش استقلال برمه به رهبری آنگ سان به همراه ژاپنی‌ها به انگلیسی‌ها حمله کردند که منجر به برخوردی خونین با قوم کارِن نیز شد. آن‌ها اقلیت مسیحی میانمار هستند که رابطه نزدیکی با انگلیس داشتند. او به منظور مدیریت قضیه به جای فکر کردن به کشتار و تصفیه، بریگادی از کارنی‌ها در ارتش استقلال تشکیل داد و دوتن تن از آن‌ها را به عنوان فرمانده ارشد در ارتش استقلال به کار گرفت. ائتلاف ضد فاشیست به رهبری او در سال ۱۹۴۶ در بیانیه‌ای در این رابطه تاکید کرد: «ما به منظور مدیریت و کنترل امور داخلی فدراسیونی تاسیس می‌کنیم که وظیفه لحاظ کردن اراده و نظر تمام گروه‌های قومی را در تصمیمات دارد. هر بخش نیز حق خودگردانی برای اداره امور خویش را دارد.» پس از آن آنگ سان از مناطق مربوط به گروه‌های قومی دیدار کرد و نظر آن‌ها را در خصوص این موضوعات جویا شد. این مساله در بند پنجم بیانیه مشهور پانگ‌لانگ به عنوان مقدمه استقلال در سال ۱۹۴۷ مورد تاکید مجدد قرار گرفت. تمام این تاکیدات در تدوین قانون اساسی سال ۱۹۴۷ به درخشان‌ترین شیوه به کار گرفته شد. مساله‌ی بودیسم در برمه هم جدا از ناسیونالیسم نبود. آنگ سان در سال ۱۹۳۵ مقاله‌ی مستقلی در این رابطه به نگارش درآورد. به نظر او ریشه‌های بودیسم در اکثریت جامعه میانمار بسیار قدرتمند است و این مساله باید مورد توجه انقلابیون قرار بگیرد. او ابتدا بودیسم را به عنوان بزرگترین فلسفه‌ی بشری معرفی کرد اما بلافاصله تاکید کرد که این مساله نباید مانع تفکیک کامل دین و سیاست و عدم‌تاثیرگذاری بودیسم در سیاست آینده باشد. به نظر او بودیسم مانند همه‌ی ادیان دیگر به حوزه‌ی خصوصی افراد تعلق داشت.ـ

پس از ترور آنگ سان و روی کار آمدن یو نو به عنوان اولین نخست‌وزیر کشور مستقل برمه روندهای ایجاد شده توسط آنگ سان متوقف شد و زمینه برای تحولات بعدی که در جریان کودتای نظامی ۱۹۶۳ و تحولات پس از آن تا به امروز به اوج رسید، آماده شد. او با این استدلال مذهبی که «همه ما مخلوق خداوند هستیم»، تغییراتی را در جهت منافع قومیت مسلط برمه اعمال کرد و سیستم فدرالی آنگ سان را با یک حکومت متمرکزتر جایگزین کرد و در عمل نیز برمه‌ای‌ها و دولت او به همان اختیارات محدودشده‌ی قانونی نیز پایبند نماندند. در زمینه مذهب نیز یو نو دقیقا در جهت مخالف آنگ سان بودیسم را به عنوان یکی از ستون‌های هویت برمه‌ای و ابزار بسیج سیاسی مردم به کار گرفت و نقش آن را در امور سیاسی بسیار پررنگ ساخت. محبوبیت آنگ‌سان و نقش برجسته او در نبردهای استقلال میانمار باعث شده بود تا نیازی به استفاده از بودیسم برای مقاصد سیاسی احساس نکند اما یو نو برای تثبیت موقعیت خویش به چنین ابزاری نیاز داشت.ـ

آنگ سان سوچی، دختر آنگ سان شاید در ظاهر در یک کلمه با پدر متفاوت باشد اما او محصول جریان دیگری است؛ برخلاف آنگ سان که رسانه‌ها در صورت پرداختن احتمالا او را با در مقام یک کمونیست برخاسته از آسیای جنوب شرقی، احتمالا با پُل پُت مقایسه خواهند کرد، او سوگُلی آن‌هاست؛ برنده جایزه صلح نوبل؛ قهرمان مبارزه غیر خشونت آمیز و دموکراسی و حقوق بشر و رهبر «جبهه صلح و دموکراسی». او محصول واکنش لیبرالی به کودتای نظامی ۱۹۶۳ است. حزب کمونیست برمه در صف مقدم مبارزه مسلحانه و قهرآمیز با کودتاچیان قرار داشت و توانسته بود خلق‌های بخش‌های مختلف از جمله آراکان را در این مسیر بسیج کند اما سرکوب شدید و خونین، تحولات دهه‌ی ۱۹۸۰ و تضعیف اتحاد شوروی و دخالت‌های امپریالیستی، باعث شد تا عنصری مانند آنگ سان سوچی در مسیری کاملا مخالف پدرش دست بالا را در مخالفت ظاهری با دیکتاتوری پیدا کند. او شخصیت محبوب و کاندیدای راهبان بودایی فاشیست و ضد روهینگیا از جمله شبه نظامیان موسوم به جنبش ۹۶۹ نیز هست. در سال ۲۰۰۷ تمامی رسانه‌های جریان سلطه بین‌المللی تصاویر «انقلاب زعفران» میانمار را که توسط این راهبان هدایت می‌شد، به همه جهان مخابره کردند و مانند همه انقلاب‌های رنگی دیگر پیرامون آن به داستان‌سرایی پرداختند. راهبان با زیرکی خود را با تصاویر مطلوب رسانه‌ها منطبق ساخته و خود را به عنوان مبشرین مظلوم و مهربان صلح، دموکراسی و مبارزه غیر خشونت‌بار به همگان معرفی کردند. آن‌ها با نظر مثبت و ابلهانه مستشرقین و نظریه‌پردازان لیبرالی مانند هانتینگتون نسبت به بودیسم و سازگاری بالای آن با دموکراسی آشنا بودند و با تظاهرات با پاهای برهنه و سردادن شعار دموکراسی و دوستی دینی مانند همه موارد قهرمان‌سازی-شیطان‌سازی‌های رسانه‌ای افکار عمومی بین‌الملل را علنا تحمیق و تحقیر کردند.ـ

در زمان پخش رایحه خوش دموکراسی زعفرانی بسیاری نمی‌دانستند و یا نمی‌خواستند و یا نمی‌توانستند که بدانند که این راهبان مهربان و خندان پیشگامان و مبلغین یکی از بزرگ‌ترین نسل‌کشی‌های تاریخ بشر هستند و از همان دهه‌ی ۱۹۸۰ تهاجمات وحشیانه بسیاری را به منطقه روهینگیا و قتل و غارت مسلمانان سازمان داده‌اند. مخاطبین این رسانه‌های خوش آب و رنگ لیبرالی از وضعیت فاجعه‌بار خلق روهینگیا در قرن بیست و یکم خبر نداشتند: محروم از تحصیل، استخدام، معامله، مالکیت و حتی ازدواج عادی. زن‌ها تا ۲۵ سالگی و مردها تا ۳۰ سالگی حق ازدواج ندارند. بی‌سوادی در بین آن‌ها به ۸۰ درصد بالغ می‌شود. مسلمانان روهینگا در دولت برمه به عنوان شهروند هیچ جایگاهی ندارند و خارجی و مهاجر تلقی می‌شوند. در جریان نسل‌کشی اخیر صدها هزار نفر از آنان آواره شدند و از سوی مرزبانان بنگلادش هم مورد کشتار قرار گرفتند.ـ

این است سیمای واقعی خلقی که برنده‌ی جایزه‌ی صلح نوبل بر آن‌ها حکم می‌راند و تمام اینها را «اطلاعات غلط» می‌داند. لاز‌مه‌ی دموکراسی امروزین چیزی جز این نیست: برای گدایی رای از فاشیست‌های ماگ بودایی باید چشم بر این فاجعه و کشتار پوشید. معیارهای حقوق بشر بازیچه بازی‌های سیاسی است و صلح تنها با کسانی مجاز است که سیستم آن‌ها را شهروند می‌داند و چه باک که این افتخار شامل شش میلیون نفر از مردم مسلمان میانمار نشود. مبارزه غیر خشونت‌آمیز در واقع مبارزه‌ای برای تغییر ندادن هیچ چیز است و رسانه‌ها چیزی جز بنگاه‌های نشر جهل و ریاکاری نیستند.ـ

خلق روهینگا را امروز باید در صدر فهرست ملل بی دولت جای داد و برای آن‌ها حق دفاع مشروع و قهرآمیز تا زمان برخورداری از حق تعیین سرنوشت و تشکیل دولت مستقل قائل شد. اما شاید مهم‌ترین درس از این تجربه‌ی تلخ را باید آشنایی با ماهیت و محتوای واقعی چند کلیدواژه در جهان امروز دانست: دموکراسی، حقوق بشر، صلح، مبارزه‌ی غیر خشونت‌آمیز.  ـ

به نقل از تریبون خلق ها

Keine Kommentare

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert

Diese Website verwendet Akismet, um Spam zu reduzieren. Erfahre mehr darüber, wie deine Kommentardaten verarbeitet werden.

انقلابی که در نیمه راه است
اردشیر مهرداد
1
انقلابی که در نیمه راه است، اردشیر مهرداد

انقلابی که در نیمه راه است بخش نخست ۱ ۲۵ شهریور ۱۴۰۲ در تقویم سیاسی ایران یک روز تاریخی دیگر بود. حکومت در این روز اعتراف کرد شبحی که بر فراز سرش  به پرواز درآمده «اغتشاش» نیست. «نا آرامی» نیست. «اعتراض» نیست. بلکه یک انقلاب به تمام معنی است. پروایی …

حمله اسرائیل به جنین
رسانه آلترناتیو
حملۀ اسرائیل به کرانۀ باختری:«جهان فقط خواستار جلوگیری از یک بحران عمومی است»ـ

ترجمه شیدا نبوی چهار شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۲ – ۲۱ ژوين ۲۰۲۳ حملۀ جدید اسرائیل به سرزمین اشغالی کرانۀ باختری در روز دوشنبه ۱۹ ژوئن۲۰۲۳ [۲۹ خرداد۱۴۰۲] حداقل پنج کشته بر جای گذاشت. „ژان پل شانیو“، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل خاورمیانه و فلسطین، در گفتگوی کوتاهی با „هالا کُدمانی“ می گوید این شاهدی است از …

ایران
جنبش نوین مردم ایران و مسئلهٔ پرچم، هوشنگ دیناروند

در میان پرچم های سه رنگ دوران سلطنت، شمشیری به دست شیر داده شده است که نمادِ همان ذوالفقارِی ست که در دستِ علی، امام اول شیعیان خون هزاران انسانِ بی گناه را ریخته است، تا اسلام پای برجا بماند و آبرویش حفظ شود. این قدرت مطلق که نمادِ آن در میان پرچم دوران سلطنتی نقش بسته، نشانی دینی ست که سلطنت مطلقهٔ شاهی را نیز به سود شاه که «ظل الله» است، به خوبی توجیه می‌کند. در پرچم دوران استبداد و کشتار جمهوری اسلامی نیز، شمشیر و ذوالفقار به صورتِ «لااله الا الله»، یعنی به شکل و شمایلِ همان خرچنگ اسلامی درآمده است که بر هست و نیست انسان ایرانی چنگ انداخته و در طول این چهل و چند سال با کشتارهای بی رحمانه و بی بدیل در تاریخ ایران، حاکمیت ولایت مطلقهٔ آخوند را تأمین و تضمین کرده است.

%d Bloggern gefällt das: